قل هو الله أحد


«قل» امري است از سوي حضرت احديت جمع به مقام برزخيت كبري و آينه ي جمع و تفصيل؛ يعني بگو اي محمد! اي آينه ي ظهور احديت جمع در مقام تدلي ذاتي يا مقام مقدس «او ادني» با زبان فاني از خود و باقي به بقاء الله كه: «هو الله احد».

بدان اي سالك راه معرفت و توحيد! كه ذات خداوند متعال - من حيث هي - از تجليات ظاهري و باطني منزه و از اشاره و رسم و صفت و اسم نيز مبرا است. دست آرزوي اهل معرفت از دامن كبريايش كوتاه و پاي سلوك اهل دل از رسيدن به بارگاه قدسش ناتوان است. نهايت معرفت اولياي كامل الهي «ما عرفناك» و انتهاي سير اهل سر «ما عبدناك» است. [1] .

سر حلقه ي اهل معرفت و امير اصحاب توحيد در اين جا مي گويد: كمال اخلاص نفي صفات از خدا است [2] و پيشواي اهل سلوك و سيد ساجدين و عارفين اين چنين مي سرايد كه: «صفت ها در تو گم گشته و اوصاف در حضرتت محو گرديد». [3] .

اصحاب سلوك علمي و اصطلاحات، ذات مقدس خداوند را «غيب مصون»، «سر مكنون»، «عنقاد مغرب» و «مجهول مطلق» مي خوانند. آنها مي گويند ذات خداوند بدون حجاب اسماء و صفات، در هيچ مرآتي تجلي نمي كند و در هيچ نشئه اي از نشئات وجود ظهوري ندارد؛ اما از جهت (كل يوم هو في شأن) [4] ذات مقدس حضرت حق، اسماء و صفات «جماليه» و «جلاليه» دارد. حضرتش داراي اسماء ذاتيه اي است كه در مقام احديت كه مقام غيب است به آن اسماء «اسماء ذاتيه» بايد گفت. به تعين «اسماء ذاتيه» تجلي به «فيض اقدس» مي كند. از اين تجلي



[ صفحه 192]



در لباس اسماء ذاتيه، مقام «واحديت» و حضرت «اسماء و صفات» و مقام «الوهيت» تعين و ظهور پيدا مي كند.

پس بعد از ذات مقدس - من حيث هي - سه مقام ديگر هست؛ مقام غيب «احدي»، مقام تجلي به «فيض اقدس» و مقام «واحديت» است كه مقام واحديت به احديت جمع، اسم اعظم و به كثرت تفصيلي مقام اسماء و صفات است.

حال در سوره ي توحيد ممكن است كه «هو» به مقام فيض اقدس اشاره داشته باشد كه تجلي ذات به تعين «اسماء ذاتيه» است. الله به مقام احديت جمع اسمائي كه حضرت «اسم اعظم» است، اشاره مي كند. «احد» نيز اشاره به مقام «احديت» دارد. بنابراين آيه ي شريفه در صدد اثبات اين مطلب است كه اين سه مقام در عين حال كه در مقام تكثير اسمائي كثرت دارند؛ اما در حقيقت يكي هستند. تجلي به «فيض اقدس» به حسب مقام ظهور، الله و بنابر مقام بطون «احد» است.

شايد هم «هو» اشاره به مقام ذات باشد و چون هو اشاره به غيبت است، در حقيقت اشاره به مجهول مي باشد. «الله» و «احد» نيز اشاره به مقام «واحديت» و «احديت» دارند. پس اين آيه، ذات مقدس را كه مجهول مطلق است به اسماء ذاتيه و اسماء واحديه ي صفاتيه معرفي مي كند. در حقيقت اين آيه مي خواهد بگويد ذات مقدس خداوند غيب است و دست آمال از آن كوتاه و تفكر درباره ي ذات نيز موجب ضلالت مي باشد. آنچه در معرفت اهل الله و علم عالمين بالله مي گنجد، مقام «واحديت» و «احديت» است؛ «واحديت، براي عامه ي اهل الله و «احديت» براي خلص از اهل الله مي باشد.


پاورقي

[1] اشاره به روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد كه فرمود: «ما تو را آن چنان كه شايسته ي معرفت بود نشناختيم و تو را آن گونه كه شايسته ي عبادت تو بود بندگي نكرديم». مرآةالعقول، ج 8، ص 146.

[2] نهج البلاغه، خطبه ي 1.

[3] «ضلت فيك الصفات، و تفسخت دونك النعوت». صحيفه ي سجاديه، دعاي 32.

[4] «او هر روز در شأن و كاري است». الرحمن (55): 29.


بازگشت