هدف هاي فردي نماز


مي دانيم كه خداوند متعال بي نياز مطلق است و بدين جهت نيازي به عبادت بندگان خود ندارد؛ اما بايد بررسي كرد كه چرا اين فريضه را براي بندگان خود مقرر فرموده است كه آنها در شبانه روز پنج بار اين عبادت را در پيشگاه او برگزار نمايند؟

بايد توجه داشت كه انسان داراي اختلالات رفتاري منفي است كه زدودن آنها از قلب به آساني امكان پذير نمي باشد؛ بدين جهت خداوند متعال نماز را بدين منظور مقرر فرموده است كه بدين وسيله اين عوامل منفي را در آنان از بين ببرد.

يكي از اين اختلالات رفتاري كه سخت گريبانگير بسياري از انسانها مي باشد، بيماري رواني تكبر است.

بررسي اين اختلال مي تواند ما را با ويژگيهاي آن آشنا سازد.

كبر در زبان عاميانه، خود را از ديگران برتر دانستن و نخوت ورزي و خود بزرگ بيني مي باشد، اما اين كلمه، در زبان روايت، مفهوم عميق تري دارد.

براي رسيدن به مفهوم واقعي اين كلمه، لازم است روايات اسلامي را مورد بررسي قرار دهيم.

مفهوم تكبر در كلامي از پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم متبلور است.

آن بزرگوار خطاب به ابوذر مي فرمايند:

«اي ابوذر،... كبر آن است كه حق را فروگذاري و به ناحق روي آوري و به مردم با اين ديد نگاه كني كه هيچكس آبرويش چون آبروي تو و خونش چون خون تو نيست.» [1] .

به طور يقين خداوند متعال همه انسانها را يكسان خلق فرموده و هيچكس را نسبت بر ديگري برتري نداده است مگر به وسيله دارا بودن عمل تقوي، كه آن هم نمي تواند



[ صفحه 148]



موجب فخرفروشي و تكبر نسبت به ديگران باشد.

روايتي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مفهوم تكبر را اينگونه مورد بررسي قرار مي دهد.

عمر بن يزيد از پدرش نقل مي كند كه به ابوعبدالله صادق عليه السلام عرض كردم:

من غذاي خوب مي خورم، عطر خوب استعمال مي كنم به اسب قيمتي سوار مي شوم و نوكري در التزام دارم. آيا در اين شيوه زندگي من، تكبر و نخوت وجود دارد؟

اگر چنين است آن را ترك كنم!

آن بزرگوار لحظه اي چشم بر زمين دوختند و سپس فرمودند:

«آن كس ملعون است كه مردم را زير قدمهايش له كند و حق ناشناس باشد.

گفتم: حق ناشناس نبوده و نيستم، اما معني له كردن مردم در زير قدمها را نفهميدم.

امام بزرگوار عليه السلام فرمودند:

«(له كننده مردم در زير قدمها) كسي است كه مردم را تحقير كند و به آنان تكبر ورزد و گردن فرازي كند. يك چنين آدمي جبار است.» [2] .

امام بزرگوار عليه السلام در اين روايت، مفهوم كبر را، گردن فرازي و خود برتربيني و تحقير نمودن ديگران، بيان مي فرمايند و اين همان مفهوم كبر است كه عموم مردم بدان واقفند. چنين خصيصه اي در رفتار بعضي از مردم به خوبي قابل مشاهده مي باشد. افرادي كه خود را نسبت به ديگران برتر احساس مي كنند و همواره سعي مي نمايند خود را بر مردم تحميل كنند و ديگران را همانند بردگاني مي دانند كه بايد ملازم و مطيعان اوامر آنان باشند، اين گونه مردمان در زمره افراد متكبر محسوب مي گردند.

فرد متكبر براساس ديدگاهي كه دارد، خود را در جايگاه پستي قرار مي دهد؛ زيرا كه اگر او آگاهي داشته باشد كه همه انسانها از نظر آفرينش با هم برابرند، تن به چنين پستي نمي دهد.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:



[ صفحه 149]



«منفورترين مردمان، شخص متكبر است.» [3] .

شخص متكبر اگر بداند با چنين ديدگاهي، چه ستمي بر خود روا داشته است، به طور يقين، رفتار نامطلوب خود را تغيير مي دهد و عمل زشت تكبر را ترك مي كند؛ زيرا كه فرد متكبر با اين عمل خود رداي كبرياي حق را ربوده است و بر همين اساس عذاب خوار كننده اي در انتظار وي مي باشد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«كبر، زيبنده خدا است. پس هر كس بر سر چيزي با خدا كشمكش كند، خداوند او را در آتش سرنگون سازد.» [4] .

هر فردي كه داراي چنين رفتار نامطلوبي باشد، شايسته است كه با برگزاري نماز صحيح و با خشوع و توجه قلبي، در از بين بردن آن سعي و تلاش بنمايد و از خداوند متعال درخواست كند كه اين بيماري رواني وي را درمان نمايد.

مفهوم ديگري از تكبر در روايات اسلامي مطرح شده است كه بالاتر از خصيصه خود بزرگ بيني و تحقير نمودن ديگران مي باشد.

به منظور آشنا شدن با اين نوع تكبر، روايتي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام را مورد بررسي قرار دهيم.

... عبدالاعلي گويد: از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام سؤال كردم، كبر چيست؟

آن بزرگوار فرمودند كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرموده اند:

«والاترين مرحله كبر آن است كه خلق خدا را زير پا له بكني و حق نشناس باشي.»

گفتم چگونه مردم را زير پا له مي كنند و حق نشناس مي شوند؟

امام بزرگوار عليه السلام فرمودند:

«حق ديگران را ادا نمي كنند، و اهل حق را تحقير مي كنند، و هر كس چنين باشد، رداي كبرياي حق را ربوده است.» [5] .

اين روايت، پايمال نمودن حقوق مردم را، بالاترين نوع كبر معرفي مي نمايد. پايمال نمودن حقوق مردم توضيح واضح و روشني دارد. كساني كه از پرداخت حقوق قانوني



[ صفحه 150]



ديگران خودداري مي كنند، در حقيقت با اين عمل خود حقوق مردم را در زير پاي خود له مي كنند. اين نوع كبر، از شديدترين حالت آن محسوب مي شود.

براي رهايي از اين بيماري رواني خوار كننده روشهاي متفاوتي وجود دارد كه به ياري خداي متعال به بررسي يكي از آنها خواهيم پرداخت.

بدون ترديد، خداوند متعال از وجود چنين عارضه اي در روان و قلب انسانها به خوبي آگاهي دارد و براي رهايي آنها از چنگال اين بيماري هولناك قلبي، فريضه نماز را بر آنان واجب گردانيده است تا انسانها با تمسك بدان، بتوانند بتدريج آتش تكبر و نخوت را در قلب خود خاموش سازند.

بدين لحاظ يكي از عواملي كه از اهداف بسيار عالي و مهم فريضه ي نماز بشمار مي رود، زدودن اين رفتار نامطلوب فردي در انسان مي باشد كه در كلامي از مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السلام به خوبي قابل مطالعه است.

آن بزرگوار مي فرمايند:

«خداوند ايمان را براي پاكسازي انسانها از شرك، و نماز را براي پاكسازي از كبر، واجب فرموده است.» [6] .

اين روايت بسيار زيبا، بيانگر حقيقتي بسيار عميق در مورد هدف نماز مي باشد. امام بزرگوار عليه السلام در اين روايت، علت وجوب نماز را رهايي انسان از يك بيماري رواني، به نام كبر، بيان مي فرمايند.

كسي كه با اخلاص و حالت خضوع و مذلت و خاكساري، به درگاه حضرت باريتعالي نمازش را بجا مي آورد، بتدريج اين حالت تكبر و نخوت ورزي، در قلب او از بين مي رود و نماز واقعي، او را از حالت تكبر خارج مي سازد.

بنابراين خداوند متعال براي زدودن تكبر از قلب انسان ها، نماز را مقرر فرموده است تا آنها با تمسك به اين فريضه الهي، بيماري تكبر را در قلب خود درمان كنند.

بايد توجه داشت كه وجود تكبر، بخصوص عامل تجاوز به حقوق ديگران، موجب عدم قبولي نماز مي گردد.

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:

«كسي كه پيراهني به ده درهم بخرد و در آن ده درهم، درهمي از حرام باشد، تا وقتي كه



[ صفحه 151]



حقي بر آن پيراهن وجود دارد، خداوند نمازش را قبول نمي كند.» [7] .

داشتن حقوق مردم بر عهده ي فرد، بزرگترين وظيفه ي يك نمازگزار است كه بايد قبل از بجا آوردن نمازش به اداي آن بپردازد.

اگر نمازگزاري در حال نماز باشد و فردي كه از او طلب دارد، در چنين حالتي بيايد و حق خود را بطلبد، وظيفه نمازگزار آن است كه نماز خود را قطع كند و دين خود را نسبت به فردي كه به او مديون است، ادا كند و سپس به نماز بپردازد، زيرا با بودن فردي كه طالب حق خود مي باشد نماز او مورد پذيرش نمي باشد.

نمازگزار واقعي به خود اجازه نمي دهد حقي بر عهده او از ديگري وجود داشته باشد، زيرا مي داند كه اگر چنين باشد، تكبر ورزيده است و خداوند نماز او را مورد قبول قرار نخواهد داد.

بنابراين مي توان دريافت كه خداوند متعال نيازي به عبادت بندگان خود ندارد و علت اينكه عبادت خود را بر بندگانش واجب ساخته، به خاطر آن است كه بدين وسيله قلب و روح آنان را از بيماري تكبر و خود بزرگ بيني و پايمال نمودن حقوق ديگران نجات بخشد و درمان نمايد.

يك نمازگزار واقعي، زماني كه در حضور حضرت باريتعالي به نماز قيام مي كند، به طور يقين در ذهنش چنين ادراكي پديد مي آيد كه آيا حقي از كسي بر عهده او باقي است؟

او دائما رفتار خود را در رابطه با مردم زير سؤال مي برد و هميشه نفس خود را مورد محاسبه قرار مي دهد.

اگر نماز كسي اين گونه باشد كه نمازش بتواند او را از بديها و زشتي ها و تكبرها و خود بزرگ بيني ها نجات بخشد. نمازي خوانده است كه مورد قبول حضرت باريتعالي قرار گرفته است و اگر نمازش نتواند او را از زشتي ها و پليديها برهاند، به يقين او بهره اي از نماز نبرده است.



[ صفحه 152]




پاورقي

[1] ... ولكن الكبر أن تترك الحق و تتجاوزه الي غيره و تنظر الي الناس و لا تري أن أحدا عرضه كعرضك و لا دمه كدمك (گزيده ميزان الحكمه، ج 2، ص 861).

[2] انما الجبار الملعون من غمص الناس و جهل الحق.

من حقر الناس و تجبر عليهم فذلك الجبار. (گزيده كافي، ج 1، ص 248).

[3] أمقت الناس المتكبر (گزيده ميزان الحكمه، ج 2، ص 861).

[4] الكبر رداء الله، فمن نازع الله شيئا من ذلك أكبه الله في النار (همان، ج 2، ص 861).

[5] ان اعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحق

يجهل الحق و يطعن علي اهله و من فعل ذلك نازع الله ردائه. (همان، ج 3، ص 249).

[6] فرض الله تعالي الايمان تطهيرا من الشرك و الصلاة تنزيها عن الكبر. (بحارالانوار، ج 6، ص 109).

[7] من اشتري ثوبا بعشرة دراهم و في ثمنه درهم حرام لم يقبل الله تعالي صلاته مادام عليه منه شي ء. (عرفان اسلامي، ج 2، ص 334).


بازگشت