درنگ نكردن براي اصحاب


قطب راوندي روايت كرده از ابراهيم بن موسي قزاز و بود او روزي در مسجد امام رضا عليه السلام به خراسان. گفت: مبالغه كردم در سئوال و طلب چيز از حضرت امام رضا عليه السلام. سپس بيرون رفت آن حضرت به جهت استقبال بعضي از آل ابوطالب. پس وقت نماز شد و آن حضرت ميل كرد به سوي قصري كه آنجا بود. پس فرود آمد در زير سنگ بزرگي كه نزديك آن قصر بود و من با آن حضرت بودم و نبود با ما ثالثي. پس فرمود: اذان بگو. گفتم: درنگ كنيد تا برسند به ما اصحاب ما. فرمود: خدا تو را بيامرزد. نماز را بي جهت از اول وقتش تأخير مينداز و هميشه نماز را در اول وقت بخوان. آنگاه من اذان گفتم و نماز خوانديم. [1] .


پاورقي

[1] منتهي الآمال ج 2، ص 881.


بازگشت