حرف (هـ)


هادقي، مرضيه استان: تهران

عنوان اثر: نماز در نهج البلاغه شهرستان: تهران

موضوع: نماز در نهج البلاغه تاريخ تولّد: 1363

قالب: تحليلي ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

در اين مجموعه مي خوانيم:

بخش اوّل؛ سفارش به نماز و زكات

بخش دوم؛ فضيلت ياد خدا

بخش سوّم؛ سود نماز و زكات

بخش چهارم؛ اغتنام فرصت ها براي عبادت

بخش پنجم؛ راز و نياز به خدا و استمداد از او

بخش ششم؛ مواظبت از نماز

بخش هفتم؛ پيروي از دستور خدا

بخش هشتم؛ اسرار برخي عبادات

بخش نهم؛ اقسام عبادات

بخش دهم؛ اوقات نماز

بخش يازدهم؛ ملزومات نماز

باشد تا از «هادقي» هر بار، بهتر و پربارتر بخوانيم.



[ صفحه 258]



هاشمي، سيّده سمانه استان: مازندران

عنوان اثر: نماز شهرستان: ساري

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1363

قالب: ادبي ـ تحليلي ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

«نماز از مهم ترين سفارش هاي انبيا (ع) است.

نماز، بارزترين مصداق عبادت است.

نماز داروي نسيان و وسيله ي ذكر خداوند است.

نماز، نور چشم پيامبر اكرم (ص) است.

نماز، اهرم استعانت در غم ها و مشكل هاست.

نماز، زنده نگه داشتن سنّت ابراهيم (ع) است.

نماز، گناهان را از بين مي برد.

نماز، اعلام بندگي در آستان خداوند است...»

«هاشمي» جمله هايي زيبا، پيرامون نماز، گردآورده است. وي در پرتو كوشش بيش تر، بي ترديد بسي بهتر و پربارتر خواهد نگاشت.



[ صفحه 259]



هاشميان، شيرين استان: ايلام

عنوان اثر: نماز شهرستان: درّه شهر

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1363

قالب: ادبي ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

«باز هنگام نماز، مهر سكوت بر لبانم نقش مي بندد؛ در سكوتي مثل فرياد.

در شامگاهان با لبان بسته ي خويش، فريادها مي زنم.

مي طلبم خدايم را، در سرخي صبح.

در ميعادگاه عاشقان خداي (عزوجل) زيباترين كلمه اي كه جسم و جانم را در هم شكست و ديوار شك و ترديدهايم را ويران ساخت، و امواج پر تلاطم ذهن آشفته ام را بر ساحل دريا نشاند، كلمه ي مقدّس «اللّه» بود.

روح عصيانگر و پريشانم را چگونه آرام سازم؟

شكوفه هاي پژمرده و محزون دلم را حتّي بنفشه هاي قدّيس تبسّم آفرينش نيز تسكين نمي دهند.

امّا با شنيدن ناقوس معنويّت، خواب از ديدگانم ربوده مي شود.

به پاي مي خيزم و در طليعه ي سحرگاهان به نماز مي ايستم.

سپيده دم بود. سكوت همه جا را فرا گرفته بود. هيچ صدايي به گوش نمي رسيد؛ حتّي زمزمه ي شقايق ها.

امّا در پشت پيچ و خم جاده ي عشق، صداي پدري را شنيدم كه به خاطر فرزند شهيدش تمام پهنه ي صورتش از اشك، خيس شده بود و اشك هايش بوي نماز مي داد.

شب را، سپيده دم، كافي است

دل شكسته ام را با تو بودن...»



[ صفحه 260]



هاشمي پناه، حميدرضا استان: تهران

عنوان اثر: شهيدان نماز شهرستان: تهران

موضوع: شهيدان نماز تاريخ تولّد: 1356

قالب: داستان كوتاه ميزان تحصيلات: ديپلم

---

«غروب غم انگيزي بود. مادر بزرگ در حال وضو گرفتن بود و حسين به ماهي هاي قرمز، نگاه مي كرد. گاهي بي حركت مي ماند تا ماهي ها نزديك شوند و سعي مي كرد آن ها را با دست بگيرد، امّا ماهي ها هر بار فرار مي كردند. مادر حسين از كنار بالكن، صدا زد:

ـ حسين جان! زودتر وضو بگير؛ پدرت مي خواهد به مسجد برود؛ تو هم با او برو.

حسين با خوشحالي به سمت شيرآب رفت و كنار مادر بزرگ نشست... مدّت ها بود كه حسين يازده ساله با بيماري سرطان خون، دست و پنجه نرم مي كرد. رنگش زرد و بدنش بسيار ناتوان شده بود، امّا اراده اي آهنين هم چنان پابرجايش نگه مي داشت...

وقتي مؤذّن اذان گفت، صف هاي جماعت مرتّب شد. با ورود حاج آقا محمّدي، امام جماعت مسجد، صداي صلوات در خانه ي خدا طنين افكند... هنوز در ركعت اوّل بودند كه صداي آژير وضعيت قرمز فضاي بيرون مسجد را پر كرد. اين صدا كمي خفيف تر به داخل مسجد نيز مي رسيد، امّا نماز بدون هيچ نگراني هم چنان ادامه داشت.

و ناگاه فضاي مسجد، غرق در گرد و غبار صداي شيون و ناله ي كودكان و زنان شد. بسياري از مردم كه در خارج از مسجد بودند، به طرف مسجد مي دويدند. خون بود و تكّه هاي بدن نمازگزاران... مردم، جنازه هاي شهيدان و پيكر خونين مجروحان را بيرون از مسجد روي زمين گذاشتند. پدر حسين، مجروح شده بود و چهره ي خونين حسين در ميان شهدا مي درخشيد.»

«هاشمي پناه» در اين مجموعه 3 داستان كوتاه پيرامون «شهيدان نماز» نگاشته است؛ داستان هايي زيبا و خواندني.



[ صفحه 261]



هدايتي زاده، هاجر استان: كرمانشاه

عنوان اثر: نماز شهرستان: پاوه

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1363

قالب: ادبي ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

«آري، زندگي زيباست و با نماز، زيباتر مي گردد.

نماز را در سينه بايد نگاشت.

حنجره ها را بايد با واژه هاي زيباي نماز، زينت داد.

نماز، سرشار از مهر و محبّت و معنويت است.

نماز، مژده ي جنّت است.

نماز، ارمغان محمّد است.

نماز، پرچم اسلام است.

نماز، كيمياست و براي يافتنش بايد كيمياگري آموخت.

نماز، وصال است؛ رسيدن به دنياي جاودان»

«هدايتي زاده» متوني ادبي و زيبا نگاشته، كه در پرتو مطالعه ي بيش تر آثار ادبي، بسي زيباتر و پربارتر مي گردد.



[ صفحه 262]



هراييني، زهرا استان: تهران

عنوان اثر: راهي به بهشت شهرستان: تهران

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: ـــ

قالب: داستان كوتاه ميزان تحصيلات: ـــ

---

«عصر تابستان بود. خورشيد كم كم مي رفت تا مثل هميشه بخوابد. پيرزن، غمگين و دلشكسته از در بيمارستان خارج مي شود. مي ايستد و رو به آسمان مي كند. بار ديگر اشك در چشمانش حلقه مي زند. دستان پينه بسته ي خود را به طرف آسمان مي گيرد و با نااميدي از همه جا و همه كس، با خداي خود نجوا مي كند:

ـ خدايا! من سلامتي پسرم را از خودت مي خواهم.»

داستان «قدرت ايمان»، حكايت يك معجزه است:

«ناگهاني صداي دل نشين اذان، او را به خود آورد. احساس عجيبي داشت. احساس مي كرد در دنياي ديگري است. با شنيدن اذان، خود را مانند كبوتري سبكبال احساس مي كرد. دوباره خورشيد از خواب بيدار شده بود و صبحي ديگر فرار رسيده بود...

باز به ياد پسرش راهي بيمارستان شد. شوري در دلش بر پا شده بود. تمام راه را به سلامتي پسرش مي انديشيد. در سالن به طرف اتاق پسرش حركت كرد. در اين هنگام از پشت سر، كسي او را با شوق، صدا مي كرد. به طرف صدا برگشت. دكتر پسرش را خوب مي شناخت. با تعجّب به او نگريست و دكتر...

ـ مادر! معجزه؛ آزمايش ها بالاخره جواب داد...»

«هراييني» داستان را خوب مي شناسد و مجموعه داستان «راهي به بهشت» خواندني مي نمايد. باشد تا هماره شاهد آثار زيبايش باشيم.



[ صفحه 263]



هژبرجمهوري، طيّبه استان: خراسان

عنوان اثر: نماز و آثار آن شهرستان: بجستان

موضوع: آزاد تاريخ تولّد: 1362

قالب: ادبي ميزان تحصيلات: ديپلم

---

«آن گاه كه نماز مي خوانم، گويي از عالم محسوسات، خارج شده، به جهاني فراتر، پا مي نهم. آن گاه كه نماز مي خوانم، هم چون پرنده اي سبكبال به سوي آسمان آبي، پر مي گشايم.

دست هايم، به آسمان مي رسد و اشك هايم، نوازشگر گونه هايم مي شود.

نماز، عشق است؛

عشقي كه از درون خسته و نااميدمان جان مي گيرد.

نماز، رودي است كه ما را به درياي عشق خداوند مي سازد.

نماز، آبشار رحمت الهي است، كه قلب آدمي را طراوت مي بخشد...»

نويسنده، مطالب نوشتارش را با بهره گيري از كتاب هاي درسي، نگاشته و از آثار برخي شاعران و نويسندگان معاصر، الهام گرفته است.



[ صفحه 264]



همتي، سميه استان: مركزي

عنوان اثر: آرامش امروز، آسايش فردا شهرستان: اراك

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1362

قالب: داستان كوتاه ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

در اين مجموعه مي خوانيم:

داستان اوّل؛ بهترين آرزو

داستان دوم؛ نقش نماز در هويّت يابي انسان مسلمان

داستان سوّم؛ نماز عشق

«مكّه، شهر مكّه، سرزميني بسيار مقدّس است، و هيچ كجاي عالم، چنين پر ارزش نيست. از زماني كه ابراهيم (ع) پايه ي خانه ي خدا را در اين شهر بنا گذارده است، قرن ها مي گذرد. اعراب، هر چند كه در گمراهي شديد به سر مي برند، امّا در اين مكان، هميشه با سر تراشيده و بدن پاك و غسل كرده، قدم مي گذارند و طواف مي كنند. اگر كاري مهم پيش بيايد، در كنار كعبه و به سايه ي پرده هاي كعبه، پناه مي آورند و تصميم مي گيرند...»

«نماز عشق» داستان هايي كوتاه پيرامون زندگي امام علي (ع) را در بر مي گيرد و با همين عنوان از سوي «رضا شيرازي» منتشر شده است. براي بازآفريني و ويرايش داستان هاي كوتاه تاريخي، سخت معتقدم بايد به سراغ منابع دست اوّل شتافت و نقل قول هاي مستقيم از آثار ديگران را چندان روا مي دانم!



[ صفحه 265]



همّتي، فاطمه استان: لرستان

عنوان اثر: محبوب شب شهرستان: بروجرد

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1355

قالب: ادبي ميزان تحصيلات: ديپلم

---

«شب از نيمه گذشته، سكوت و زيبايي، خواب از چشمانم ربوده است.

نيمي از زمين در خواب رفته است.

اينك پاييز است، فصل خزان درختان، فصل كوچ پرندگان، فصل آمدن قاصدك ها، فصل گريه ي آسمان، فصل هياهوي ابرها، فصل زوزه ي بادها و فصل ديدني هاي رنگارنگ.

پاييز زيباست، امّا از آن هنگام كه معناي آن را دريافتم، برايم غم انگيز جلوه كرد، شايد از آن جهت كه مرا به ياد جدايي ها و كوچ ها مي اندازد؛ مرگ و خزان زندگي و اين كه شادابي و جواني، ماندني نيست!

شب است و جز سكوت و گاه صداي زوزه ي باد، چيزي به گوش نمي رسد.

براي من شب يعني دنياي زيباي ناديده ها، يعني زندگي و هزار حرف ناگفته، يعني خلوت و آرامش، يعني من و خدا، يعني من و راز و نياز، يعني غرور از با او بودن، يعني باور آن كه او بيش از هر زمان ديگر به من نزديك است، يعني گفتن حرف هاي ناگفته، يعني ديدن حقيري چون من، يعني عشق و خواستن، يعني خلوت و نياز با او، دور از چشمان ديگران.

آرام، بستر راحتم را ترك مي كنم و از پس شيشه به آسمان مي نگرم. پولك هاي آويزان، چشمك زنان خودنمايي مي كنند. مي انديشم حال كه همه در خوابند، بهتر آن است از لحظه لحظه ي اين تنهايي آن گونه كه مي خواهم و شايسته است، بهره جويم.



[ صفحه 266]



مي انديشم حال كه همه در خوابند، من ذرّه ي ناچيز اين كارگاه با عظمت، بي هيچ شرم و پرده پوشي مي توانم حرف هاي انبار شده در سينه را بيرون بريزم.

مي خواهم باور كنم در اين لحظه ها، تنها من هستم و او. خودخواهي ست، مي خواهم در اين لحظه ها تنها از آن من باشد و تنها نظاره گر من. خودخواهي ست، امّا مي خواهم باور كنم كه من تنها بنده اي هستم كه در اين هنگام با او سخن مي گويم.

مي خواهم از لحظه لحظه ي با او بودن، سود جويم؛ چرا كه مي دانم كم تر شبي مي توانم با او خلوت كنم، كم تر شبي مي توانم اين همه زيبايي و عظمت را به نظاره بنشينم...

با او سخن مي گويم؛ به رحمتش بيش از پيش اميدوار مي شوم.

با او سخن مي گويم؛ كم تر از لحظه ي جان دادن و مرگ مي هراسم.

با او سخن مي گويم؛ معناي توكّل و رضا را، آسان تر در مي يابم.

با او سخن مي گويم، سرشار از غرور و رضا مي شوم...»



[ صفحه 267]



همّتيان بروجني، نصيبه استان: چهار محال و بختياري

عنوان اثر: هميشه نماز مي خوانم شهرستان: بروجن

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1361

قالب: داستان كوتاه ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

اين مجموعه شامل 3 داستان كوتاه است:

داستان اوّل؛ هميشه نماز مي خوانم

داستان دوم؛ در انتهاي عشق مي مانم

داستان سوّم؛ بايد تنها فرياد را سكوت كنم

«امروز هم مثل ديروز، دلم پر از غصّه است

انگار تمام مصيبت هاي دنيا، توي قلبم جمع شده است.

امروز مادر با گريه به من گفت:

ـ غصّه نخور مينا! همه چيز درست مي شود.

پدر مي گويد:

ـ هر چه خدا بخواهد.

امّا محمود هنوز هم مي گويد:

ـ ديگر نمي توانم با تو زندگي كنم.

من هم سر نماز، به خدا گفتم:

ـ كاري كن از تصميمش منصرف شود. من زندگي و بچّه هايم را دوست دارم.

و آن قدر گريه كردم و دعا خواندم، تا سر سجّاده خوابم برد. دلم براي فرزندانم مي سوزد.



[ صفحه 268]



امروز به خانه ام تلفن كردم، ولي كسي گوشي را برنداشت.

نمي دانم محمود، بچّه هايم را كجا برده.

كاشكي محمود، دليل قانع كننده اي براي بي مادر كردن بچّه هايم مي آورد.

آه، دلم پر از غصّه است...»

«همّتيان» قلمي شيوا و روان دارد و داستان را زيبا مي نگارد. در يك مقايسه ي كوتاه و اجمالي از آثار پيشين وي در مسابقات گذشته با مجموعه داستان «هميشه نماز مي خوانم» مي توان به اين نتيجه رسيد، كه همّت «همّتيان» و پشتكار وي ستودني است.

«امروز محمود تلفن كرد و در فلكه ي... با من قرار گذاشت.

باورم نمي شد، سپيده ي قشنگم مريض بود.

با محمود به بيمارستان رفتم و تا صبح بالاي سرش بودم.

امروز حال سپيده كمي بهتر شده.

محمود به دادگاه رفته بود و ديگر از طلاق، صرف نظر كرده.

سپيده را به خانه برديم.

نماز خواندم و دعا كردم سپيده ي كوچكم سلامتي خودش را به دست آورد.»



[ صفحه 269]



همرنگان، زهرا استان: گيلان

عنوان اثر: نماز، دري است به سوي رستگاري شهرستان: رشت

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1364

قالب: تحليلي ـ ادبي ميزان تحصيلات: مقطع متوسّطه

---

چرا عبادت؟، ريشه هاي عبادت، نقش عبادت، آفات عبادت، ترك مهم ترين جلسات تاريخ به خاطر نماز، نماز اوّل وقت وسط جنگ، سوز و تلاش براي نماز، نماز يعني ايمان، نماز و بزرگي خداوند، اهمّيّت نماز جماعت، نماز و انتخاب دوست، نماز و انتخاب همسر، نماز و محبّت، نماز و قرآن، نماز و تشريفات، نماز و دعا، پيامبراكرم (ص) و نماز، وضوي امام، حالت امام در نماز، سفارش به فرزندان، بي توجّهي نوجوان به نماز، و شيوه هاي جلب و جذب، عناوين برخي مطالبي است كه گردآورندگان از آثاري ارزش مند، هم چون هدايت نوجوانان به سوي نماز، امام (ره) در سنگر نماز، داستان ها و حكايت هاي نماز، نماز در آيينه ي حديث و يكصد و چهارده نكته درباره ي نماز، نقل كرده اند.

«انسان وقتي خود را در برابر عظمت و جلال خدا مي بيند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتني مي كند؛ همان گونه كه در برابر يك دانشمند و شخصيّت مهم، خويشتن را كوچك و ناچيز شمرده، او را تعظيم و تكريم مي كند.

طبيعت انسان چنين است كه وقتي خود را نيازمند و وابسته به كسي ديد، در برابرش خضوع مي كند. وجود ما، بسته به اراده ي خداست و در همه حال و همه چيز به او نيازمنديم. اين احساس عجز و نياز، آدمي را به پرستش خداي وا مي دارد؛ خدايي كه در نهايت كمال و بي نيازي است. در بعضي احاديث مي خوانيم: اگر فقر و بيماري و مرگ نبود، هرگز گردن برخي نزد خدا، خَم نمي شد.»

گردآوردندگان اين نوشتار، عبارت اند از:

زهرا همرنگان

فاطمه لطفي



[ صفحه 273]




بازگشت