سر جمع بودن نعبد و نستعين


با اين كه عبادت كننده يكي است؛ اما (اياك نعبد و اياك نستعين) با صيغه ي جمع آمده است. اهل ظاهر در توجيه اين مطلب نكاتي گفته اند؛ مثلا اين كه عابد براي



[ صفحه 174]



اين كه عبادتش مورد قبول خداوند واقع شود، عبادت خود را در كنار عبادت ديگر انسان ها قرار داده است. در ميان انسان هاي ديگر، اولياي الهي هستند كه حتما نمازشان مورد قبول خداوند قرار مي گيرد. از آن جا كه سنت خداوند بر اين نيست كه در عبادت دسته جمعي، عبادت برخي را پذيرفته و عبادت برخي ديگر را رد كند؛ پس عبادت همه مورد پذيرش قرار مي گيرد.

توجيه ديگر آن است كه گفته اند تشريع نماز در صدر اسلام به صورت جماعت بوده؛ به همين دليل هم افعال سوره ي حمد به صورت جمع آمده است.

ما در سر اذان و اقامه گفتيم كه حقيقت اذان، اعلان حضور در محضر خداوند به قواي ملكي و ملكوتي سالك و اقامه به پا داشتن آن ها براي حضور است. وقتي سالك قواي ملكي و ملكوتي خود را در محضر حق حاضر كرد و قلب كه پيشواي آن ها است به امامت به پا خاست؛ نماز برپا مي شود. با اين اوصاف «مؤمن خود به تنهايي جماعتي است». [1] .

پس «نعبد» و «نستعين» و «اهدنا» به جهت جمع بودن قواي ملكي و ملكوتي كه در محضر خداوند حاضر هستند، جمع آمده است. در ادعيه و روايات هم به اين معنا اشاره شده است.

وجه ديگر اين جمع آن است كه سالك در «الحمدلله» همه ي حمد و ستايش ها را از هر حمد كننده و ستايش گويي در ملك و ملكوت مخصوص خدا مي داند. از سويي ديگر با شهود و برهان ثابت شده كه تمام هستي شعوري حيواني؛ بلكه انساني داشته و از روي درك و شعور، حمد كننده و تسبيح گوي خداوند هستند. در فطرت همه ي موجودات؛ به ويژه انسان خضوع در مقابل موجود مقدس كامل وجود دارد. در قرآن هم مي فرمايد: «هيچ چيزي نيست؛ مگر آن كه به حمد او تسبيح گويد؛ اما شما تسبيح آن ها را نمي فهميد». [2] در آيات ديگر و روايات معصومين عليهم السلام



[ صفحه 175]



به اين مطلب اشارات بسياري شده است. وقتي سالك اين حقيقت لطيف را با برهان و شهود دريافت و در هر مقامي كه هست فهميد تمام ذرات وجود، عبادت كننده ي معبود مطلق هستند، با صيغه ي جمع مي گويد كه همه در همه ي حركات و سكنات خود، خداوند را عبادت كرده و از او ياري مي جويند.


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 5، ص 379، ح 2 و 5.

[2] اسراء (17): 44.


بازگشت