بيان مقصود از «ازاله ي حدث» به نظر اهل معرفت و اينكه سالك بايد توأم با ازاله ي ارجاس ظاهريه ازاله ي ارجاس باطنيه كند


بدان كه ازاله ي حدث - چنانچه گذشت - خروج از انيت و انانيت و فناي از نفسيت است، بلكه خروج از بيت النفس است بالكلية؛ و تا عبد را بقايايي از خويش باقي است، محدث به حدث اكبر است و عابد و معبود در او شيطان و نفس است. و منازل سير اهل طريقت و سلوك اگر براي وصول به مقامات است و حصول معارج و مدارج است، از تصرف نفس و شيطان خارج نيست و سير و سلوك معلل است؛ پس سلوك در منازل نفس است و سير در جوف بيت است. و چنين سالكي مسافر و سالك نيست؛ و مهاجر الي الله و رسوله نيست؛ و از حدث اكبر، كه عين عبد است، پاك نشده؛ و چون از اين حدث بكلي تطهير شود، عابد و معبود حق شود و كنت سمعه و بصره [1] كه نتيجه ي



[ صفحه 77]



قرب نافله است حاصل شود. و از اين جهت در طهارت از حدث غسل جميع بدن لازم است، زيرا كه تا عين عبد به وجهي از وجوه باقي است، حدث مرتفع نشده: فان تحت كل شعرة جنابة. [2] پس تطهير از حدث تطهير از حدوث است و فناي در بحر قدم است. و كمال آن، خروج از كثرت اسمائي است كه باطن شجره است؛ و با اين خروج، از خطيئه ي ساريه ي آدم، كه اصل ذريه است، خارج شود.

پس، حدث از قذارات معنويه است و تطهير از آن نيز از امور غيبيه ي باطنيه است و نور است؛ لكن وضوء نور محدود است و غسل نور مطلق است و اي وضوء انقي من الغسل. [3] و اما ازاله ي خبث و نجاسات ظاهريه را اين مكانت نيست، زيرا كه آن تنظيف صوري و تطهير ظاهري است. و آداب قلبيه ي آن آن است كه بنده ي سالك كه اراده ي حضور به محضر حق دارد بداند كه با رجز شيطان و رجس آن خبيث در محضر حق نتوان راه يافت و تا خروج از امهات مذام اخلاقي كه مبدأ فساد مدينه ي فاضله ي انسانيه است و منشأ خطيئات ظاهريه و باطنيه است دست ندهد، راهي به مقصد پيدا نكند و طريقي به مقصود نيابد.

شيطان كه مجاور عالم قدس و در سلك كروبين به شمار مي رفت، آخرالأمر به واسطه ي ملكات خبيثه از مقام مقربين درگاه تبعيدش و به نداي: فاخرج منها فانك رجيم. [4] مرجومش نمودند. پس، ما بازماندگان از كاروان عالم غيب و فرورفتگان در چاه عميق طبيعت و مردودان به اسفل السافلين چطور مي توانيم با دارا بودن ملكات خبيثه ي شيطانيه لايق محضر قدس گرديم و مجاور روحانيين و رفيق مقربين شويم. شيطان خودبيني كرد و ناريت خود را ديد و انا



[ صفحه 78]



خير منه [5] گفت؛ اين اعجاب به نفس موجب خودپرستي و تكبر شد و از آدم عليه السلام تحقير و توهين كرد و خلقته من طين گفت و قياس غلط باطل نمود؛ خوبي آدم و كمال روحانيت او را نديد، و ظاهر آدم و مقام طينيت و ترابيت او را ديد، و از خود مقام ناريت را ديد و از شرك خودخواهي و خودبيني خويش غفلت نمود. حب نفس پرده ي رؤيت نقص و حجاب شهود عيوبش شد، و اين خودبيني و خودخواهي اسباب خودپرستي و تكبر و خودنمايي و ريا و خود رأيي و عصيان شد و از معراج قدس به تيه ظلمتخانه ي طبيعت تبعيد شد.

پس، بر سالك الي الله لازم است كه در وقت تطهير از ارجاس صوريه، از امهات رذائل و ارجاس باطنيه ي شيطانيه خود را تطهير كند، و با آب رحمت حق و ارتياض شرعي مدينه ي فاضله را شست وشو دهد و تصفيه ي قلب، كه محل تجلي حق است، نمايد و خلع نعلين حب جاه و شرف نمايد تا لايق دخول در وادي مقدس «ايمن» گردد و قابل تجلي رب شود. و تا تطهير از ارجاس خبيثه حاصل نيايد، تطهير از احداث ممكن نشود، زيرا كه تطهير ظاهر مقدمه ي تطهير باطن است؛ تا تقواي تام ملكي دنيائي بر وفق دستور شريعت مطهره حاصل نشود، تقواي قلبي رخ ندهد؛ و تا تقواي قلبي از اموري كه شمرده شد حاصل نشود، تقواي روحي سري حقيقي پيدا نشود. و تمام مراتب تقوي مقدمه ي اين مرتبه است كه آن، ترك غير حق است.

تا سالك را بقايائي از انانيت است تجلي حق بر سر او نگردد. بلي، گاهي شود كه به مقتضاي سبق رحمت و غلبه ي جنبه ي يلي اللهي دستگيري غيبي از سالك شود و با جذوه ي الهيه بقايايي اگر از انيت مانده بسوزد. و شايد در كيفيت تجلي حق براي جبل و مندك نمودن آن وصعق حضرت موسي اشارتي به آنچه ذكر شد باشد؛ و بين سالك مجذوب و مجذوب سالك نيز اين فرق هست. و اهل حقيقت از آنچه ذكر شد پي مي برند به يك نكته ي دانستني و مطلب مهم، كه جهل به آن سرمنشأ بسياري از ضلالتها و غوايتها و بازماندن از



[ صفحه 79]



راه حق است و بر هيچ طالب حق جهل آن روا نباشد و غفلت از آن جايز نيست، و آن اين است كه شخص سالك و طالب حق بايد خود را از افراط و تفريط بعضي از جهله ي اهل تصوف و بعضي غفله ي اهل ظاهر مبرا كند تا سير الي الله براي او ممكن شود، چه كه بعضي از آن طايفه را عقيده بر آن است كه علم و عمل ظاهري قالبي حشو است و براي جهال و عوام است؛ و اما كساني كه اهل سر و حقيقتند و اصحاب قلوبند و ارباب سابقه ي حسني هستند احتياج به اين اعمال ندارند. و اعمال قالبيه براي حصول حقايق قلبيه و وصول به مقصد است؛ و چون سالك به مقصد خود رسيد، پرداختن به مقدمات تبعيد است و اشتغال به كثرات حجاب است. و طايفه ي دوم در مقابل اين دسته قيام نمودند و در جانب تفريط افتادند و انكار كليه ي مقامات معنويه و اسرار الهيه را نمودند و جز محض ظاهر و صورت و قشر ديگر امور را بكلي منكر شدند و به تخيلات و اوهام نسبت دادند. و بين اين دو طايفه لا زال كشمكش و مجادله و مخاصمه بوده و هر يك ديگري را بر خلاف شريعت مي دانستند. و حق آن است كه هر دو طايفه قدري از حد تجاوز نمودند و افراط و تفريط كردند. ما در رساله ي سرالصلوة در اين موضوع اشاره نموديم، و در اين مقام نيز حد اعتدال را كه صراط مستقيم است مي نمايانيم.


پاورقي

[1] پاورقي 17.

[2] «در زير هر مويي جنابتي است.» بحارالانوار، ج 78، ص 51، «كتاب الطهارة»، «باب وجوب غسل الجنابة»، حديث 23.

[3] «كدام وضو پاكيزه تر از غسل است.» جامع احاديث الشيعة، «كتاب الطهارة»، «ابواب الغسل و احكامه»، باب 12.

[4] «بيرون شو (از بهشت) كه تو رانده شده هستي.» (ص / 77 و حجر / 34).

[5] قال انا خير منه خلقتني من نار و خلقته من طين. (ص / 76).


بازگشت