نماز مقابل پاتك دشمن


برادر علي اكبر علي زاده چنين نقل مي كند:

در منطقه ي «سور كوره» به ما مأموريت داده بودند. رفتيم داخل خط. نيمه شب عراقي ها تك زدند، طوري كه آتش خيلي شديدي مي ريختند روي سرمان. هوا خيلي سرد بود و چند نفري هم شهيد داديم. اما دغدغه ي بچه ها نماز صبح بود كه قضا نشود. درگيري خيلي شديد بود. حتي نشسته هم نمي شد نماز خواند. از آن طرف، آفتاب هم داشت مي زد. ديديم چاره اي نيست. آن نماز را طور خاص و عجيبي خوانديم. يك نفر به حالتي نزديك به سجده نماز مي خواند



[ صفحه 98]



و بقيه مواظبش بودند تا نمازش تمام شود. بعد وقتي نمازش تمام مي شد، اسلحه را بر مي داشت و شروع مي كرد به تيراندازي، تا نفر بعدي نمازش را شروع كند. به همين شكل، تمام بچه ها نمازشان را خواندند و حتي بعضي ها دعاي بعد از نماز را هم از دست ندادند. [1] .


پاورقي

[1] پيشاني سوخته، ص 17.


بازگشت