شناخت خدا در گستره قلب


يادگيري هاي انسان به طور عمده از طريق حواس پنجگانه و مغز او صورت مي گيرد.

انسان براي يادگيري محركات و اطلاعات محيط خود، نياز به ابزار مادي مانند اندامهاي حسي و اعصاب حسي و دستگاه عصبي مركزي (مغز) دارد و به وسيله اين عوامل، اثر محركات و اطلاعات را به روان خود منتقل مي كند و سپس اين اطلاعات، توسط عقل ضبط و نگهداري مي شوند و در نهايت به طور دائم در قلب جايگزين مي گردند.

شناخت قلب يكي از پيچيده ترين مسائلي است كه دانشمندان با تمام توان علمي خود هنوز نتوانسته اند ماهيت و چگونگي آن را كشف كنند و به شناخت آن موفق شوند و نمي توان كتابي را سراغ داشت كه در مورد قلب اطلاعاتي در اختيار انسان قرار دهد.

خوشبختانه تنها منبعي كه مي تواند ما را در رسيدن به اين هدف بزرگ راهنمايي و ياري نمايد، وجود آيات قرآن كريم و رواياتي است كه از سوي ائمه معصومين عليهم السلام به دست ما رسيده است.

بدين لحاظ روايات اسلامي همانند گنجينه هايي هستند كه در اختيار ما قرار گرفته اند و تنها كافي است كه ما اين گنجينه ها را به درستي مورد شناسايي قرار دهيم و مطالب علمي را از آنها استخراج كنيم.

اطلاعاتي را كه انسان از محيط خود به دست مي آورد، به طور عمده از طريق حواس پنجگانه انجام مي پذيرد. زماني كه يكي از محركات نوري، صوتي، حرارتي و شيميايي، حواس پنجگانه را تحريك مي كند، اثر محركات به وسيله اعصاب حسي به دستگاه عصبي مركزي (مغز) منتقل مي شوند و فرايند احساس را به وجود مي آورند؛ سپس اثر محركات منتقل شده به مغز، توسط روح يا روان مورد شناسايي قرار مي گيرد كه به آن ادراك گويند. به طور كلي مي توان گفت كه عامل احساس به وسيله حواس پنجگانه و مغز انسان صورت مي پذيرد ولي تفسير و شناخت آن به وسيله روان انجام مي گيرد.

با ذكر مثالي مي توان دو مرحله احساس و ادراك را به خوبي مورد بررسي قرار داد:



[ صفحه 117]



تصور كنيد در خياباني در حال حركت هستيم. ناگهان صدايي از پشت سر، ما را مورد خطاب قرار مي دهد. اثر اين محرك صوتي، توسط حس شنوايي و به وسيله اعصاب حسي به دستگاه عصبي مركزي (مغز) منتقل مي گردد و فرايند احساس را به وجود مي آورد. لحظه اي به فكر فرو مي رويم كه تشخيص دهيم صدايي كه ما را مخاطب قرار داده است به چه كسي تعلق دارد. بلافاصله براساس يادگيري قبلي، تشخيص مي دهيم كه آن صدا متعلق به دوست ديرينه ما مي باشد. شناخت و تشخيص صداي دوست ديرينه (تشخيص احساس) كه بر اساس روح يا روان ما صورت مي پذيرد، فرايند ادراك مي باشد.

به طور كلي تمامي محركات، مطابق همين قانون، ابتدا به صورت احساس و سپس به صورت ادراك ايجاد مي گردند. بايد توجه داشت ادراكاتي كه توسط حواس پنجگانه به مغز مي رسد، ادراكات ساده و معمولي هستند كه به طور معمول، يادگيري هاي كلي انسان را تشكيل مي دهند.

به عبارتي ديگر، تمام يادگيري هاي انسان ابتدا به صورت احساس در مغز و سپس به صورت ادراك در روان فرد پديد مي آيند و سپس به يادگيري منجر مي گردند.

اما انسان داراي استعداد ويژه اي نيز مي باشد كه مي تواند بعضي از مسائل را بدون عامل احساس، ادراك نمايد.

به عبارت ديگر، بعضي از يادگيري هاي انسان بدون دخالت حواس پنجگانه به ادراك تبديل مي گردند.

به طور مثال؛ هيچكدام از ما خداي تعالي را نديده ايم (احساس نكرده ايم) اما مي دانيم كه خداي تعالي وجود دارد. اما ادراك خداي تعالي را بدون احساس و تنها از طريق مشاهدات آثار خلقت او تشخيص داده ايم. چنين ادراكي كه بدون دخالت حواس پنجگانه صورت مي پذيرد، ادراك برتر ناميده مي شود. ادراك برتر انسان بسيار شگفت انگيزتر از ادراكات معمولي وي مي باشد.

اين استعداد ويژه انساني، زماني مي تواند به مرحله تكامل و شكوفايي عميق و عالي خود برسد كه انسان با اراده و تلاش خود با تكيه بر روش هاي مخصوصي كه از طريق قرآن كريم و ائمه معصومين عليهم السلام بيان گرديده است، به تزكيه نفس خويش بپردازد و به ياري خداوند متعال در قلب خود چنين ادراكي را پديد آورد.



[ صفحه 118]



گام اول رسيدن به اين مرحله، مطالعه و تفكر و انديشه در ابعاد مختلف توحيد نياز دارد كه به طور اختصار مورد مطالعه قرار گرفت. بايد توجه داشت كه تحقق چنين مرحله اي به مطالعات پي گير در اين زمينه نيازمند است كه انسان براساس آن بتواند ابعاد شناخت خود را در زمينه توحيد گسترش دهد.

دومين گام پس از شناخت خداي تعالي اجراي صحيح و درست دستورات خداوند متعال در زمينه عبادات براساس رهنمودهاي ائمه معصومين عليهم السلام مي باشد، كه مي تواند انسان را در رسيدن به اين حقيقت شگفت انگيز ياري دهد.

بايد دانست كه انسان داراي استعداد ويژه اي است كه خود از آن آگاهي ندارد. اگر اين استعداد در قلب و ذهن او به رشد و تكامل برسد، انسان مي تواند به حقايق بسيار والايي دست يابد و آن رسيدن به ادراك برتر است. چگونگي آشكار شدن اين استعداد و رسيدن انسان به اين مرحله عالي، نياز به بحث گسترده اي دارد كه به طور خلاصه، ايجاد چنين مرحله اي را در قلب انسان مورد بررسي قرار مي دهيم.



[ صفحه 119]




بازگشت