اوج شكوفايي من


اوج شكوفايي من

در من

سرود تسليم آغاز مي كند

و من در باور خشك خود

ريشخند يك اعتقاد كهنه ام

كه در شالوده ي نگاهم

غرق مردابي از التماس است

واژه ها نجاتم دهيد!

من دربرهوت جملات گيج

گرفتار واپس زدگي ام

من محتاج تقدس كلماتي هستم

كه رهايم سازند

از دنياي سرخ

و پيوندم دهند به طهارت آب

و بانگ بلند مسجد آسمان

اوج شكوفايي من

در من

سرود تسليم مي خواند.



[ صفحه 19]




بازگشت