سخني از شيخ بهايي و نقد آن


شيخ بهايي قدس سره در رساله ي عروة الوثقي كلامي بدين مضمون دارد كه:

اگر چه نعمت هاي خداوند بيش از آن است كه به شماره درآيد؛ همان طور كه خودش مي فرمايد: «اگر (بخواهيد) نعمت هاي خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد». [1] اما اين نعمت ها بر دو نوع است: يكي نعمت هاي دنيايي و ديگري نعمت هاي اخروي. هر كدام از اين ها هم يا موهبتي است يا اكتسابي و باز هم هر يك از اين ها يا روحاني است و يا جسماني كه مجموعا هشت قسم مي شود.

1. دنيايي، موهبتي، روحاني؛ مثل نفخ روح و نعمت عقل و فهم؛

2. دنيايي، موهبتي،جسماني؛ مثل آفرينش اعضا و قواي آن ها؛

3. دنيايي، اكتسابي، روحاني؛ مثل پاك نمودن نفس از امور پست و زينت دادن آن به اخلاق نيك؛

4. دنيايي، اكتسابي، جسماني؛ مثل زينت كردن خويش به شكل هاي پسنديده؛

5. اخروي، موهبتي، روحاني؛ مثل بخشش گناهان و راضي شدن از توبه كننده؛

6. اخروي، موهبتي، جسماني؛ مثل نهرهاي شير و عسل در بهشت؛

7. اخروي، اكتسابي، روحاني؛ مثل آمرزش گناهان در قيامت به شرط توبه در دنيا و لذات روحاني كه با انجام طاعات در دنيا به دست آمده؛



[ صفحه 182]



8. اخروي، اكتسابي، جسماني؛ مثل لذات جسماني كه با انجام طاعات در دنيا به دست آمده است؛

مراد از نعمت در اينجا چهار قسم آخر و نعمت هايي از چهار قسم اول است كه ما را به نعمت هاي چهار قسم دوم مي رساند. [2] .

اين تقسيم شيخ اگر چه تقسيم لطيفي است؛ اما مهم ترين نعمت هاي الهي در اين تقسيم از قلم شيخ افتاده و فقط به نعمت هاي ناقصين و متوسطين بسنده كرده است. در كلام ايشان اگر چه درباره ي لذت روحاني نيز سخن به ميان آمده؛ اما لذت روحاني اخروي كه با انجام طاعات به دست آمده باشد، بهره ي متوسطين است؛ اگر بهره ي ناقصين نباشد، غير از آنچه شيخ بزرگوار فرمودند، لذات ديگري هم هست كه عمده ي آن سه نعمت است:

1. نعمت معرفت ذات و توحيد ذاتي؛ ريشه ي اين نعمت سلوك الي الله و نتيجه آن بهشت لقاء است؛ اما اگر سالك به جهت نتيجه سير كند، سلوك او ناقص است؛ چرا كه اين مقام، مقام ترك خود و لذات خود بوده و توجه به نتيجه، توجه به خود مي باشد كه اين خودپرستي است؛ نه خداپرستي.

2. نعمت معرفت اسماء: اين نعمت به تعداد اسماء الهي است كه اگر اسماء به صورت جدا حساب شود، هزار اسم بوده و اگر با تركيبات دو اسمي يا چند اسمي حساب شود، از حد شمارش خارج مي شود. توحيد اسمائي در اين مقام، نعمت معرفت «اسم اعظم» كه مقام احديت جمع اسماء است. نتيجه ي معرفت اسماء، بهشت اسماء مي باشد. هر كسي از اين بهشت به اندازه ي معرفتش به اسماء بهره مي برد.

3. نعمت معرفت افعالي: اين نعمت نيز فروع بي نهايتي دارد. نتيجه ي اين مقام، بهشت افعالي است كه تجليات افعالي حق در قلب سالك مي باشد. شايد تجلي حق



[ صفحه 183]



براي موسي بن عمران در ابتداي امر، آن گاه كه گفت: «آنست نارا» تجلي افعالي بوده و آن جا كه خداوند فرمود: «پس چون پروردگار او بر كوه تجلي كرد، آن را از هم فرو پاشيد و موسي مدهوش شد». [3] تجلي اسمائي يا ذاتي بوده است.

كساني كه داراي اين سه مقام هستند، به بهشت ها و لذت هاي عمومي توجهي ندارند؛ چه روحاني باشد و چه جسماني. در بعضي از روايات براي برخي از مؤمنين اين مقام اثبات شده است. [4] .


پاورقي

[1] ابراهيم (14): 34؛ نحل (16): 18.

[2] عروة الوثقي، ص 38.

[3] اعراف (7): 143.

[4] بحارالانوار، ج 74، ص 23، ح 6.


بازگشت