اصناف فرشتگان الهي و حقيقت آن ها


بيشتر حكما و بسياري از فقيهان محقق اعتقاد به تجرد ملائكه و نفس ناطقه داشته و استدلالات محكمي براي ادعايشان آورده اند. از بسياري از آيات و روايات نيز اين تجرد برمي آيد. محدث محقق محمد تقي مجلسي در شرح من لا يحضره الفقيه در ذيل برخي روايات مي فرمايد كه اين روايت بر تجرد نفس ناطقه دلالت مي كند. [1] .

از سوي ديگر برخي از محدثين بزرگ به عدم تجرد اين ها معتقدند. اصلي ترين دليل آن ها هم اين است كه مجردي جز ذات مقدس خداوند نيست؛ پس قائل بودن به تجرد فرشتگان مخالف با شريعت مي باشد. اين سخن بسيار ضعيفي است؛ چرا كه شايد عمده ي توجه آن ها به دو چيز بوده: يكي اين كه گمان كرده اند مجرد بودن موجودي جز خدا با حدوث زماني عالم منافات دارد و ديگر آن كه فكر مي كنند تجرد عالم عقل و ملائكه با فاعل مختار بودن خداوند نمي سازد.

عدم تنافي اين مسائل با موجود مجرد در جاي خود ثابت شده است. اصلا عدم تجرد نفس ناطقه و عالم عقل و فرشتگان الهي با بسياري از معارف الهي و عقايد حقه در تضاد مي باشد. از سويي هم حدوث زماني عالم با تفسيري كه اين گروه ارائه مي كنند، گذشته از اين كه با بسياري از قواعد الهي مخالف است؛ با اصل مسأله ي حدوث زماني نيز منافات دارد.

به عقيده ي نويسنده آنچه با عقل و آيات و روايات موافق است اين است كه



[ صفحه 211]



ملائكه انواع گوناگون و زيادي دارند. بسياري از آن ها مجرد و بسياري هم جسماني برزخي هستند.

موجودات ملكوتي دو قسم هستند؛ يك دسته به عالم اجسام تعلق ندارند؛ نه تعلق حلولي و نه تعلق تدبيري. دسته اي ديگر به يكي از اين دو وجه به عالم اجسام تعلق دارند.

دسته ي اول دو قسم هستند. يك دسته ملائكه ي «مهيمه» نام دارند كه در جمال جميل خداوند غرق و در ذات جليل او متحيرند. اين ها از خلايق ديگر غافل بوده و توجهي به آن ها ندارند. در اولياء خدا نيز دسته اي اين چنينند.

دسته ي دوم فرشتگاني هستند كه خداوند آن ها را واسطه ي رحمت خود قرار داده است. اين دسته را «اهل جبروت» مي نامند. رئيس اين دسته «روح اعظم» مي باشد. شايد آيه ي (تنزل الملائكة و الروح) به اين گروه از ملائكه اشاره مي كند. اين كه روح با اين كه از ملائكه است جداگانه هم ذكر شده به جهت عظمت او است. با توجه به روايات بايد گفت كه «روح» از جبرئيل هم با عظمت تر است. ابوبصير مي گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره ي اين سخن خدا پرسيدم كه فرموده (و يسألونك عن الروح قل الروح من أمر ربي) [2] حضرت فرمود: روح، مخلوقي با عظمت تر از جبرئيل و ميكائيل است. او با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و با ائمه عليهم السلام هست. روح از عالم ملكوت مي باشد». [3] در برخي از روايات هم آمده كه روح از فرشتگان نبوده و از آن ها با عظمت تر است. [4] .

شايد روح در آيات و روايات دو مصداق داشته باشد. يك روح از ملائكه است؛ همان طور كه در روايتي آمده بود كه روح از عالم ملكوت مي باشد. يك روح نيز



[ صفحه 212]



روح خود اوليا است كه از ملائكه نبوده و نسبت به آن ها عظمت بيشتري دارد. بنابراين ممكن است كه مقصود از روح در سوره ي قدر، «روح الامين» يا «روح اعظم» باشد؛ چرا كه در آن جا سخن از نزول روح در شب قدر مي باشد و شايد روح در آيه ي (يسألونك عن الروح..) روح انساني باشد كه در مرتبه ي كمال از جبرئيل و فرشتگان ديگر با عظمت تر است. اين روح از عالم امر بوده و گاه با مشيت كه امر مطلق است، يكي مي شود.

قسم ديگري از فرشتگان آن هايي هستند كه از سوي خدا موكل بر موجودات جسماني و مدبر آن ها هستند. اين ها دسته ها و گروه هاي بي شماري دارند؛ چرا كه براي هر موجودي علوي و سفلي، فلكي يا عنصري وجهه اي ملكوتي است كه با آن وجهه به عالم فرشتگان پيوند دارد. خداوند متعال نيز در آيه اي به همين ملكوت اشاره نموده و فرموده: «پس منزه است آن كه ملكوت هر چيز به دست او است و به سوي او باز مي گرديد». [5] .

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز درباره ي زيادي فرشتگان مي فرمايد: «آسمان بانگ برآورده و سزاوار است كه بانگ برآورد؛ هيچ جاي پايي در آن نيست؛ مگر آن كه فرشته اي در آن جا در حال سجود يا ركوع است». [6] رواياتي با اين مضمون بسيار است. [7] .


پاورقي

[1] از جمله در ذيل روايتي از امام صادق عليه السلام «إذا قبضت الروح فهي مطلة فوق الجسد...» چنين نوشته است: «اين خبر و اخباري از اين دست كه بسيار زياد و در حد تواتر است و ظاهر آيات قرآن دلالت بر معاد روحاني دارد كه باقي ماندن نفس بعد از از بين رفتن جسد است...»؛ روضة المتقين ج 1، ص 492.

[2] اسراء (17): 85.

[3] الكافي، ج 1، ص 273، ح 3.

[4] بحارالانوار، ج 25، ص 64، ح 45.

[5] يس (36): 83.

[6] علم اليقين، ج 1، ص 259.

[7] بحارالانوار، ج 56، ص 144 به بعد، «ابواب الملائكه».


بازگشت