شب آشتي با خدا


يكي از سربازان كه از خانواده هاي غيرمذهبي بود نماز نمي خواند. او در عمليات والفجر 8 شهيد شد. همه تعجب كرده بوديم كه چرا او شهيد شد. اما وقتي به سراغ يادداشتهايش رفتيم چيزهائي نوشته بود كه خيلي تكان دهنده بود. او نوشته بود: «قبل از عمليات يك شب از رزم شبانه برگشتيم. چون آن شب خيلي خسته بودم دراز كشيدم تا بخوابم، اما بقيه رزمنده ها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن لحظه نسبت به آنها احساس كمبود كردم و با اين كه آنها دوستانم بودند حس كردم خيلي با آنها فاصله دارم.

ناگهان به گريه افتادم. در همان لحظه با خداي خود عهد كردم هميشه به ياد او باشم و نماز بخوانم. بلافاصله وضو گرفتم و در كنار يكي از برادراني كه خيلي دوستش داشتم مشغول خواندن نماز شدم. من آن شب را هيچ وقت فراموش نمي كنم. شب آشتي با



[ صفحه 176]



خداي خودم بود» پس از شهادت آن رزمنده شنيدم كه خانواده اش هم تغيير عقيده دادند و نمازخوان شدند. [1] .


پاورقي

[1] جانماز معطر، ص 20.


بازگشت