در طهور با آب و خاك كه هر يك صورتي از دو طريق سير الي الله است


و آن يا آب است، و آن در اين باب اصل است، و يا «ارض» است.

بدان كه انسان سالك را به طريق كلي دو طريق است براي وصول به مقصد اعلي و مقام قرب ربوبيت: يكي از آن دو، كه مقام اوليت و اصالت دارد، سير الي الله است به توجه به مقام رحمت مطلقه و خصوصا رحمت رحيميه كه رحمتي است كه هر موجودي را به كمال لايق خود مي رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحيميه بعث انبياء و رسل صلوات الله عليهم است كه هاديان سبل و دستگير بازماندگانند؛ بلكه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب، دار تحقق صورت رحمت الهيه است، و خلايق دائما مستغرق بحار رحمت حقند و از آن استفاده نمي كنند. اين كتاب بزرگ الهي، كه از عالم غيب الهي و قرب ربوبي نازل شده و براي استفاده ي ما مهجوران و خلاص ما زندانيان سجن طبيعت و مغلولان زنجيرهاي پيچ در پيچ هواي نفس و آمال به صورت لفظ و كلام درآمده، از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه ي الهيه است كه ما كور و كرها از آن به هيچ وجه استفاده نكرديم و نمي كنيم. آن رسول ختمي و ولي مطلق گرامي كه از محضر قدس ربوبي و محفل قرب و انس الهي به اين سرمنزل غربت و وحشت قدم رنجه فرموده و گرفتار معاشرت و مراودت با ابوجهل ها و بدتر از آنها گرديده و ناله ي ليغان علي قلبي [1] اش دل اهل معرفت و ولايت را محترق كرده و مي كند، رحمت واسعه و كرامت مطلقه ي الهيه است كه آمدن در اين كلبه اش براي رحمت موجودات سكنه ي عالم اسفل ادني است و بيرون بردن آنها است از اين دار وحشت و غربت - چون كبوتر مطوقه كه براي نجات رفقا خود را به دام بلا اندازد. [2] .



[ صفحه 67]



سالك الي الله بايد تطهير با آب رحمت را صورت استفاده از رحمت نازله ي الهيه بداند و تا استفاده از رحمت براي او ميسور است، قيام به امر نمايد؛ و چون دستش از آن به واسطه ي قصور ذاتي يا تقصير كوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد جز توجه به ذل و مسكنت - و فقر و فاقه ي خود. و چون ذلت عبوديت خود را نصب العين نمود و متوجه به اضطرار و فقر و امكان ذاتي خود شد و از تعزز و غرور و خودخواهي بيرون آمد، بابي از رحمت به روي او گشاده گردد و ارض طبيعت مبدل به ارض بيضاء رحمت گردد و تراب احد الطهورين [3] گردد و مورد ترحم و تلطف حق گردد. و هر چه اين نظر، يعني نظر به ذلت خود، در انسان قوت گيرد، مورد رحمت بيشتر گردد. و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود اين راه را طي كند، هلاك شود؛ چه كه ممكن است از او دستگيري نشود؛ چون طفلي كه تا خود به جسارت راه رود و به قدم خود مغرور شود و به قوت خود اعتماد كند، مورد عنايت پدر نشود و او را به خود واگذار كند. و چون اضطرار و عجز خود را به پيشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قوت خود يكسره خارج شود، مورد عنايت پدر گردد و او را دستگيري كند، بلكه او را در آغوش كشد و با قدم خود او را راه برد. پس بهتر آن است كه سالك الي الله پاي سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت و قوت خود فاني شود و فنا و اضطرار خود را هميشه در نظر گيرد تا مورد عنايت شود و راه صد ساله را با جذبه ي ربوبيت يك شبه طي نمايد، و لسان باطن و حالش در محضر قدس ربوبيت با عجز و نياز عرض كند: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء. [4] .



[ صفحه 68]




پاورقي

[1] پاورقي 87.

[2] كليله و دمنه، باب الحمامة المطوقه.

[3] اشاره است به روايتي كه مرحوم آخوند خراساني قدس سره در كفاية الاصول، ج 1، ص 130، به اين صورت آورده است: قوله عليه السلام: التراب احد الطهورين يكفيك عشر سنين. (خاك يكي از دو پاك كننده است و ده سال ترا بس است.).

[4] «كيست آن كه درمانده وقتي او را بخواند جواب دهد و رفع گرفتاري او نمايد.» (نمل / 62).


بازگشت