پيش گفتار


به نام حضرت دوست؛

كه هر چه هست از اوست؛

و هر چه از اوست، نيكوست.

بدون ترديد يكي از اهداف خلقت انسان بر روي زمين، رسيدن به تكامل مي باشد و براي رسيدن انسان به اين مرحله باشكوه، شناخت او از «خود» الزامي است؛ زيرا كه به وسيله اين شناخت، انسان مي تواند به شناخت والاتر، يعني شناخت خداي تعالي برسد.

اسرار خلقت انسان، خود فلسفه اي است ناخوانده و كتابي است ناگشوده، كه انسان با تمام پيشرفت علمي خود، هنوز نتوانسته راز نهايي آفرينش او را آشكار سازد.

تنها كساني كه توانسته اند اين كتاب ناگشوده را براي انسانها بازگو كنند و اين اسرار نامكشوف را فاش سازند، بزرگواراني چون ائمه معصومين عليهماالسلام مي باشند.

انسان براي رسيدن به تكامل نفساني و تزكيه نفس، بايد راهي بس طولاني طي نمايد و با تحمل مشقات و زدودن رذايل اخلاقي، بتواند خود را به مقام والاي يك انسان ايده آل برساند كه خداوند متعال او را بر آن اساس آفريده است.

رسيدن انسان به مرحله تكامل، با آنكه با رنجها و مرارت هايي همراه است، اما رسيدن به چنين مرحله اي چنان شوقي در انسان پديد مي آورد كه هيچ لذتي در جهان نمي تواند با آن برابري نمايد؛ زيرا كه لذت هاي مادي جهان، گذرا و فناپذير است اما شور و شوق و عشقي كه تكامل نفساني در انسان پديد مي آورد، جاودانه است و به انسان نيرويي مي دهد كه همچنان اين طريق را ادامه دهد تا خود را به لقاءالله، كه آمال و آرزوي همه عارفان است، برساند.

رسيدن به اين هدف مهم، خود داراي مراحلي است كه اولين گام آن شناخت خداوند متعال است و اين شناخت ميسر نمي شود جز اينكه انسان بتواند قوانين حاكم بر اين جهان را به خوبي مورد شناسايي قرار دهد.

بدون علت نيست كه خداوند متعال نيروي تفكر و انديشه و شناخت را در نهاد انسانها قرار داده است؛ زيرا با اين عمل، خداوند متعال خواسته است تا انسانها بتوانند به حقايق هستي دسترسي پيدا كنند، آنها را تبيين نمايند و به شناخت برسند.

بنابراين، براساس انديشه اي كه انسان داراي آن مي باشد، او را ملزم مي سازد كه توانايي اش را در زمينه تفكر و شناخت جهان هستي به كار برد و براساس همين شناخت به عبادت معبود و خالق خود، حضرت حق تعالي بپردازد و در زمره سعادتمندان گردد.

انسانهاي متفكر و ژرف انديش، همواره عبادتي را انجام مي دهند كه براساس شناخت استوار است. عبادتي كه براساس تفكر و انديشه در خلقت عالم باشد، شايسته خداوند متعال مي باشد.

مولاي بزرگوار، امام حسن عسگري عليه السلام مي فرمايند:

«معيار بندگي و عبادت به بسياري نماز و روزه نيست؛ بلكه عبادت به بسياري تفكر در آفريده هاي خداوند متعال و تعقل و شناخت آيات حكيمانه پروردگار جهان مي باشد.» [1] .

اين روايت شگرف، عبادت همگام با شناخت را مورد تأييد و تأكيد قرار مي دهد.

همه عوامل فوق بيانگر اين حقيقت هستند كه شناخت عميق از جهان خلقت مي تواند راهگشاي انسان به سوي شناخت پروردگار متعال گردد و براساس اين شناخت است كه عبادت انسان ارزش پيدا مي كند.

بنابراين هدف خلقت انسان، رسيدن به شناخت و قوانين حاكم بر خلقت و در نتيجه رسيدن به شناخت خالق پديده هاي خلقت مي باشد.

پس از اين مرحله است كه عبادت انسان داراي ارزش مي شود.

يكي از عبادات بسيار مهم و ارزنده كه همه بدان وقوف كامل دارند، فريضه نماز مي باشد.

فريضه ي نماز در ميان عبادات داراي ارزش ويژه اي است و جايگاه خاصي دارد؛ اما بايد دانست كه نماز با همه اهميتي كه دارد، در برابر شناخت خداي تعالي در درجه دوم قرار گرفته است.

به عبارت ديگر، اولين گام در عبادت، شناخت خداي تعالي مي باشد و سپس نمازي داراي اهميت است كه با شناخت خداي تعالي همراه باشد.

روايت بسيار ارزنده اي از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام اين حقيقت را به خوبي مورد تأييد قرار مي دهد.

معاوية بن وهب گويد: به مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام عرض كردم:

باارج ترين طاعتي كه انسان را به خدا نزديك كند و هيچ طاعتي به درگاه خدا محبوب تر از آن نباشد، چه طاعتي است؟

آن بزرگوار فرمودند:

«بعد از شناخت (خدا) هيچ طاعتي باارج تر و پربهاتر از نماز نمي شناسم.

آيا نشنيده اي كه بنده صالح خدا، عيسي بن مريم عليه السلام گفته است:

و اوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيا (مريم، 31)

«و خداوند مرا تا زماني كه زنده هستم به اداي نماز و پرداخت زكوة سفارش فرموده است.» [2] .

كلامي زيباتر و باشكوه تر از اين سخن نمي توان يافت كه اهميت نماز را بيان كرده باشد. اين روايت بسيار ارزنده با اينكه اعتبار و ارزش نماز را به طرز بسيار عالي مورد توجه قرار مي دهد، اما اهميت آن را در درجه دوم قرار داده است.

اولين عاملي كه اهميتش بر نماز برتري دارد، شناخت، بخصوص شناخت خداي متعال مي باشد.

شناخت خداي تعالي، اهميت ويژه اي در نگرش انسان دارد و مي تواند ديدگاه او را نسبت به جهان هستي دگرگون سازد.

بر همين اساس است كه شناخت خداي تعالي سرلوحه رسالت پيامبران بوده است و اولين عاملي را كه آن بزرگواران بر مردمان زمان خود ارائه نموده اند، شناخت حقيقي و به دور از خرافات خداي متعال مي باشد.

شناخت توحيد، آغازگر يك تفكر انقلابي در قلب انسان است.

هر انساني اگر در قلب خود چنين دگرگوني عظيمي را احساس كند، علامت و نشانه آغاز يك تفكر انقلابي است كه بر پايه توحيد و شناخت واقعي خداوند متعال بنا گرديده است.

اين تحول در هر زمان ممكن است در قلب هر انساني پديد آيد و او را به سوي رسيدن به هدف سوق دهد.

اين انقلاب و دگرگوني زماني مي تواند در قلب انسان پديد آيد كه او با آگاهي به عظمت آفرينش و شناخت خود و محيط پيرامون خود بپردازد و در اين زمينه تفكر و مطالعه و بررسي كند و اگر فردي پس از تفكر و تحقيق در خلقت و حقيقت هستي به حقيقت توحيد برسد، خداوند متعال نور معرفت را در قلب وي مي تاباند.

چنانچه پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:

«يك ساعت تفكر از يكسال عبادت برتر است و كسي به اين منزلت نائل نمي گردد مگر اينكه حضرت حق او را به نور معرفت و توحيد برگزيده باشد.» [3] .

بنابراين تفكر و مطالعه و بررسي در پديده هاي هستي، قدرت شناخت انسان را تقويت مي نمايد و جهل و ناداني او را از بين مي برد.

اكثر گمراهي هاي انسان ها در زمينه توحيد، از ناآگاهي و عدم شناخت آنان سرچشمه مي گيرد و افراد ساده لوح و نادان، در رديف بزرگترين طعمه ي شياطين جن و انس قرار دارند. هر چقدر انسان خود را به عبادت خداوند مشغول سازد اما داراي قدرت شناخت نباشد، همواره در گمراهي بسر مي برد و هر لحظه امكان دارد در زمينه ي توحيد، لغزشي براي او اتفاق بيفتد.

مطالعه روايتي ارزشمند، اهميت شناخت خداي تعالي را مورد تأييد قرار مي دهد.

مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«... مردي از بني اسرائيل در جزيره اي از جزاير دريا، خدا را عبادت مي كرد كه سبز و خرم و پر درخت و خوش آب و هوا بود. يكي از فرشتگان به او گذر كرد و عرض كرد خدايا ثواب اين بنده ات را به من نشان بده!

خداي عزوجل عمل او را به فرشته نشان داد و فرشته آن عمل او را كم شمرد. خداي عزوجل به آن فرشته وحي فرمود همراه او باش. فرشته به صورت انساني نزد او رفت. عابد گفت: تو كيستي؟ فرشته گفت من مردي عابدم. آوازه ي تو و عبادتت را شنيده ام، به اينجا آمده ام همراه تو عبادت خدا بكنم. آن روز را با او گذراند، صبحگاهان به عابد گفت: جاي سبز و خرمي داري؟

عابد گفت: كاش پروردگار ما حيواني داشت! اگر او الاغي داشت در اين جا برايش مي چراندم، اين همه علف تباه مي شود!!

فرشته گفت: پروردگار تو الاغ ندارد!

عابد گفت: اگر داشت اين علفها ضايع نمي ماند.

خداي عزوجل به فرشته فرمود: همانا من او را به اندازه عقلش ثواب دهم...» [4] .

مطالعه شرح حال چنين افرادي، آثار ناداني و عدم شناخت و عدم تعقل آنان را به خوبي ظاهر مي كند.

همه اين تصورات و تخيلات براساس عدم شناخت توحيد مي باشد. اگر انسانها علم شناخت توحيد داشته باشند، خداوند را در تخيل خود به تصوير نمي كشند و در نتيجه گمراه نمي گردند.

مولاي بزرگوار، امام باقر عليه السلام با كلام بسيار جالبي، اين موضوع را براي ما بيان نموده و مي فرمايند:

«آيا جز اين است كه خداوند بدين سبب عالم و قادر ناميده مي شود كه دانش را به دانشمندان و قدرت را به قدرتمندان عطا كرده است و هر چه را شما در دقيق ترين معاني آن به وسيله قوه تخيل خود تميز دهيد، آن مانند شما، مخلوق و مصنوع است و به شما بازگشت دارد.

خداوند متعال، بخشنده ي حيات و زندگي، و مقدر كننده ي مرگ مي باشد.

شايد مورچه خيال مي كند كه خداوند نيز داراي دو شاخك است؛ زيرا كمال مورچه به وجود اينها است و تصور مي كند كه عدم اينها براي كسي كه فاقد آنها باشد، مايه ي نقصان است.

به گمان من، حال خردمندان بشر در توصيفي از خداوند متعال نيز به همين گونه است و در هر حال به او پناه مي بريم.» [5] .

نظير چنين تصوراتي در ميان انسانها نيز قابل تعميم است و همانند چنين تصورات نابجايي در ذهن انسانها نيز مي تواند وجود داشته باشد.

انسانها نيز ممكن است در تخيلات و تصورات خود، خداوند متعال را به آفريدگانش تشبيه نمايند.

تفكر نامطلوب شناخت خدا براساس نيروي وهم و تصور قلبي انسان، يكي از ناشايسته ترين تفكرات او محسوب مي شود؛ زيرا انسان هر اندازه داراي قدرت تخيل باشد، هرگز قادر نخواهد بود كه خداي تعالي را در وهم خود بگنجاند.

بدون ترديد يكي از وظايف پيامبران الهي نيز بر همين اساس بوده است كه اجازه ندهند انسانها، خداوند متعال را در اذهان خود به تصور درآورند؛ زيرا به تصوير درآوردن خداي متعال در ذهن، علامت شرك مي باشد.

ماجراي بسيار معروف حضرت موسي عليه السلام و چوپاني كه خدا را در ذهن خود انساني تصور مي كرد كه شبيه خود او است، يكي از بارزترين حادثه اي مي باشد كه مولوي آن را در كتاب خود بيان كرده است.

چوپان در اين داستان مي گويد:

...



تو كجايي تا شوم من چاكرت

چارقت دوزم، كنم شانه سرت



دستكت بوسم، بمالم پايكت

وقت خواب آيم، بروبم جايكت



زين نمط بيهوده مي گفت آن شبان

گفت موسي؛ با كه هستي اي فلان؟



گفت؛ با آن كس كه ما را آفريد

اين زمين و چرخ از او آمد پديد



گفت موسي؛ هان كه خيره سر شدي

خود مسلمان ناشده كافر شدي!

...



متأسفانه اين ماجرا از ديدگاه مولوي، مثبت تلقي شده است؛ در حالي كه براساس آيات و روايات اسلامي، چنين ديدگاهي نه تنها مثبت نيست؛ بلكه شرك آلود نيز مي باشد.

نظير چنين تفكراتي مي تواند در ذهن هر انساني وجود داشته باشد حتي افراد دانشمند نيز ممكن است در اثر تخيلات ناآگاهانه خود، چنين تصورات باطلي در ذهن خود بپرورانند.

براساس تفكر و مطالعه و تعقل است كه ناداني ها و جهالت هاي انسان از بين مي رود و ديدگاه وسيع و عميق توحيدي در ذهن فرد ايجاد مي گردد.

هر گونه تفكر شرك آلود و كفرآميز كه در نيروي تخيل انسان ظاهر شود، ناشي از عدم آگاهي او نسبت به حقيقت توحيد مي باشد. اگر انسان به حقيقت توحيد آگاهي داشته باشد هرگز در خيال خود به خداوند، شبيه و مانند قرار نمي دهد.

مولاي بزرگوار، امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«هر كس خدا را شبيه خلقش كند، مشرك است و هر كس چيزي را كه نهي شده است به خدا نسبت دهد، كافر است.» [6] .

براي رهايي از چنگال تخيلات و تصورات نامطلوب، تنها راه گريزي كه نجات بخش انسان مي باشد، آگاهي يافتن از علم توحيد است.

اگر انسان از علم توحيد آگاهي داشته باشد بدون ترديد خواهد توانست بر تخيلات خود غلبه نمايد و خود را از تفكرات شرك آلود رهايي بخشد.

بدين جهت، علم توحيد و خداشناسي داراي ارزش و اعتبار ويژه اي مي باشد.

زبيري مي گويد: از مولاي بزرگوار، امام صادق عليه السلام سؤال كردم:

كدام يك از اعمال نزد خدا افضل است؟

آن بزرگوار فرمودند:

«آن عملي كه ساير اعمال به وسيله ي آن قبول مي شود. [7] .

سؤال كردم: آن عمل كدام است؟

آن بزرگوار فرمودند:

ايمان به خدايي كه جز او معبودي نيست. اين از همه ي اعمال درجه اش والاتر است و منزلتش شريف تر و بركاتش بيشتر است.» [8] .

با دقت و توجه در اين روايت، مي توان دريافت كه نقش توحيد در اعمال انسان به عنوان يك زيربنا محسوب مي شود.

هر چه اين زيربنا محكم تر و استوارتر باشد به همان اندازه اعمال انسان ارزش و اهميت والايي پيدا خواهد نمود و هر اندازه اين زيربنا سست و ضعيف باشد، ايمان انسان نيز در اثر تندبادي سست شده و از بين خواهد رفت.

علت انحرافات و كج فهمي انسانها از توحيد، در نتيجه عدم تعقل و تفكر و مطالعه ي آنها در اين زمينه مي باشد.

اگر انسانها علم و آگاهي خود را در زمينه ي شناخت خدا افزايش دهند و به حقيقت شناخت توحيد و خداشناسي دسترسي پيدا كنند، به طور يقين در شناخت خداوند متعال دچار انحراف نخواهند شد.

بنابراين بر هر فرد با ايمان و مسلمان لازم است كه در زمينه توحيد مطالعه و تحقيق نمايد و خود را از باورها و ادراكاتي كه از طريق محيط زيستي بر وي القا شده است، نجات دهد.

هدف ما در اين مجموعه آن است كه شناخت توحيد را در ابعاد مختلف گستره عقل؛ نظم حاكم بر جهان؛ فطرت؛ صفات خداي متعال و در نهايت براساس شناخت در گستره قلب مورد بررسي قرار دهيم و پس از رسيدن به اين شناخت، خود را براي نمازي عارفانه آماده سازيم. اميد به خداوند يگانه داريم كه ما را در اين راهي كه برگزيده ايم، ياريمان فرمايد.



[ صفحه 1]




پاورقي

[1] ليست العبادة كثرة الصيام و الصلاة، و انما العبادة كثرة التفكر في امر الله.

[2] ما اعلم شيئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة، الا تري ان العبد الصالح عيسي بن مريم قال: و اوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيا (گزيده كافي، ج 2، ص 183).

[3] فكرة ساعة خير من عبادة سنة و لا ينال منزلة التفكر الا من خصه الله بنور المعرفة و التوحيد. (عرفان اسلامي، ج 7، ص 355).

[4] امالي صدوق، ص 418.

[5] هل سمي عالما و قادرا الا لانه وهب العلم للعلماء و القدرة للقادرين و كل ما ميز تموه باوهامكم في ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم و الباري تعالي واهب الحياة و مقدر الموت و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله زبانيتين فانها كمالها و تتصور ان عدمها نقصان لمن لا يكونان له هكذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالي به فيما احتسب و الي الله المفزع (محجة البيضاء، ج 1، ص 219).

[6] من شبه الله تعالي بخلقه فهو مشرك و من نسب اليه ما نهي عنه فهو كافر (عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 228).

[7] ما لا يقبل الله شيئا الا به.

[8] الايمان بالله الذي لا اله الا هو اعلي الاعمال درجة و اشرفها منزلة و اسناها حظا (الميزان، ج 36، ص 116).


بازگشت