آداب «حيعلات»


[حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، و حي علي خير العمل]

وقتي سالك با گفتن چهار تكبير برتر بودن خداوند از توصيف را اعلام كرد و با شهادت به الوهيت هر تأثيري را منحصر در وجود حق تعالي نمود و با شهادت به



[ صفحه 94]



رسالت و ولايت به مقام قدس خلافت و ولايت تمسك جست، حالا بايد به صراحت، نيروهاي ملكي و ملكوتي خويش را مهياي نماز كرده و با گفتن «حي علي الصلوة» به آن ها اعلام حضور كند.

تكرار «حي علي الصلوة» مي تواند براي اين باشد كه وجود انسان كاملا بيدار شده و مهياي حضور شود. شايد هم يكي از اين دو بار، اعلام حضور به نيروهاي ملكي و ديگري به نيروهاي ملكوتي باشد.

ادب اين مقام آن است كه سالك به قلب و قواي ملكي و ملكوتي خويش بفهماند كه قرب حضور الهي چيست تا خود را براي آن آماده كرده و آداب ظاهري و معنوي اين حضور را به صورت كامل مراعات كند.

پس از «حي علي الصلوة» سر نماز و نتيجه ي آن را اعلام مي كند و اين كار را با گفتن «حي علي الفلاح» و «حي علي خير العمل» انجام مي دهد تا فطرت بيدار شود؛ چرا كه رستگاري، سعادت مطلق است و فطرت همه ي انسان ها عاشق اين سعادت است؛ زيرا فطرت، كمال طلب و حقيقت سعادت نيز كمال مطلق است. اين كمال مطلق در نماز كه بهترين اعمال است، به صورت ظاهري و باطني به دست مي آيد؛ چون نماز به حسب ظاهر ذكر كبير و جامع، و ثناي خداوند با اسم اعظم است؛ اسمي كه همه ي شئون خداوند را در بردارد. از اين رو است كه اذان و اقامه با نام «الله» آغاز و با همين نام تمام مي شود. در همه ي حالات نماز هم وقتي از عملي فارغ و به سوي عمل ديگري مي رويم، الله اكبر مي گوييم، با همين تكبيرها توحيدهاي سه گانه (ذاتي، صفاتي و افعالي) در نماز به دست مي آيد كه نور چشم اولياي خدا است. به حسب باطن هم نماز، معراج قرب خدا و حقيقت رسيدن به جمال جميل مطلق و فناي در آن ذات مقدس است. فطرت، عاشق اين وصال و فنا است، و آرامش و اطمينان مطلق و كامل نيز با همين وصال و فنا به دست مي آيد. (ألا بذكر الله تطمئن القلوب). [1] .



[ صفحه 95]



پس نماز رستگاري مطلق و بهترين عمل است. سالك بايد اين حقيقت را با تكرار و تذكر به قلب بفهماند و فطرت را بيدار كند. پس از آن كه اين حقيقت وارد قلب شد، فطرت به آن اهميت داده و در مراقبت و محافظت از نماز كوشا مي شود.

وقتي سالك به اين جا رسيد، اعلان حضور مي دهد كه «قد قامت الصلوة». در اين هنگام بايد خود را در حضور مالك الملوك و سلطان السلاطين و عظيم مطلق ببيند. به قلب خود بفهماند كه با ناتواني كه دارد نمي تواند حق اين حضور را ادا كند و با شرمندگي و خجلت از اين بابت با خوف و رجا وارد نماز شود، دست به دامن كريم گردد و خود را از زاد و توشه تهي بيند و عمل خويش را از كارهاي نيك به حساب نياورد. اگر اين حال در قلبش استوار شد، اميد است كه مورد عنايت قرار بگيرد.

در كتاب ثواب الاعمال از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: «كسي كه نمازش را با اذان و اقامه به جاي آورد، دو صف از فرشتگان و كسي كه با اقامه و بدون اذان نماز بخواند، يك صف از فرشتگان پشت سرش مي ايستند». راوي از حضرت پرسيد: «مقدار هر صفي چه قدر است؟» فرمود: «كمترين آن به اندازه ي فاصله ي مشرق تا مغرب و بيشترين آن به اندازه ي فاصله ي زمين و آسمان است». [2] .

وقتي سالك خود را پيشواي فرشتگان و قلب خود را امام نيروهاي ملكي و ملكوتي خويش ديد و به وسيله ي اذان و اقامه اين نيروها را جمع كرد و ملائكه پشت سرش صف كشيدند، قلب خويش را كه برترين نيرو از ميان نيروهاي ظاهري و باطني است بايد امام قرار دهد. قلب كه امام شد، ضامن قرائت مأمومين است؛ [3] به همين دليل سالك بايد از آن با نهايت تلاش مراقبت كند كه آداب معنوي در محضر الهي را حفظ كند، اين اجتماع مقدس را غنيمت بداند، توجه فرشتگان و تأييد آن ها را از نعمت هاي خدا بشمارد و عجز و ناتواني خود را از شكر اين نعمت به خداوند ابراز دارد.



[ صفحه 96]




پاورقي

[1] «همانا فقط با ياد خدا دل ها آرام مي گيرد»؛ رعد (13): 28.

[2] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 33، ح 2.

[3] [اشاره به نماز جماعت ظاهري دارد كه حمد و سوره را مأمومين نخوانده، و فقط امام جماعت مي خواند].


بازگشت