آداب معنوي رو به قبله بودن


سالك بايد بداند كه او با رو به قبله كردن دو ادعا كرده است كه هر دو در فطرت انسان ها بوده و هست. يكي تنفر از نقص و ناقص و ديگري عشق به كمال و كامل



[ صفحه 77]



كه يكي تابع ديگري است. اين تنفر و عشق بدون استثناء در تمام افراد بشر از بدوي و متمدن گرفته تا عالم و جاهل وجود دارد؛ البته بسياري در تشخيص نقص و ناقص و كمال و كامل دچار اشتباه مي شوند. يك انسان وحشي خون خوار، غلبه بر جان و مال مردم را كمال مي داند و يك دنيا طلب مال پرست هم مال و رياست را كمال مي پندارد. انبياء آمدند تا انسان ها را از اين جهل بيرون كشيده، كمال و كامل را به آن ها معرفي كنند. وقتي كمال و كامل تشخيص داده شد، توجه كردن به آن نيازمند به دعوت نيست؛ چرا كه نور فطرت الهي خود بزرگ ترين راهنما است كه در تمام افراد بشر وجود دارد.

در نماز رو به قبله نمودن و از ديگر جهات رو برگرداندن به معناي ادعاي بيداري فطرت است. ادب اين استقبال آن است كه به دل بفهمانيم در تمام عالم، كمال و كاملي جز خدا نيست. در اين عالم هر چه كمال و جمال، خير و عزت، عظمت و نور و سعادت هست از نور جمال خدا است؛ اگر نور جمال حضرتش نبود چيزي هست نمي شد. اگر كسي دلش به نور معرفت روشن باشد، جز نور جمال او هر چيزي را باطل و معدوم مي داند.

در حديثي آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم وقتي اين شعر «لبيد» را شنيد كه «الا كل شي ما خلا الله باطل / و كل نعيم لا محالة زائل» [1] فرمود: «اين شعر راست ترين شعري است كه عرب سروده است». [2] .

اگر دل فهميد كه همه ي عالم بي عنايت او هيچ، و او كمال و كامل مطلق است، خود فطرت الهي، انسان را به خدا دعوت كرده و از هر آنچه غير خدا است تنفر ايجاد مي كند. در اين هنگام است كه زبان دل و حال انسان مي شود: (وجهت وجهي



[ صفحه 78]



للذي فطر السموات و الأرض) [3] و زبان فطرت مي گويد: (لا احب الآفلين). [4] .

امام صادق عليه السلام فرمود: «در هنگام رو كردن به قبله، از دنيا و آنچه در آن است مأيوس شو و دست را از هر آنچه تو را از خدا غافل مي كند تهي كن، با چشم جان به عظمت الهي نگاه كن و زماني را به ياد آور كه در مقابلش خواهي ايستاد: «آن جا است كه هر كسي آنچه را از پيش فرستاده بازيابد و [همه] به سوي خدا، مولاي حقيقي خود بازگردانده شوند» [5] ؛ پس با قدم خوف و رجا در مقابلش بايست». [6] .



[ صفحه 81]




پاورقي

[1] هشدار كه هر چيز جز خدا باطل است، و هر نعمتي ناگزير از بين رونده است.

[2] علم اليقين، ج 1، ص 106.

[3] «رو به سوي كسي كردم كه آسمان ها و زمين را آفريد» انعام (6): 79.

[4] «من غروب كنندگان را دوست ندارم» انعام (6): 76.

[5] يونس (10): 30.

[6] مصباح الشريعه، ص 87، باب 39، مستدرك الوسائل، ج 4، ص 96، ح 9.


بازگشت