نگاه تعليمي به قرآن


بايد به قرآن به عنوان يك كتاب تعليمي نگاه كرد و خود را موظف به استفاده و يادگيري از آن دانست؛ البته مقصود ما از يادگيري، ياد گرفتن نحو و صرف قرآن، فصاحت و بلاغت آن، تحقيق تاريخي قصه هاي قرآني نيست كه هيچ كدام از اين ها مقصد قرآن نبوده و از هدف اصلي اين كتاب الهي دور است.

اين كه ما از قرآن استفاده ي بسيار كمي مي كنيم دو دليل عمده دارد: يكي آن كه نگاه تعليمي به قرآن نداريم. به همين دليل به قرائت قرآن به نيت رسيدن به ثواب و اجري بسنده مي كنيم. از همين رو است كه به جز تجويد صحيح به چيز ديگري از قرآن توجه نمي كنيم؛ ديگر آن كه اگر با نگاه تعليمي به قرآن رو مي آوريم، به نكات ادبي، وجوه اعجاز، شأن نزول، مكي و مدني بودن و زمان نزول آيات و سوره ها، اختلاف قرائات و اختلاف مفسرين سني و شيعه بسنده مي كنيم. مفسرين بزرگ ما نيز عمده ي همت خويش را در اين امور صرف كرده اند و باب تعليمات قرآني را به روي مردم باز نكرده اند.

به عقيده ي نويسنده تاكنون براي قرآن، اين كتاب الهي تفسيري نوشته نشده است. اصلا معناي تفسير، شرح مقاصد قرآن مي باشد. اين كتاب به شهادت خداوند كتاب هدايت و تعليم است. به همين دليل مفسر در هر قصه از قصه هاي قرآني و هر آيه از اين آيات نوراني بايد شيوه ي رسيدن به سعادت و سلوك را به مخاطب خويش بفهماند. مفسر وقتي مقصد نزول آيه را فهماند مفسر است؛ نه آن گاه كه سبب نزول را ياد داد. در همين قصه ي آدم و حوا و قضاياي آن دو با ابليس، چه اندازه از معارف و مواعظ آمده و چقدر انسان را با معايب نفس و اخلاق شيطاني و كمالات نفساني و معارف انساني آشنا مي كند؛ ولي ما از آن غافليم! پس، از آن جا كه كتاب خدا كتاب معرفت و دعوت به سعادت است، كتاب تفسير نيز بايد كتاب عرفاني و اخلاقي باشد. مفسري كه از اين غفلت كرده، از مقصود اصلي قرآن دور مانده است.



[ صفحه 124]



اين اشتباه قرن ها است مردم را از استفاده از قرآن محروم نموده است.

ما بايد ببينيم خداوند مقصد قرآن را چه چيزي معرفي كرده و همان را مقصد قرآن قرار دهيم. خداوند مي فرمايد: «هيچ ترديدي در آن (قرآن) نيست، راهنماي پرهيزگاران است». [1] «همانا قرآن را براي پند آموزي آسان كرديم، آيا پند گيرنده اي هست؟» [2] «و اين قرآن را به سوي تو نازل كرديم تا براي مردم آنچه به سويشان نازل شده است، براي آن ها بيان كني و اميد كه بيانديشند». [3] «كتاب مباركي كه آن را به سوي تو نازل كرديم تا در آيات آن بيانديشند و خردمندان پند بگيرند». [4] .

البته مقصود ما از بيان اين مطالب خرده گرفتن بر تفاسير نيست؛ چرا كه مفسرين زحمات فراوان كشيده و رنج هاي بي پاياني برده اند؛ بلكه مقصود اين است كه بگوييم بايد راه استفاده از اين كتاب الهي به روي بندگان خدا باز شود؛ كتابي كه تنها كتاب سلوك الي الله و تهذيب نفس و بزرگ ترين وسيله ي رابطه ميان خالق و مخلوق است.

علما و مفسرين بايد تفاسير فارسي و عربي بنويسند و مقصودشان بيان تعاليم اخلاقي و عرفاني و شيوه ي سير و سلوك الي الله باشد. صاحب اين كتاب، به دنبال تأليف يك كتاب ادبياتي و يا تاريخي نيست؛ اين كتاب مانند عصاي موسي و يد بيضاي او يا دم عيسي كه مردگان را زنده مي كرد نيست كه فقط براي اعجاز و اثبات نبوت نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باشد؛ بلكه قرآن، كتاب خدا است و به زندگي ابدي و معارف الهي دعوت مي كند. مفسر بايد اين معارف را به مردم بياموزد تا بتوانند از قرآن استفاده كنند. «و از قرآن آنچه براي مؤمنان شفا و رحمت است نازل مي كنيم؛



[ صفحه 125]



ولي ستمكاران را جز زيان نمي افزايد». [5] .

چه زياني بالاتر از اين كه سي چهل سال اين كتاب الهي را بخوانيم و به تفاسير هم مراجعه كنيم؛ اما از مقصد قرآن دور بمانيم. «پروردگارا! ما بر خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزي و بر ما رحم نكني، بي شك از زيانكاران خواهيم شد». [6] .


پاورقي

[1] بقره (2): 2.

[2] قمر (54): 17.

[3] نحل (16): 44.

[4] ص (38): 29.

[5] اسراء (17): 82.

[6] اعراف (7): 23.


بازگشت