روايتي از امام صادق، راجع به آداب «تشهد»


عن مصباح الشريعة. قال الصادق عليه السلام: التشهد ثناء علي الله



[ صفحه 364]



تعالي؛ فكن عبدا له في السر خاضعا له في الفعل، كما انك عبد له بالقول و الدعوي. و صل صدق لسانك بصفاء صدق سرك؛ فانه خلقك عبدا، و امرك ان تعبده بقلبك و لسانك و جوارحك، و ان تحقق عبوديتك له بربوبيته لك، و تعلم ان نواصي الخلق بيده، فليس لهم نفس و لا لحظ الا بقدرته و مشيته، و هم عاجزون عن اتيان اقل شي ء في مملكته الا باذنه و ارادته. قال الله عزوجل: «و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة سبحان الله و تعالي عما يشركون.» [1] فكن عبدا شاكرا بالفعل، كما انك عبد ذاكر بالقول و الدعوي. و صل صدق لسانك بصفاء سرك. فانه خلقك، فعزوجل ان يكون ارادة و مشية لاحد الا بسابق ارادته و مشيته؛ فاستعمل العبودية في الرضا بحكمه، و بالعبادة في اداء اوامره. و قد امرك بالصلوة علي نبيه (حبيبه - خ) صلي الله عليه و آله، فاوصل صلوته بصلوته و طاعته بطاعته و شهادته بشهادته. و انظر لا يفوتك بركات معرفة حرمته، فتحرم عن فائدة صلوته. و امره بالاستغفار لك و الشفاعة فيك ان اتيت بالواجب في الامر و النهي و السنن و الآداب و تعلم جليل مرتبته عند الله عزوجل.» [2] .

در اين حديث شريف اشاراتي است به آداب قلبيه ي عبادات و حقايق و اسرار آنها. چنانچه فرمايد: «تشهد» ثناء حق جل وعلا است. بلكه در سابق نيز اشاره شد كه مطلق عبادات ثناء حق است يا به اسمي يا به اسمائي، يا به تجلي از تجليات، و يا به اصل هويت.

و عمده ي آداب را اشاره فرمايد كه چنانچه در ظاهر بندگي مي كني و مدعي عبوديت هستي، در سر نيز عبوديت كن تا عبوديت سري قلبي به اعمال جوارحي نيز سرايت كند، و عمل و قول نقشه ي باطن و سر باشد؛ و حقيقت عبوديت به جميع اجزاء وجود، چه اجزاء ظاهري و چه اجزاء باطني، ساري شود و هر يك از اعضاء حظي از توحيد ببرند. و لسان ذاكر ذكر را به قلب



[ صفحه 365]



ايصال كند، و قلب موحد مخلص توحيد و اخلاص را به لسان افاده نمايد. و از حقيقت عبوديت طلب ربوبيت كند و از خودپرستي بيرون آيد و الوهيت حق را به قلب برساند؛ و بداند كه ناصيه ي بندگان به دست حق تعالي است، و قدرت بر تنفس و نگاه كردن ندارند مگر با قدرت و مشيت حق تعالي، و آنها عاجزند از تصرف در مملكت حق به جميع انحاء تصرفات، گرچه تصرف ناچيزي باشد، مگر با اذن و اراده ي آن ذات مقدس؛ چنانچه حق فرمايد: «خداي تعالي فقط خلق مي كند هر چه بخواهد و اختيار فرمايد هر چه اراده كند؛ كسي را در امر خود اختياري نيست يعني استقلالا منزه است خداي تعالي از شريك در تصرف در مملكت وجود.» و چون اين لطيفه را به قلب رساندي، شكرت از حق حقيقت پيدا كند؛ و شكر در اعضاء و اعمالت سرايت كند؛ و چنانچه در عبوديت زبان و قلب بايد همقدم باشند، در اين توحيد فعلي نيز بايد صدق لسان به صفاء سر قلب موصول باشد؛ زيرا كه حق جل وعلا خالق است و مؤثري جز او نيست، و تمام اراده ها و مشيتها ظل اراده و مشيت ازلي سابق اوست.

پس از آداب شهادت به وحدانيت و الوهيت حق، متوجه به مقام مقدس عبد مطلق و رسول ختمي شود. و از تقدم مقام «عبوديت» بر «رسالت» متنبه شود كه قدم عبوديت مقدمه ي همه ي مقامات سالكين است؛ و رسالت شعبه ي عبوديت است. و چون رسول ختمي عبد حقيقي فاني در حق است، اطاعت او اطاعت حق است؛ و شهادت به رسالت موصول به شهادت به وحدانيت است. و عبد سالك بايد از خود مراقبت كند كه قصور در طاعت رسول، كه طاعت الله است، نكند تا از بركات عبادت كه وصول به بارگاه قدس است، به دستگيري ولي مطلق، محروم نشود. و بداند كه كسي را بي دستياري ولي نعم و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به بارگاه قدس و جايگاه انس بار ندهند.



[ صفحه 366]




پاورقي

[1] «و پروردگار تو آنچه را بخواهد مي آفريند و انتخاب مي كند، آنان را در كار خود اختياري نيست، خدا منزه است و برتر از آنچه شرك مي ورزند.» (قصص / 68).

[2] مصباح الشريعة، «الباب السابع عشر، في التشهد».


بازگشت