آداب قيام


ادب قيام آن است كه سالك، عالم را محضر خدا و خود را يكي از حاضران در مقابل خدا بداند و عظمت اين محضر و اهميت مناجات با خدا را به قلب بفهماند. او بايد قبل از نماز قلب را آماده كرده، آن را تا پايان وادار به خشوع و طمأنينه، خشيت و خوف و رجا و ذلت كند. سالك بايد در حالات بزرگان دين تدبر نمايد كه در نماز چه حالتي به آن ها دست مي داد. در زندگاني ائمه ي معصومين عليهم السلام آنچه اهميت و فايده دارد، همين سيره و گفتار آن هاست؛ نه بسنده كردن به سال و روز تولد و شهادت آن ها و مانند آن.

افسوس كه ما اهل غفلتيم و دست نشانده ي شيطان پليد! ما از مقامات و معارف ائمه ي هدي عليهم السلام به قدري كم استفاده مي كنيم كه اصلا به حساب نمي آيد. از زندگي ايشان به ظاهر آن بسنده كرده و از هدف بعثت انبياء به كلي غافل شده ايم. حال ما در اين جا برخي از حالات ائمه عليهم السلام را مي آوريم.

امام صادق عليه السلام فرمود: «علي بن الحسين عليه السلام وقتي به نماز مي ايستاد، رنگش دگرگون مي شد و چون به سجده مي رفت سر برنمي داشت تا آن كه عرق از وي مي ريخت». [1] .

باز هم ايشان فرمود: «پدرم [امام باقر عليه السلام] مي گفت: «علي بن الحسين عليه السلام وقتي



[ صفحه 98]



به نماز مي ايستاد، گويي شاخه ي درخت بود كه جز آنچه باد از او به حركت در آورد، چيزي از او تكان نمي خورد»». [2] .

ابان بن تغلب مي گويد: «به امام صادق عليه السلام عرض كردم: «علي بن الحسين عليه السلام را ديدم كه در هنگام اقامه ي نماز، چهره اش را رنگي ديگر پوشاند. «امام صادق عليه السلام به من فرمود: «به خدا قسم علي بن الحسين عليه السلام كسي را كه براي او نماز مي خواند، مي شناخت». [3] .

امام صادق عليه السلام فرمود: «نماز به كمال نمي رسد؛ مگر براي كسي كه طهارتي همه جانبه و تماميتي رسا داشته باشد، حق آن را كامل ادا كرده و از وسوسه و انحراف به دور باشد، خداي را بشناسد و براي او خشوع نمايد و ثبات ورزد؛ در حالي كه ميان نوميدي و اميد، شكيبايي و بيتابي ايستاده باشد؛ گويي وعده ها براي او محقق شده و وعيدها بر او واجب گرديده، دارايي خود بذل كرده، مقصود خويش برابر نظر آورده و جان در راه خدا نهاده و طريق او را برگزيده است. در بيني بر خاك نهادن (در سجده) كمترين كراهتي به دل راه ندهد و پيوند علايق را از هر كه جز او بريده و تنها به خدا متوجه گردد و به حضور او آمده و عطاي او را خواسته است. پس اگر چنين نمازي به جاي آورد، همان نمازي خواهد بود كه به آن امر شده و از آن خبر داده شده است. اين همان نمازي است كه از فحشا و منكر باز مي دارد». [4] .

و در كتاب عدة الداعي روايت شده كه صداي آه و زاري ابراهيم عليه السلام از فاصله ي يك ميلي (چهار ذراع) شنيده مي شد تا حدي كه خداوند او را به اين كلام ستود كه فرمود: «همانا ابراهيم، بردبار، بسيار آه كشنده و انابه كننده به سوي خدا بود». [5] در نماز صدايي مانند صداي ديگ جوشان از سينه ي او شنيده مي شد. چنين صدايي از



[ صفحه 99]



سينه ي سرور ما، رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نيز به گوش مي رسيد. فاطمه عليهاالسلام در نماز از خوف خدا از حال عادي خارج مي گرديد و نفس وي به شماره مي افتاد. [6] .

در حالات امام سجاد عليه السلام و مناجات و ادعيه ي آن بزرگوار قدري تأمل كن. من نمي گويم كه مناجات ائمه عليهم السلام صرفا براي تعليم ديگران مي باشد. چنين سخني باطل است؛ چرا كه خوف و خشيت آن ها از خدا بيش از همه بود؛ اما مي توان به وسيله ي ادعيه ي آن ها رسم عبوديت در كيفيت سلوك را ياد گرفت. وقتي دعاهاي آن بزرگواران را مي خوانيم، نبايد به لقلقه ي زبان بسنده كرد؛ بلكه بايد درباره ي چگونگي ارتباط آن ها با خدا و اظهار عجز و ذلت و نياز نمودنشان به درگاه الهي تفكر نمود.

به جان دوست قسم كه جناب علي بن الحسين امام سجاد عليه السلام از بزرگ ترين نعمت هايي است كه خداوند بر بندگان خويش ارزاني داشته است. آن بزرگوار را از عالم قرب خويش نازل كرده تا به ما راه بندگي را بياموزد. اگر در قيامت از ما بپرسند كه چرا قدر اين نعمت را ندانستيد و از آن استفاده نكرديد، جز سرافكندگي و خجالت پاسخ ديگري نداريم. در آن جا در آتش پشيماني و حسرت خواهيم سوخت؛ اما پشيماني ديگر فايده اي ندارد.

اي عزيز! اكنون كه فرصت هست و سرمايه ي عمر در دست، راه سلوك و درهاي رحمت باز است و سلامتي و قوت بدن پابرجا، قدر اين نعمت ها را بدان و از آن ها كمال استفاده را بكن. از اين همه معارف قرآن و اهل بيت عليهم السلام بهره اي ببر و وجود تاريك خويش را به نور الهي روشن كن.

اكنون كه ظاهر و باطن ما با ظلمت هاي شيطاني به تاريك خانه اي تبديل شده؛ مي ترسم كه در همين حال باقي بمانيم و وجودمان كه نور فطرت را دارا است، به وجودي تاريك و عاري از نور فطرت تبديل شود. اين شقاوتي است كه سعادتي در پي ندارد و ظلمتي است كه نورانيتي به دنبال آن نيست و وحشتي است كه با



[ صفحه 100]



اطمينان غريبه است و عذابي است كه بعد از آن راحتي نيست.

اصلي ترين مقصد فرستادن انبياء و تأسيس شريعت و كتاب هاي آسماني به ويژه قرآن، نشر توحيد و قطع ريشه ي كفر و شرك است و سر توحيد در همه ي عبادات ظاهري و باطني جاري مي باشد. پس نتيجه ي مطلوب در عبادات، قرار گرفتن توحيد و معارف ديگر در قلب است. اين نتيجه در صورتي به دست مي آيد كه سالك از صورت عبادت به باطن و حقيقت آن برسد. كساني كه مي گويند عبادت فقط همين ظاهر و صورت را داشته و چيزي به نام آداب باطني ندارد، شياطين راه انسانيت هستند كه از شر آن ها بايد به خدا پناه برد. اين ها گمان مي كنند كه خداوند اين همه كتاب آسماني و پيامبر فرستاده تا شكم و شهوت بندگان را اداره كنند. وقتي حكيمي الهي مي خواهد دري از رحمت به روي بندگان خدا بگشايد و سخني از حكمت الهي بگويد، از هيچ نسبت و ناسزايي دريغ نمي كنند. اين ها چنان غرق شكم و شهوت خويش شده اند كه دوست ندارند سعادتي جز اين دو در عالم وجود داشته باشد. امثال ما كه از حد حيوانيت بالاتر نرفته ايم، به جز بهشت جسماني و اداره ي شكم و شهوت چيز ديگري نداريم. ما گمان مي كنيم كه سعادت انسان فقط همين بهشت حيواني او است؛ ما بايد دانست كه خداوند عوالمي دارد كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به فكر هيچ كس خطور نكرده است. با اين حال كساني كه اهل محبت و معرفت خداوند هستند به هيچ كدام از اين بهشت ها توجهي نمي كنند و فقط به بهشت لقاء چشم دوخته اند.

ناگفته نماند كه مقصود ما از كساني كه خار راه سلوك هستند، علماي اسلام و فقهاي بزرگوار مذهب جعفري نيستند؛ بلكه كساني هستند كه از روي جهل راهزن بندگان خدا شده اند.



[ صفحه 101]




پاورقي

[1] الكافي، ج 3، ص 300، ح 5.

[2] همان، ح 4.

[3] علل الشرائع، ج 1، ص 231، ح 7؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 685، ح 4.

[4] فلاح السائل، ص 23.

[5] هود (11): 75.

[6] عدة الداعي، ص 138؛ مستدرك الوسائل، ج 4، ص 100، ح 15.


بازگشت