رواياتي در تفسير سوره ي توحيد


امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام درباره ي تفسير (قل هو الله أحد) نقل مي كند كه فرمود: ««قل» يعني آنچه را به تو وحي كرديم و تو را از آن خبردار نموديم، با تركيب همان حرف هايي كه براي تو قرائت كرديم، آشكار كن تا بدين وسيله كسي كه گوش شنوا دارد و اهل بصيرت است هدايت شود. «هو» اسمي است كنايي كه به سوي غايب از حواس اشاره مي كند؛ پس «ها» به معناي ثابت تنبيه دهد و «واو» به غايب از حواس اشاره مي كند؛ چنانچه «هذا» به آنچه حواس درك مي كند، اشاره دارد. اين اشاره به غايب از آن رو است كه كفار با حرف اشاره به خدايان خويش اشاره كردند و گفتند: «اين ها خدايان ما هستند كه محسوسند. با چشم ديده مي شوند؛ پس تو نيز اي محمد! به سوي خداي خويش اشاره كن تا او را ببينيم و درك كنيم تا درباره ي او متحير نشويم». خداوند هم بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نازل كرد كه بگو: «هو» كه «ها» ثابت را تثبيت مي كند و «واو» به غايب از درك چشم ها و لمس حس ها و اين كه خداوند برتر از آن است، اشاره مي كند؛ بلكه او درك كننده ي ديدگان و آفريننده ي حواس است». [1] .



[ صفحه 198]



امام باقر عليه السلام فرمود: «الله به معناي معبودي است كه خلق از درك حقيقت او و احاطه بر كيفيت او متحيرند. و عرب وقتي مي گويد: «اله الرجل» كه در چيزي متحير شده و به آن احاطه ي علمي پيدا نكند و هنگامي مي گويد: «وله» كه از چيزي كه او را مي ترساند به چيز ديگري پناه برد و «الاله» به چيزي كه از حواس مردم پوشيده است مي گويند». حضرت باقر عليه السلام فرمود: ««احد» فرد يكتا است. «احد» و «واحد» به يك معنا مي باشد. «احد» يكتايي است كه نظيري ندارد و توحيد اقرار به وحدت است كه انفراد مي باشد. «واحد» متبايني است كه از چيزي منبعث نشده و با چيزي متحد نگردد. از همين رو است كه بناء اعداد از «واحد» است و واحد از عدد نيست؛ چرا كه عدد به واحد گفته نمي شود؛ بلكه به دو تا گفته مي شود. پس معناي قول خداوند كه فرمود: «الله الصمد» آن است كه معبودي كه خلق متحير از ادراك او و احاطه به كيفيت او هستند، در خدايي، يكتا و برتر از صفات خلق است». [2] .

امام باقر عليه السلام فرمود: «پدرم زين العابدين عليه السلام، از پدرش حسين بن علي عليه السلام، روايت كرد كه فرمود: صمد آن است كه شكم ندارد و صمد آن آقايي است كه به انتها رسيده. صمد آن است كه نمي خورد و نمي آشامد. صمد آن است كه نمي خوابد و صمد دائمي است كه هميشه بوده و هميشه خواهد بود». حضرت باقر عليه السلام به محمد بن حنفيه مي گفت: «صمد آن است كه قائم به خويش باشد و از غير خويش بي نياز». كساني ديگر مي گفتند: «صمد برتر از كون و فساد بوده و صمد آن است كه تغاير و دگرگوني را نپذيرد». امام باقر عليه السلام فرمود: «صمد اطاعت شونده ي بزرگي است كه بالاتر از او امر و نهي كننده اي نيست». ايشان فرمود: «از علي بن الحسين عليه السلام درباره ي صمد سؤال شد. فرمود: صمد آن كسي است كه شريكي ندارد و حفظ چيزي براي او مشكل و سخت نيست و از او چيزي پوشيده نمي ماند». [3] .



[ صفحه 199]



وهب بن وهب قرشي مي گويد كه زيد بن علي گفت: «صمد كسي است كه وقتي چيزي را اراده كند به آن بگويد: «باش»؛ پس موجود شود و صمد كسي است كه اشياء را ابداع كرده و سپس آن ها را خلق مي كند؛ در حالي كه با هم ضد و هم شكل و زوجند و خود متفرد به وحدت است؛ نه ضد دارد و نه شكل و نه مثل و نه شبه» [4] .

امام باقر عليه السلام فرمود: «اگر حاملاني براي علمي كه خداوند به من مرحمت فرموده مي يافتم، از «الصمد»، توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را نشر مي دادم؛ اما چگونه حاملاني براي من يافت شود؛ در حالي كه جدم اميرمؤمنان پيدا نكرد تا آن كه آه دردناك مي كشيد و بر بالاي منبر مي فرمود: از من سؤال كنيد پيش از آن كه مرا نيابيد. همانا بين اضلاع سينه ي من علم بزرگي است، آه آه! كه حمله ي آن را نمي يابم». [5] .


پاورقي

[1] التوحيد، ص 88، ح 1.

[2] همان، ص 89، ح 2.

[3] همان، ص 90، ح 3.

[4] همان، ح 4.

[5] همان، ص 92، ح 6.


بازگشت