سخن آخر...


به پايان جزوه رسيديم.

ولي... در آغاز راهيم.

راه انسان شدن، كمال يافتن، بندگي كردن، مسلمان زيستن، خدا را بر خود سرپرست و حاكم دانستن و خدا را خالصانه پرستيدن.

نماز، انس ما با پروردگار ماست، آن را سست نگيريم.

نماز، سخن گفتن «بنده» با «خالق» است، آن را دوست بداريم.

نماز، غذاي روح ماست، فراموشش نكنيم.

حضور قلب و توجه، روح و جان نماز ماست، در نماز خدا را به ياد داشته باشيم.

نماز، بازدارنده از فحشاء و منكر است، بيشتر از آن بهره بجوئيم.



[ صفحه 72]



نماز، برترين عبادت، مهمترين فريضه و عاشقانه ترين نيايش و پرستش يك انسان با معبود خويش است، آن را يكي از اساسي ترين «كار»هاي خود بدانيم.

بدون نماز، روح خسته مي شود، اميدها سست مي گردد و دل و جان انسان، بي نشاط و فرسوده مي شود.

... اگر تاكنون نسبت به نماز، كوتاهي و سستي كرده ايم، راه حيران و توبه باز است، تصميم بگيريم، «امت محمد»، «شيعه ي علي»، «پيرو حسين» و «منتظر امام زمان» باشيم. اين پيشوايان، رسالت و جهاد و شهادت و غيبتشان، براي احياي دين و پيوند انسان ها با خدا است.

«نماز» را جدي بگيريم.... انشاء الله.

بازگشت