اگر در نماز حسين بودم


- يوسف محمودي مقدم

نماز، صورت تنها نيست. اين نماز را اولي و آخري است و هر چيز را كه اولي و آخري باشد، آن قالب باشد، زيرا تكبير، اول نماز است و سلام، آخر نماز. اين نماز براي آن نيست كه هر روز قيام و ركوع و سجود كني، غرض اين است كه مي بايد آن حالتي كه در نماز ظاهر مي شود پيوسته با تو باشد. اگر در خواب باشي و اگر بيدار باشي و اگر بنويسي و اگر بخواني، در جميع احوال خالي از ياد حق نباشي.

مطلب بالا فرازي از نوشته هاي كتاب «اگر در نماز حسين عليه السلام بودم» بود.

اين كتاب داراي قسمت هاي مختلفي است، مانند «چون يقين كرديد پاي بفشاريد»، «بي مصرف نباش»، «تو فرق نگر ميان آن دو واعظ»، «قبله ي آسمان منم»، «نماز عصيان انساني رام»، «دل بسته ي دل



[ صفحه 184]



بركندن مباشيد» و «دو ركعت عشق»

اين نوشتار، بسيار خودماني قلم زده شده است و توانايي نويسنده را در بيان مطالب به صورت روان و سليس به طوري كه در دل خواننده بنشيند، مي رساند. بي هيچ توصيفي قسمت هايي از نوشته ي ايشان را مي خوانيم:



[ صفحه 185]




بازگشت