خشوع


خشوع از آدابي است كه در همه ي عبادات به ويژه نماز لازم مي باشد. حقيقت خشوع عبارت است از خضوعي كامل كه با حب يا خوف آميخته است. خشوع با درك عظمت و هيبت جمال و جلال حق به دست مي آيد. در توضيح اين مطلب بايد گفت: برخي از دل ها اهل عشق و محبت و مظهر صفات جمال [1] خدا هستند كه به حسب نوع آفرينش متوجه جمال محبوب هستند. اين ها در مسير سلوك، رشحاتي از جمال الهي و يا اصل آن را درك كرده و از خود بيخود مي شوند؛ چرا كه در هر جمالي جلالي پنهان بوده و پشت پرده ي هر جلالي، جمالي وجود دارد. اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «منزه است كسي كه عذاب و نقمتش شديد بوده و در همان حال، رحمت او دوستانش را فراگرفته و با آن كه دايره ي رحمتش فراگير مي باشد، عذاب و نقمتش براي دشمنان شدت گرفته است.» [2] .



[ صفحه 12]



در اين حالت است كه با درك چنين عظمتي حالت خشوع در مقابل پروردگار به آن ها دست مي دهد. اين حالت در ابتدا موجب اضطراب مي شود. پس از آن كه دل آرام گرفت، حالت انس رخ داده، وحشت و اضطراب به انس و آرامش تبديل مي گردد و حالت طمأنينه به دست مي آيد؛ همان گونه كه قلب حضرت ابراهيم عليه السلام حالت اطمينان داشت.

از سويي ديگر برخي از دل ها اهل خوف و مظهر صفات جلال خدايند. آن ها هميشه عظمت و كبريايي و صفات جلال خدا را درك مي كنند. خشوع چنين دل هايي خوفي است و مظهر صفات جلال خداوند هستند. حضرت يحيي عليه السلام از جمله ي اين افراد بوده است.

مراتب خشوع به اندازه ي ميزان درك عظمت و جلال و حسن و جمال است. از آن جا كه چون مايي با چنين حالي از نور مشاهدات محروم هستيم، به ناچار بايد خشوع را از طريق علم يا ايمان به دست آوريم.

خداوند متعال خشوع را از نشانه هاي ايمان قرار داده است؛ آن جا كه مي فرمايد: «به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان خاشعند». [3] با توجه به اين آيه بايد گفت كسي كه در نماز خشوع ندارد، از دايره ي اهل ايمان بيرون است. نبودن خشوع در نمازهاي ما به دليل نقص يا عدم ايمان است. از همين رو است كه بايد گفت علم ما به خداوند، اسماء و صفات او و ديگر معارف الهي، از آن جا كه در ما خشوعي ايجاد نمي كند، با ايمان متفاوت است. شيطان به شهادت خداوند به مبدأ و معاد علم داشت؛ اما با اين حال خداوند او را كافر مي نامد. او وقتي مي گويد: «مرا از آتش و او را از گل آفريدي»، [4] به آفريدگاري خداوند اقرار مي كند. وقتي مي گويد: «مرا تا روزي كه [مردم] برانگيخته مي شوند مهلت ده»، [5] نشان از اعتقاد او به معاد



[ صفحه 13]



دارد. او به كتاب ها و رسولان الهي و همچنين ملائكه معتقد است؛ اما خداوند او را كافر خطاب نموده و از حلقه ي اهل ايمان خارج فرموده است. در نتيجه بايد گفت هر اهل علمي، اهل ايمان نيست.

علم به تنهايي خشوع نمي آورد؛ پس سالك بايد بعد از سلوك علمي، خود را در حلقه ي مؤمنين وارد كرده و عظمت و جلال الهي را به قلب برساند تا خاشع شود.

سؤال: اگر ايمان و خشوع همراه هم هستند؛ پس چرا خداوند متعال مي فرمايد:«آيا براي كساني كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده است كه دل هايشان به ياد خدا و آن حقيقتي كه نازل شده (قرآن) نرم و خاشع گردد؟» [6] .

پاسخ: شايد مقصود از ايمان در اين آيه ايمان ظاهري باشد؛ يعني اعتقاد به آنچه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آورده است؛ چرا كه ايمان حقيقي حتما همراه با خشوع است. شايد هم مقصود از خشوع در اين فرمايش خداوند، مراتب كامل خشوع باشد. همان طور كه گاهي به كسي عالم مي گويند كه از حد علم به مرز ايمان رسيده باشد. ممكن است مقصود از اين آيه كه مي فرمايد: «از بندگان خدا، تنها عالمان از خداوند مي ترسند» [7] ، همين عالمان به ايمان رسيده باشد.

در فرهنگ قرآن و روايات، علم و ايمان و اسلام داراي مراتب مختلفي است كه بيان آن ها از وظيفه ي اين نوشتار بيرون است. به هر حال، راهروي مسير آخرت كه مي خواهد با قدم معراجي نماز طي راه كند، بايد قلب خويش را با نور علم و ايمان خاشع نموده، اين صفت را هر اندازه كه ممكن است در قلب جاي دهد، شايد بتواند حالت خشوع را در تمام نماز حفظ كند. اگر چه در ابتدا استقرار خشوع در دل براي ما تا اندازه اي مشكل است؛ اما با قدري تمرين و رياضت ممكن خواهد شد.



[ صفحه 14]



عزيزم! به دست آوردن كمال و توشه ي آخرت، طلب و جديت مي خواهد. هر چه مطلوب بزرگتر باشد، جديت در راه آن سزاوارتر است. معراج قرب الهي با اين سستي و سهل انگاري به دست نمي آيد. مردانه بايد قيام كرد تا به هدف رسيد. آن عالم با اين دنيا قابل مقايسه نيست؛ سعادتمند آخرت در عزت و نعمتي دائمي است كه در اين دنيا مانند ندارد و شقاوتمند آن در عذاب و عقابي هميشگي است كه در اين عالم نظير ندارد. راه رسيدن به سعادت، اطاعت از پروردگار است. در بين اطاعات و عبادات، هيچ عبادتي به اندازه ي نماز تأثير گذار نيست. نماز، معجوني الهي است كه سعادت بشر را ضمانت مي كند و قبولي آن موجب قبولي ساير اعمال است. پس بايد در طلب آن جديت به خرج داد و از هيچ كوشش فروگذار نكرد. در راه به دست آوردن نماز واقعي بايد سختي ها را به جان خريد؛ اگر چه سختي آن چناني هم ندارد. اگر مدتي مراقبت كنيد تا انس قلبي به دست آيد، در همين دنيا از مناجات با خدا لذت ها مي بريد كه با هيچ لذتي در اين عالم قابل مقايسه نيست.

خلاصه ي سخن اين كه: پس از آن كه انسان، عظمت و جمال و جلال خداوند را با برهان و يا بيان انبيا عليهم السلام فهميد، بايد با تذكر و توجه قلبي و مداومت به ذكر عظمت و جلال حق، خشوع را در قلب وارد نمايد تا نتيجه ي مطلوب به دست آيد؛ البته سالك به مقامي كه دارد نبايد قناعت كند كه هر مقامي كه براي ما به دست مي آيد، در بازار اهل معرفت پشيزي نمي ارزد و براي اهل دل با خردلي مقايسه نمي گردد. سالك بايد در همه ي حالات به ياد نقص و عيب خويش باشد؛ شايد راهي به سعادت باز شود.



[ صفحه 15]




پاورقي

[1] [حضرت امام قدس سره در همين كتاب در قسمت تفسير سوره ي توحيد درباره ي صفات جلال و جمال الهي مي نويسند: اهل معرفت صفات «جمال» را صفاتي مي دانند كه انس و دل بستگي مي آورد و صفات «جلال» را صفاتي مي دانند كه وحشت و حيرت مي آورد؛ يعني آنچه به لطف و رحمت خدا تعلق دارد، از صفات «جمال» است؛ مثل رحمن، رحيم، لطيف، عطوف، رب و... و نيز آنچه كه به قهر و كبريايي حق تعالي متعلق است از صفات «جلال» محسوب مي شود؛ مثل مالك، ملك، قهار، منتقم و..].

[2] نهج البلاغه، خطبه ي 89.

[3] مؤمنون (23): 1 - 2.

[4] اعراف (7): 12.

[5] اعراف (7): 14.

[6] حديد (57): 16.

[7] فاطر (35): 28.


بازگشت