مرگ در ديدگاه توده ي مردم


مرگ، هول و هراس بيمناك، و امر عظيم فراگيري است كه لذتهاي انسان را از بين برده، و بر دسته ها مي تازد و ميان آنها جدايي انداخته و پراكنده مي كند و مانع از لذت پايندگي و انس با دوستان و زندگان گشته، و ريسمانهاي آمال و آرزوها را قطع نموده، و مانع بهره مند شدن از اهل و اموال مي گردد.

اين است گوشه اي از احوال مرگ نسبت به كساني كه به هول و هراسهاي آن ناآگاهند، ولي كساني كه به خطرهاي آن آشنا و از رازهايش آگاهي دارند، مرگ ميان آنها و آمادگي براي معاد جدايي انداخته، و از اصلاح و اعمال كه در دار فنا در انجام آن كوتاهي مي كردند جلوگيري نموده، و بي نيازي و غنايي را كه برايشان ممكن بود، مبدل به بي نيازي نموده، و با حالت اسارت شرمندگي و خواري آنان را از اين جهان به جهان ديگر انتقال مي دهد، و با پاسخ منفي رد و محرومشان مي كند، آنگاه كه مي گويند:

(رب، ارجعون، لعلي أعمل صالحاً فيما تركت.) [1] .

- پروردگارا! مرا [به دنيا] برگردانيد، شايد كه در آنچه به جا گذاشتم، عمل صالح انجام دهم.



[ صفحه 128]



ولي پاسخشان مي دهند:

(كلا) [2] .

- هرگز.

در حالي كه اگر پيش از آن اعمال صالح و شايسته انجام مي دادند، به ايشان گفته مي شد:

«مرحباً و أهلاً.»

- خوش آمديد.

و در قبر انداخته مي شود، كه چاله ي تنهايي و يگانگي است، و انسان از پاشيده شدن اعضاء [يا: اندرونه ها] و بدنش وحشتناك است، و از پرسش دو فرشته ي منكر و نكير بيمها دارد، و خطرهاي گناهان كوچك و بزرگ را كه در گذشته مرتكب شده را به ياد مي آورد، و در اولين برخوردها با زلزله هاي تهديد و وعدي عذاب الهي مواجه مي گردد، و دري به سوي عذاب سخت الهي به روي او گشوده مي شود.

بنابراين، چه شبيه است حال مرگ به آنچه كه آقاي ايمن از خطر مرگ، يعني مولايمان حضرت علي عليه السلام توصيف نموده، آنجا كه مي فرمايد:

«هيچ يقيني كه شكي در آن نباشد نديده ام، كه همانند مرگ بسان شكي گرديده باشد كه هيچ يقيني در آن نباشد.»


پاورقي

[1] مؤمنون (23): 99 و 100.

[2] مؤمنون (23): 100.


بازگشت