نكته ي اينكه به صيغه ي جمع فرمود: انا انزلناه في ليلة القدر


پس، آثار و افعال كماليه را به همان نسبت كه به خلق نسبت دهند، به همان نسبت به حق نيز نسبت توان داد، بدون آن كه مجاز در هيچ طرف باشد. و اين در نظر وحدت و كثرت و جمع بين الامرين متحقق گردد. بلي، كسي كه در كثرت محض واقع است و از وحدت محجوب است، فعل را به خلق نسبت دهد و از حق غافل شود؛ چون ما محجوبان. و كسي كه وحدت در قلبش جلوه كند، از خلق محجوب شود و همه ي افعال را به حق نسبت دهد. و عارف محقق جمع بين «وحدت» و «كثرت» كند: در عين حال كه فعل را به حق نسبت مي دهد بي شائبه ي مجاز، به خلق نسبت دهد بي شائبه ي مجاز. و آيه ي شريفه ي و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي، [1] كه در عين اثبات رمي نفي آن نمود، و در عين نفي اثبات فرموده، اشاره به همين مشرب احلاي عرفاني و مسلك دقيق ايماني است. و اين كه گفتيم افعال و آثار كماليه، و نقايص را خارج نموديم، چون كه نقايص به اعدام برگردد، و آن از تعينات وجود است و منسوب به حق نيست مگر بالعرض. و شرح اين مبحث را در اين اوراق نتوان داد.

و چون اين مقدمه معلوم شد، نسبت «تنزيل» به حق و جبرئيل، و «احياء» به اسرافيل و حق، و «اماته» به عزرائيل و ملائكه ي موكله به نفوس و حق، معلوم شود. و در قرآن شريف اشاره به اين مطلب بسيار است. و اين يكي از معارف قرآن است كه قبل از اين كتاب شريف در آثار حكما و فلاسفه از آن عين و اثري نيست، و عائله ي بشريه مرهون عطيه ي اين صحيفه ي الهيه اند در اين لطيفه، چون ساير معارف الهيه ي قرآنيه.

مطلب دوم در اشاره به نكته ي آن كه فرموده است انا به صيغه ي جمع و انزلنا به صيغه ي جمع.

بدان كه نكته ي آن، تفخيم مقام حق تعالي به مبدئيت تنزيل اين كتاب



[ صفحه 321]



شريف است. و شايد اين جمعيت براي جمعيت اسمائيه باشد، و اشاره به آن باشد كه حق تعالي به جميع شؤون اسمائيه و صفاتيه مبدأ از براي اين كتاب شريف است؛ و از اين جهت، اين كتاب شريف صورت احديت جمع جميع اسماء و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤون و تجليات است. و به عبارت ديگر، اين صحيفه ي نورانيه صورت «اسم اعظم» است، چنانچه انسان كامل نيز صورت اسم اعظم است؛ بلكه حقيقت اين دو در حضرت غيب يكي است، و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند، ولي باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند. و اين يكي از معاني لن يفترقا حتي يردا علي الحوض [2] مي باشد. و چنانچه حق تعالي بيدي الجلال و الجمال تخمير طينت آدم اول و انسان كامل فرموده، بيدي الجمال و الجلال تنزيل كتاب كامل و قرآن جامع فرموده. و شايد به همين جهت آن را «قرآن» نيز گويند؛ چه كه مقام احديت جمع وحدت و كثرت است. و از اين جهت، اين كتاب قابل نسخ و انقطاع نيست، زيرا كه اسم اعظم و مظاهر او ازلي و ابدي است و تمام شرايع دعوت به همين شريعت و ولايت محمديه است.

و شايد به همين نكته كه در انا انزلنا گفته شد، انا عرضنا الامانة [3] نيز به صيغه ي جمع ذكر شده؛ زيرا كه امانت به حسب باطن حقيقت ولايت، و به حسب ظاهر شريعت يا دين اسلام يا قرآن يا نماز است.

مطلب سوم در اجمالي از كيفيت نزول قرآن است و اين از لطايف معارف الهيه و از اسرار حقايق دينيه است كه كم كسي مي تواند به شمه اي از آن اطلاع پيدا كند به طريق علمي. و جز كمل از اولياء، كه اول آنها خود وجود مبارك رسول ختمي است و پس از آن به دستگيري آن سرور ديگر از



[ صفحه 322]



اولياء و اهل معارفند، كسي ديگر نتواند به طريق كشف و شهود از اين لطيفه ي الهيه مطلع شود؛ زيرا كه مشاهده ي اين حقيقت نشود جز به وصول به عالم وحي و خروج از حدود عوالم امكاني. و ما در اين مقام به طريق اشاره و رمز بياني از اين حقيقت مي كنيم.


پاورقي

[1] پاورقي 287.

[2] «كتاب خدا و عترت من از هم جدا نمي گردند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند.» قسمتي از حديث مشهور و متواتر «ثقلين». اصول كافي، ج 1، ص 299، «كتاب الحجة»، «باب ما فرض الله و رسوله من الكون من الائمة عليهم السلام»، حديث 6. و ج 4، ص 141. «كتاب الايمان و الكفر، «باب ادني ما يكون به العبد مؤمنا»، حديث 1.

[3] (احزاب / 72).


بازگشت