توجه به عزت خداوندي و ذلت بندگي


يكي از آداب معنوي در همه ي عبادت ها توجه به عزت پروردگار و ذلت بنده مي باشد. هر اندازه خودبيني و خودخواهي در انسان بيشتر باشد، از كمال انسانيت دور شده و از قرب به خداوند محروم مي ماند. براي از ميان برداشتن همه ي حجاب ها ابتدا بايد حجاب خودبيني را از بين برد كه: «مادر بت ها بت نفس شماست». [1] .

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «هر كه از خانه اش براي هجرت به سوي خدا و رسول او خارج شود و آن گاه مرگ او را دريابد، پاداش او برعهده ي خدا است». [2] .

هجرت ظاهري به معناي هجرت جسماني از خانه ي ظاهري به سوي كعبه يا مزار اولياء و هجرت معنوي خارج شدن از خانه ي نفس و منزل دنيا به مقصد خدا و رسولش مي باشد.

امام صادق عليه السلام فرمود: «بندگي گوهري مي باشد كه باطن آن ربوبيت و پروردگاري است؛ پس هر چه از بندگي به دست نيامده باشد، در ربوبيت يافت مي شود و هر چه از ربوبيت پوشيده و پنهان باشد، در بندگي به دست مي آيد». [3] .



[ صفحه 8]



كسي كه با قدم بندگي در اين مسير گام برداشته و علامت ذلت بندگي را در پيشاني خود بگذارد، به مقام عزت پروردگاري مي رسد و به جايي مي رسد كه خداوند، گوش و چشم و دست و پاي او مي شود؛ همان طور كه اين مفهوم در حديثي مشهور در ميان شيعه و سني آمده است. [4] بنده چون از خود گذشت و تمام مملكت وجود خود را تسليم خداوند نمود، خداوند خود اختيار امور زندگي او را به دست مي گيرد؛ در نتيجه تصرفات او تصرف الهي مي گردد؛ چشم او الهي مي شود و با چشم حق مي بيند، گوش او الهي مي شود و با گوش حق مي شنود. پس سالك الي الله بايد به مقام ذلت خود پي برده، هميشه متوجه ذلت بندگي و عزت خداوندگاري باشد. هر اندازه اين توجه بيشتر شود، روح عبادت قوت بيشتري مي يابد. پس از اين اگر به دستگيري اولياي كامل الهي عليهم السلام به حقيقت عبوديت رسيد، گوشه اي از سر عبادت را درخواهد يافت.

ناگفته نماند كه عبوديت مطلق كه بالاترين مرتبه ي كمال و مقامات انسانيت است، فقط در كامل ترين مخلوق خداوند؛ يعني حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم و به تبع ايشان در اولياي كامل الهي عليهم السلام وجود دارد.


پاورقي

[1] «مادر بت ها بت نفس شماست / زان كه آن بت مار و اين بت اژدهاست»؛ مولوي.

[2] نساء (4): 100.

[3] مصباح الشريعه، ص 7، باب 2.

[4] اشاره است به روايت «قرب نوافل»: «و إنه ليتقرب إلي بالنافلة حتي أحبه فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده الذي يبطش بها. إن دعاني أجبته و إن سألني أعطيته....»؛ الكافي، ج 2، ص 352، ح 7 و 8. [در اين كتاب هر جا كه عبارت «حديث قرب نوافل» مي آيد، مقصود همين حديث است.].


بازگشت