درجات قرائت


1. درجه ي اول آن است كه انسان به چيزي جز قرائت و نيكو ادا كردن حروف و مخارج آن نپردازد. مقصود چنين كسي از خواندن نماز، فقط اداي تكليف است و بس. از نظر اين افراد تكليف، كلفت و سختي داشته و دل آن ها از عبادت روي گردان است. تنها بهره ي اين انسان ها از عبادت آن است كه عقاب و عذاب ترك عبادت از آن برداشته مي شود؛ البته بعيد نيست از خزائن غيب، لطفي شامل حالشان شده و به همين لقلقه ي زبان نيز پاداشي تعلق بگيرد. اين گروه گاهي زبانشان مشغول ذكر خدا؛ ولي قلبشان به دنيا گره خورده است. در حقيقت اين ها به ظاهر، وارد نماز شده و در حقيقت مشغول دنيا و شهوات هستند. گاهي هم قلب اين افراد متوجه تصحيح ظاهر نماز مي شود كه در اين صورت بايد گفت چنين قلبي از دنيا



[ صفحه 139]



غافل و وارد ظاهر نماز شده كه چنين نمازي مقبول و مورد رضايت خدا است.

2. گروه دوم به اين اندازه راضي نمي شوند. آن ها نماز را وسيله ي تذكر حق و قرائت را ستايش او مي دانند. اين گروه خود مراتب زيادي دارند كه سخن گفتن از آن، زمان زيادي را مي طلبد. شايد اين حديث قدسي اشاره به همين گروه داشته باشد كه خداوند فرمود: «من نماز را بين خود و بنده ام تقسيم كرده ام، نيمي از آن من است و نيمش از آن بنده ام. پس چون بنده مي گويد: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا گويد: بنده ام مرا ياد كرد. وقتي بنده گفت: الحمد لله، خدا مي فرمايد: بنده ام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت و اين است معني سمع الله لمن حمده؛ و چون گفت: الرحمن الرحيم، خداوند مي گويد: بنده ام مرا تعظيم كرد و هنگامي كه مي گويد: مالك يوم الدين، خدا گويد: بنده ام مرا تمجيد كرد. (و در روايتي ديگر: كار خود را به من واگذار كرد) و چون گفت: اياك نعبد و اياك نستعين، خدا مي فرمايد: اين بين من و بنده ي من است. و وقتي گفت: اهدنا الصراط المستقيم، خداوند مي فرمايد: اين از آن بنده ي من است و بنده ام آنچه بخواهد از آن او است». [1] .

با توجه به اين حديث نماز بين مولا و عبد تقسيم شده است. پس بايد عبد حق مولا را در نماز ادا كند تا لطف خداوند شامل حال او شود؛ چنانچه خداوند مي فرمايد: «به عهد من وفا كنيد، تا به عهد شما وفا كنم». [2] .


پاورقي

[1] المحجة البيضاء، ج 1، ص 388، بحارالانوار، ج 82، ص 59 و صحيح مسلم، ج 2، ص 10. با تفاوت در عبارات.

[2] بقره (2): 40.


بازگشت