پوزش


با آن كه بناي نويسنده آن بود كه از نوشتن مطالب عرفاني نامأنوس با نوع مردم پرهيز كرده و فقط به آداب قلبي نماز بسنده كنم، حال مي بينم كه قلم طغيان كرده و درباره ي تفسير سوره ي شريفه از آنچه بنا داشتم تجاوز كرده ام. چاره اي نيست جز آنكه از برادران ايماني و دوستان روحاني پوزش بخواهم.



[ صفحه 216]



در ضمن از آن ها مي خواهم كه اگر مطلبي را در اين نوشتار مخالف ذوق خود ديدند، بي آنكه تأمل كنند آن را باطل نپندارند؛ چرا كه براي هر علمي اهلي و براي هر راهي راهنوردي است. «خدا رحمت كند كسي را كه قدر حد خود را بشناسد و از حد خود پا فراتر نگذارد». [1] .

از سويي هم ممكن است برخي مطالب اين نوشتار را تفسير به رأي بدانند؛ چرا كه از حقيقت حال غافل و از معارف قرآني و نكته هاي دقيق سنت هاي الهي بي خبرند؛ اما چنين قضاوتي، اشتباه محض و تهمتي آشكار است؛ چرا كه:

اولا: اين معارف برگرفته از قرآن و روايات است كه برخي از آن ها به عنوان شاهد در متن آمده و برخي هم به جهت رعايت اختصار ذكر نشد.

ثانيا: همه يا بيشتر اين مطالب، دلايل عقلي يا عرفاني دارد كه چنين چيزي را نمي توان تفسير به رأي دانست.

ثالثا: مطالبي كه در اين نوشتار و در ذيل آيات شريفه گفته مي شود، بيان مصاديق يك مفهوم است. بيان مصداق و مراتب يك حقيقت تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد.

رابعا: گذشته از همه ي اين ها ما براي رعايت نهايت احتياط - اگر چه جاي احتياط نبود - در مطالب غير ضروري با «احتمال و شايد» مطالب را بيان كرديم. معلوم است كه در احتمال به روي كسي بسته نيست و ربطي به تفسير به رأي ندارد.



[ صفحه 217]




پاورقي

[1] غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 408، (ترجمه انصاري).


بازگشت