اعتقاد و حلم غير از ايمان است و مراتب خشوع به حسب مراتب ايمان است


و پاره اي از قلوب خوفي و از مظاهر جلالند. آنها هميشه ادراك عظمت



[ صفحه 14]



و كبريا و جلال كنند و خشوع آنها خوفي باشد؛ و تجليات اسماء قهريه و جلاليه بر قلوب آنها شود؛ چنانچه حضرت يحيي علي نبينا و آله و عليه السلام چنين بوده. پس، خشوع گاهي ممزوج با حب است و گاهي ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبي وحشتي و در هر خوفي حبي است.

و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراك عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با اين حال از نور مشاهدات محروميم، ناچار بايد در صدد تحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان برآييم. قال تعالي: قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون [1] خشوع در نماز را از حدود و علائم ايمان قرار داده؛ پس، هر كس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ي ذات مقدس حق از زمره ي اهل ايمان خارج است. و نمازهاي ماها كه مشفوع با خشوع نيست از نقصان ايمان يا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غير از ايمان است، از اين جهت اين علمي كه به حق و اسماء و صفات او و ساير معارف الهيه در ما پيدا مي شود غير از ايمان است. شيطان به شهادت ذات مقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلك كافر است - خلقتني من نار و خلقته من طين [2] گويد، پس حق تعالي و خالقيت او را مقر است؛ انظرني الي يوم يبعثون [3] گويد، پس معاد را معتقد است؛ علم به كتب و رسل و ملائكه دارد، با اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره ي مؤمنين خارج فرموده.

پس، اهل علم و ايمان از هم ممتازند: هر اهل علمي اهل ايمان نيست. پس، بايد پس از سلوك علمي خود را در سلك مؤمنين داخل كند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم خشوع نمي آورد؛ چنانچه مي بينيد در خودتان كه با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق قلب شما خاشع نيست.

و اما قول خداي تعالي: الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما



[ صفحه 15]



نزل من الحق [4] شايد ايمان صوري، كه همان اعتقاد بما جاء به النبي صلي الله عليه است، مقصود باشد، و الا ايمان حقيقي ملازم با يك مرتبه از خشوع است؛ يا آن كه خشوع در آيه ي شريفه خشوع به مراتب كامله باشد؛ چنانچه عالم را گاهي اطلاق كنند بر كسي كه از حد علم به حد ايمان رسيده باشد؛ و محتمل است در آيه ي شريفه ي انما يخشي الله من عباده العلماء [5] اشاره به آنها باشد. و در لسان كتاب و سنت علم و ايمان و اسلام به مراتب مختلفه اطلاق شده و بيان آنها از وظيفه ي اين اوراق خارج است.

بالجمله، سالك طريق آخرت - خصوصا با قدم معراج صلوتي - لازم است قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع كند و اين رقيقه ي الهيه و بارقه ي رحمانيه را در قلب هر اندازه ممكن است متمكن نمايد بلكه بتواند در تمام نماز حفظ اين حالت را بنمايد. و حالت تمكن و استقرار در اول امر گرچه براي امثال ماها قدري صعب و مشكل است ولي با قدري ممارست و ارتياض قلب امري است بسي ممكن.

عزيزم، تحصيل كمال و زاد آخرت طلب و جديت مي خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جديت در راه آن سزاوارتر است؛ البته معراج قرب الهي و مقام تقرب جوار رب العزة با اين حال سستي و فتور و سهل انگاري دست ندهد؛ مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد. شما كه ايمان به آخرت داريد و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمي دانيد، چه در جانب سعادت و كمال يا در جانب شقاوت و وبال، چه كه آن نشئه عالم ابدي دائمي است كه موت و فناناپذير است، سعيدش در راحت و عزت و نعمت هميشه اي است آن هم راحتي كه در اين عالم شبيه ندارد، عزت و سلطنتي الهي كه در اين نشئه نظير ندارد، نعمتهايي كه در متخيله ي كسي خطور ننموده است، و همينطور در جانب شقاوت آن كه عذاب و نقمت و وبالش در اين عالم نظير و مثل ندارد، و



[ صفحه 16]



راه وصول به سعادت اطاعت رب العزة است، و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه ي اين نماز كه معجوني است جامع الهي كه متكفل سعادت بشر است و قبولي آن موجب قبولي جميع اعمال است نمي باشد، پس بايد در طلب آن جديت تام نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمل مشاق نماييد، با آنكه مشقت هم ندارد بلكه اگر چندي مواظبت كنيد و انس قلبي حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذتها مي بريد كه با هيچ يك از لذات اين عالم طرف نسبت نيست؛ چنانچه از مطالعه ي احوال اهل مناجات با حق اين مطلب روشن شود.

بالجمله، خلاصه ي مذاكره ي ما در اين فصل آن است كه پس از آن كه عظمت و جمال و جلال حق را انسان به برهان يا بيان انبياء عليهم السلام فهميد، قلب را متذكر آن بايد نمود، و كم كم با تذكر و توجه قلبي و مداومت به ذكر عظمت و جلال حق خشوع را در قلب وارد بايد نمود تا نتيجه ي مطلوبه حاصل آيد. و در هر حال سالك نبايد قناعت كند به آن مقامي كه دارد، كه هر مقام براي امثال ماها حاصل شود در بازار اهل معرفت به پشيزي نيرزد و در سوق اصحاب قلوب با خردلي مقابله نكند. سالك بايد در جميع حالات متذكر نقص و معايب خود باشد شايد راهي به سعادت از اين طريق باز شود. و الحمد لله.


پاورقي

[1] «همانا رستگار شدند مؤمناني كه در نمازشان خاشع اند.» (مؤمنون / 1 و 2).

[2] «مرا از آتش و او را از گل آفريده اي.» (اعراف / 12).

[3] «مرا تا روزي كه برانگيخته شوند مهلت ده.» (اعراف / 14).

[4] «آيا مؤمنان را آن زمان فرانرسيده است كه دلهايشان براي ياد خدا و آنچه از حق نازل گشته خاشع گردد.» (حديد / 16).

[5] «همانا از ميان بندگان خدا، دانشمندان از خداوند بيم و خشيت دارند.» (فاطر / 28).


بازگشت