حرف (ص)


صابري، نجمه

استان: اصفهان

شهرستان: وردشت

تاريخ تولد: 1360

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان

موضوع: نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان

قالب: تحليلي

اين پژوهش در 3 فصل تنظيم شده است:

- فصل اول؛ نماز در اسلام

- فصل دوم؛ انسان مسلمان

- فصل سوم؛ نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان

در بخشي از «مقدمه» به نقل از آثار دكتر علي شريعتي مي خوانيم:

«انسان، هم پيمان خداي لايموت است؛ حامل روحش و صاحب رسالتش و بالأخره، جانشين در اين طبيعت معنادار و مقدس، كه آينه ي قدرت و خردمندي و زيبايي خداست و پيكره اي است زنده و خودآگاه كه بر سنت هاي خدا مي گردد و مي رويد و مي پرورد...»

در قسمتي از «نماز از منظر معصومان» نيز آمده است:

- چون به سوي قبله قرار گرفتي، از دنيا و هرچه در آن هست، نااميد شو. دل از غير او برگردان. بزرگي حق را برابر جان و دل قرار بده. به ياد روز قيامت باش و بين اميد و ترس، قرار بگير.

- مهم اين نيست كه نماز بخواني و روزه بگيري و انفاق كني، مهم اين است كه نماز با قلبي پاك و به طرزي شايسته در پيشگاه خدا و آميخته با خشوع بوده باشد.

- دل را با نماز در تاريكي، روشن كن.

- نور مؤمن از نماز شب است.

- كسالت و بي حالي در نماز، از ضعف ايمان است.



[ صفحه 12]



صابري مقدم، احمد

استان: چهارمحال و بختياري

شهرستان: فرخ شهر

تاريخ تولد: 1361

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: پژوهشي در نماز

موضوع: گوناگون

قالب: تحليلي

اين پژوهش در 4 فصل تنظيم شده است:

- فصل اول؛ نماز چيست؟

- فصل دوم؛ نماز در قرآن

- فصل سوم؛ نماز از نگاه پيامبر (ص)

- فصل چهارم؛ نماز در نهج البلاغه

«صابري مقدم» با الهام از غررالحكم، صلوة الخاشعين، ميزان الحكمه، اسلام و مقتضيات زمان، نماز چيست؟، سفينة البحار، يكصد و چهارده نكته درباره ي نماز و برخي آثار ديگر، پژوهش خويش را با موضوعاتي گونه گون فراهم آورده است.

«امام علي (ع) نخستين نمازگزار تاريخ اسلام است. تنها كسي كه در خانه ي كعبه تولد يافت و بيش از هر مسلمان ديگر، قدر نماز را مي دانست. توجه ايشان به نماز تا به آن اندازه بود، كه در كشاكش نبرد، هنگام وقت نماز، دست از جنگ مي كشيد و به اقامه ي نماز مي پرداخت. امام علي (ع) هنگامي كه به نماز مي ايستاد. چنان محو جمال پروردگار مي شد، كه ديگر به اطراف خود، توجهي نداشت و چيزي را احساس نمي كرد. علي (ع) انسان كامل و بي نظيري بود، كه در خانه ي خدا و قبله ي نمازگزاران متولد شد و سرانجام نيز در محراب نماز و در مسجد و خانه ي خدا و در راه اقامه ي نماز به شهادت رسيد.»



[ صفحه 13]



صادق سميعي، مرجانه

استان: تهران

شهرستان: تهران

تاريخ تولد: 1356

ميزان تحصيلات: كارشناسي

عنوان اثر: بال هاي آبي

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: داستان بلند

«در يكي از شب هايي كه باران به شدت مي باريد، خيال پرواز به سرم زد! باران با شدت هر چه تمام تر به پنجره هاي اتاقم مي خورد و باد به تندي مي وزيد. به سمت صندوقچه ي قديمي ام رفتم، تا بال هايم را بردارم. در صندوقچه را با احتياط باز كردم. همه جا تاريك بود. به طرف اتاق ديگر رفتم. شمعدان را برداشتم و آن را روشن كردم. نزديك صندوق آوردم و به جست و جوي بال هايم پرداختم. آن را يافتم؛ پيچيده شده درون بقچه اي به رنگ لاجورد. پس گشودمش. درون بقچه به رنگ لاله هاي سرخ بود. آن را وسط اتاق به سمت پنجره رو به قبله، پهن كردم...»

«سحر» اين ها را مي گفت؛ هم او كه «باران» را دوست مي داشت؛ بال هايش را نيز! او عاشق ادبيات بود و با كتاب هاي شعرش دلخوش... فراز و نشيب هاي زندگي ادبي و شاعرانه ي سحر، خواندني است.

«... به باغ انار دلم مي رسم. دامنم را مي گشايم و درخت انار را تكان مي دهم. انارها يكي پس از ديگري به دامنم مي ريزند. آن ها را درون سبدي سبز رنگ مي ريزم. اناري را برمي دارم و آن را مي بويم. بعد به صورتم نزديك مي كنم؛ به طوري كه حرارت درون آن را حس كنم. آري... من انار را احساس مي كنم. آن را به گوشم نزديك مي كنم. صداي درون آن را مي شنوم.»



[ صفحه 14]



صادقي، شهناز

استان: مازندران

شهرستان: گلوگاه

تاريخ تولد: --

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: آن گاه كه نماز مي خوانم

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: ادبي

«آن گاه كه نماز مي خوانم، روحم تا بي كرانه ي آبي مناجات، پرواز مي كند و قطره هاي زلال آيات حق بر گلبرگ هاي لطيف سجاده ام مي نشيند. من هستم و رايحه ي دلپذير گل نماز، كه از باغچه ي سبز سجاده ام برمي خيزد و مرا با خود به گلستان معطر نيايش مي برد.

من هستم و خلوتگاه سكوت لحظه هاي دلداگي، و آشناترين كه اندوه درونم را مي بيند و دست هاي نوراني نيايشم را مي پذيرد. كجاست اين كوهپايه ي سبز و عرفاني؟ روحم، تسليم آيينه اي است كه چشمانم تصويرش را نمي بيند؛ چرا كه پرتوي از نور، آن را احاطه كرده و آيه به آيه عشق و عرفان در آن حك شده است.

آه، اي لحظه هاي سبز! من در گلزاري از بهشت، در تصويري از لبخند قرار دارم. مگر نه اين كه عاشق در وجود معشوق، جان مي گيرد و من در هاله اي از نور به تماشاي رنگين كمان معرفت نشسته ام. دست هايم قايقي است كه روحم را تا درياي آبي نيايش به پيش مي برد، تا مرواريد گران سنگ «نماز» را از عمق آبي و زلالش بيابم.

من با نسيم بي آلايش دعا به ساحل سكوت نماز آمده ام و با امواج آبي وحدانيت، شرك را خواهم شست. آن گاه با سرانگشتان نور، بر ساحل سجاده ام مي نويسم: خدا يكي است. آفتاب يكي است...

سال ها چشمانم بر راه بود، تا دستي، آرام پلك هايم را بگشايد و نور را برايم معنا كند. اكنون نگاهي از آسمان بي انتهاي صميميت بر شب هاي خلوتم درخشيد و پژواك صدايش در كوه مناجات هايم طنين افكند.»



[ صفحه 15]



صادقي، صديقه

استان: يزد

شهرستان: تفت

تاريخ تولد: 1360

ميزان تحصيلات: --

عنوان اثر: نماز

موضوع: گوناگون

قالب: ادبي

«من از بيشه اي بي ستون و خشك، از كويري آرام، و از خاكي شوره زار، به درگاهت زار مي زنم؛ تنها با دستي پر از عجز و نياز. در پرواز درآورده ام تمام احساساتم را، و بال زنان به اميد رحمتت از تمام جذبه هاي پوچ و پوشالي دنيوي گذشتم و به شوقت نغمه ي ايمان، سر داده ام.

چقدر دستان من تهي است. كاش دستانم پر از شكوفه هاي ايمان بود؛ دامانم سرشار از گل هاي صداقت و چشمانم سرشار از شوق؛ شوق ديدار تو و يافتن راه سعادت... چه لحظه هاي عظيم و باشكوهي است در مقابل تو ايستادن و نيايش كردن و به سجده افتادن! چه باشكوه است هنگام راز و نياز با تو، در نماز. چقدر ما اين فرصت هاي طلايي را از دست داديم و لذت آن همه شادكامي را نچشيديم.

نماز، سرچشمه ي صفاست. نماز، آفت زداي دل و دين است؛ آفت زداي قلب هاي بي نور است. نماز، تداعي گر رنگين كمان مهر است؛ رنگين كماني به هفت رنگ. نماز، محرم عشق است؛ محرم دل، نجوا با خدا. نماز، هم چون باغ پر از لاله و لادن است...

من با تمام وجود از تو خواهم گفت. تو، كم چيزي نيستي. لحظه اي غفلت از تو، يك عمر سياه بختي است. شادي و شور دو عالم، شوق و عشق انسان ها همه در ساغر توست و از صهباي توست، كه جاودان است جان و دلم. نور تولاي توست كه دل هاي افروخته را، فروزان تر مي كند. دل ها همه حرم خاص تواند و اين خانه ها از تجلي نور تو، روشن هستند...»

«صادقي» قلمي شيوا و پررمز و راز دارد و بسيار زيبا مي نگارد. باشد تا هماره از سبزي ها و زيبايي ها بسرايد.



[ صفحه 16]



صادقي، صديقه

استان: قم

شهرستان: قم

تاريخ تولد: 1354

ميزان تحصيلات: دانشجو

عنوان اثر: نماز در نهج البلاغه

موضوع: نماز در نهج البلاغه

قالب: تحليلي

اين پژوهش در 5 فصل تنظيم شده است:

- فصل اول؛ ذكر

- فصل دوم؛ سلوك و عبادت

- فصل سوم؛ نماز

- فصل چهارم؛ آداب باطنيه ي نماز

- فصل پنجم؛ تأثير دين و نماز بر بهداشت تن و روان

با موضوعاتي هم چون نماز در نهج البلاغه، خصلت نمازگزاران، سيماي نماز در آيينه ي وحي، واردات قلبي، ترسيم چهره ي عبادت و عباد در نهج البلاغه، شب مردان خدا، حالات و مقامات، ياد حق، بيماري هاي دل در نهج البلاغه، بررسي بيماري هاي رواني و درمان آن ها در نهج البلاغه، اقسام اسباب دل مشغولي، علل و اسباب آداب باطنيه ي نماز، اصول درمان بر مبناي طب علوي، آثار مثبت دين و نماز بر بهداشت تن و روان، عبادت آزادگان، درجات عبادت ها، تلقي نهج البلاغه از عبادت، شرايط قبولي عبادات، شرايط صحت عبادات، چگونه عبادت كنيم؟ چرا عبادت؟، عبادت در اسلام، ذكر در نهج البلاغه، درجات و مراتب ذكر و... با الهام و بهره گيري از آثاري ارزش مند، و هم چون سيري در نهج البلاغه، راز نماز، راز و نياز با معبود، اسرار عبادات، سرود سحر، مثنوي معنوي، معرفت شناسي طبي، سنن بيهقي، كنزالعمال، فروع كافي و...



[ صفحه 17]



صادقي، فاطمه

استان: مازندران

شهرستان: گلوگاه

تاريخ تولد: --

ميزان تحصيلات: مقطع راهنمايي

عنوان اثر: آن گاه كه نماز مي خوانم

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: ادبي

«صداي دلنواز اذان، ديواره هاي دلم را فتح مي كند و مرغ دلم را كه در پشت ميله هاي بي خبري مانده بود، در آسمان نماز به پرواز در مي آورد. بر سجاده ي سبز نماز مي نشينم و پنجره هاي قلبم را به سمت باغ نيايش مي گشايم، تا عطر دل انگيز مناجات، سراسر وجودم را سرشار كند. از زلال ترين چشمه ي معرفت، تصوير عشقي را مي بينم، كه سراسر نور است و لبخند.

لحظه اي از ياد خويش جدا شده، روحم را كه در پشت پرده هاي عادت، جا مانده بود، در آسمان آبي يادش به پرواز در مي آورم و در خلوت نگاهش آينه ي همدلي را مي نگرم و روحم را در قاب عكسي از طراوت بر ديوار سبز تواضع مي آويزم. چهره ي خستگي را در چشمه ي پاك معرفت مي شويم و از آبي يادش، قطره اي زلال مي نوشم، تا وجودم پر شود از ياد مهربانش.

سال هاست كه دلم آرامش نگاهي را مي طلبد، كه سبز باشد و با يادش دلم از هر كينه اي تهي شود. اكنون كه در باغ يادش جاي گرفته ام، با يك ناز نگاهش جانم خالي مي گردد از هر نااميدي، و اشك وصال از گوشه ي چشمانم بر گلبرگ پاك يادش مي ريزد. من با امواج آبي نيايش به ساحل آرام نماز آمده ام. از اقيانوس دلبستگي ها گذشتم، تا آبي آرام وجودش را حس كنم.

آه، اي سبزترين لحظه هاي زندگي ام!

من، بي واهمه از عشق مي گويم، از مناجات و زيباترين واژه: نماز»



[ صفحه 18]



صادقي، قائمه

استان: مازندران

شهرستان: گلوگاه

تاريخ تولد: --

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: شهيدان نماز

موضوع: شهيدان نماز

قالب: ادبي

«با توام، اي آشناي گلستان مناجات!

با تو، كه شكوه عشق را، در ردپاي نور، ديدي و تا بي كرانه ي آسمان نماز، پرواز آغازيدي.

با تو، كه خالق بي همتايت را در لحظه لحظه ي نيايش فهميدي و پژواك صداي آسماني ات را از ميان كوه شهادت شنيدي.

لبانت، تشنه ي قطره هاي آبي مناجات و چشمانت معبد نگاه آرامي بود، كه عبادت را تمنا مي كرد.

سجاده ي بي ريات را در دل خاكي سرزمين ملايك گشودي و طلوع نمازت را با نگاه صميمي عشق، آغاز كردي، و كبر و غرور را در زير رگبارهاي گلوله ي خمپاره، دفن نمودي.

با لباس سبز معرفت به آغوش ملكوتي شهادت رفتي و در ميان طراوتي از نور، نماز را بر جاي جاي گلستان عرفان، ترسيم كردي.

گلواژه ي نماز از قلب سرشار از ايمانت، بر جاي جاي كربلاي شهادت، بوسه زد و گلستاني از باغ نماز شكفت.

تو، سبزترين نهال مناجات را در سرسبزترين سرزمين عشق كاشتي و با باران اخلاص، آن ديار را آبياري كردي.

تو، طلوع عشق را با نواي نماز، آغاز كردي...

آن هنگام كه بر سراسر باغ شهادت، خون پاكت جاري شد، در آن جا نوشتي:

من شهيد نمازم.»



[ صفحه 19]



صادقي، معصومه

استان: قم

شهرستان: قم

تاريخ تولد: 1359

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: ركعتي در محضر عشق

موضوع: گوناگون

قالب: ادبي

صدايم كن، بال هاي آبي دعا، كاش كبوتر بودم، عطر سجاده ي شب، دمي با نور، حرم محبت يار، لحظه هاي اشتياق، صداي پاي نور، نماز، كاش آن گاه كه نماز مي خواندم، قاصد بهشت، سلام بر سجاده هاي خون، طراوت باغ ايمان، رايحه ي بهشت، محرابي از شقايق، اي خوب ترين!، كرامت آفتاب، به ياد آخرين نوشته ات، ركعتي در محضر عشق، اگر تو نبودي نماز، سال هاي بي خبري، و خوشا به حالش، عناوين برخي متن هاي ادبي در اين مجموعه است.

«آه، خلوتم امشب پر از صداي عبور توست. صدايم كن، كه امشب لبريز نام آبي تو، بال و پر شكسته در اين خلوت باراني به انتظار صدايت نشسته ام. صدايم كن، تا در اين فصل باراني و طوفان زا، شكوفه بزنم و گرم از نفس مهتابي ات برويم. صدايم كن، كه فرهاد زمزمه هاي شيرين توام. صدايم كن و از آبي رحمتت سرشارم گردان و در پس اين چشم هاي اشك آلود، عشقي جاودان بر من ببخش.

خدايا! صدايم كن، كه در اين جا، كسي به صداي هق هق تنهايي ام پاسخي نمي دهد. صدايم كن و ياري نما، تا از عشقت سيراب گردم و در كوير دل، شكوفه هاي ياد بكارم.

آه، خدايا! حنجره ام زخمي آوازهاي غربت است و پيشاني ام، ناآشناي مهر و سجاده ي شب.

من امروز، چشم به راه صداي توام، تا صدايم كني؛ صدايم كني تا در پيچ و خم خواب ها و آرزوهايم، خويش را بيابم و به تماشاي ملكوت برخيزم.



[ صفحه 20]



صدايم كن، تا بتوانم آتش عشق تو را، در دل خاموشم برافروزم.

ركعتي در محضر عشق، عرض ارادت به حضرت عشق است:

«خداوندا! مي خواهم از كوچه پس كوچه هاي خيال بگذرم؛ از پله هاي وهم، بالا روم، به صبر آبي ايمان برسم.

خداوندا! مي خواهم چنان قاصدك جست و جوگر، پنجره هاي زندگي را بجويم، تا در كنار درياي لطفت ساكن شوم.

مي خواهم از گرداب هاي تعفن، كه انسانيت را مي بلعند، بگريزم و به ساحل نگاهت پناه آورم.

مي خواهم شكوفه اي باشم در باغ نوراني تو.

بگو به بارانت، تا دلم را از هرچه ناپاكي است بشويد، و بگو به سحرگاه زيبايت، تا مرا هم در انبوه عاشقان، جاي دهد.

خداوندا! امروز همه ي حرف هايم را بر بال اين كاغذ سپيد مي نويسم، تا بداني چقدر محتاج تو و الطاف توام؛ چقدر بهار را دوست دارم، و از خزان گريزانم.»

پديدآورندگان اين مجموعه، در پايان نوشتارشان مراتب تقدير و تشكر خود را از ياورانشان به ويژه آقاي «حسين درياب» ابراز داشته اند.



[ صفحه 21]



صادقي اقدم، اكرم

استان: آذربايجان غربي

شهرستان: خوي

تاريخ تولد: 1359

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: نماز

موضوع: گوناگون

قالب: ادبي

اين مجموعه، شامل 3 داستان كوتاه است:

- داستان اول؛ باران رحمت

- داستان دوم؛ نماز شفا

- داستان سوم؛ خواب

و كوتاه نوشته هاي ادبي، هم چون زيباترين حالت، نماز عشق، ستون دين، راه نماز، نماز شب، اولين نماز، كلام ناب، زيبايي نماز، و آرزوي سبز.

«نماز، سراسر شور است و عشق. اميد است و زندگي، بهار است و رويش جوانه هاي هستي. زيبايي نماز در صحيح خواندن آن است، نه در سريع خواندن آن...

ياد كودكي هايم، خاطرات تو را در من زنده مي كند. مي دانم كه مي داني اولين ركعتي را كه در حضور ملايك به ياري معبودم خواندم، چگونه گذشت. من بودم و تو بودي و خدايم. ملايك، دستان كوچكم را با يك دنيا شور و عشق، در دستان لطيف و نوراني ات فشردند و من ماندم و خاطرات شيرين آن روزم با تو. باور مي كنم كه باور داري اولين بار كه تو را ديدم و شناختمت، بهترين روز زندگي ام بود...»



[ صفحه 22]



صادقي خيرآبادي، افسانه

استان: اصفهان

شهرستان: اصفهان

تاريخ تولد: 1360

ميزان تحصيلات: دانشجو

عنوان اثر: شهيدان، با نماز

موضوع: شهيدان نماز

قالب: ادبي

«چه مي ديدي؟

شبانگاهان كه مي خواندي حديث عشق با يارت

كنار سنگر دشمن، كنار خيمه ي آتش؟

چه مي ديدي، كه مي گشتي چنين مست و چنين مجنون؟

چه مي ديدي؟ چه مي ديدي؟ بگو جانم! چه مي ديدي؟

من اول فكر مي كردم كه مي خواني برايم،

داستان شور عشق و عاشقي ها را،

و اكنون خوب مي دانم،

در آن شب ها، به زير آتش دشمن،

كنار خيمه ي ليلي،

در آن شب ها،

حديث عشق مي خواندي...»

از «صادقي» در مسابقات پيشين نيز خوانديم؛ اينك نيز ياس، سرخي شهادت، اسير خانقاه، محرم راز تو، جبهه ها، پروانه ي عشق، صدايت مي زنم بابا!، چه مي ديدي؟ بگو بابا كجا رفت؟ و... را. وي شعر «نيمايي» را خوب مي سرايد و مي تواند بسيار بهتر بسرايد!



[ صفحه 23]



صادقي گورجي، شهربانو

استان: خراسان

شهرستان: مشهد

تاريخ تولد: 1357

ميزان تحصيلات: كارشناسي

عنوان اثر: نماز در نهج البلاغه

موضوع: نماز در نهج البلاغه

قالب: تحليلي

اين پژوهش در 2 بخش تنظيم شده است. در بخش نخست، خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار مولاي متقيان (ع) به ترتيب همراه با اصل و ترجمه ي آن آورده شده كه به دنبال آن برداشت ها و تفاسير گونه گون و نكات حكيمانه ي نهفته در سخنان آمده است. در بخش دوم نيز جمع بندي و موضوع بندي مسايل موجود در نماز، براساس مطالب مطرح شده بيان گرديده است.

«ژرفاي نهج البلاغه، پر است از پند و بلاغت و سياست و رشادت و ديانت و... كه اين، تنها درخور مظهر رشادت و حيدر كرار و زبان اسلام است. آري، هم او كه در خانه ي خدا، پا به دنيا نهاد و در خانه ي خدا عاشقانه به سوي معبود شتافت.

«نهج» در لغت به معناي راه گشاده است و «نهج البلاغه» راه گشاده ي شيوايي سخن است. اگر تنها از اين جهت، اوراق نهج البلاغه را ورق بزنيم- حتي با آشنايي بسيار كم با زبان عربي- به راحتي در مي يابيم كه نهج البلاغه فراتر از سخن بشر است و چه بسيار كساني كه اگر مي توانند كمي در اين درياي پرتلاطم، شنا كنند، و حتي با خواندن سطرهايي، روح زلالشان با فراز و نشيب هاي كلمات به حركت در مي آيد و اشك را از چشمان احساس، جاري مي كند.»

«صادقي» پژوهش خويش را با الهام از شرح نهج البلاغه، ثمرات الحيات، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، احكام قرآن، شرح خطبه ي قاصعه، طهارت روح و برخي منابع معتبر ديگر به رشته ي تحرير درآورده است. اين مجموعه با پيش گفتار كوتاه و مقدمه ي مؤلف آغاز مي شود و با فهرست منابع و مآخذ، پايان مي گيرد.



[ صفحه 24]



صالح آبادي، آمنه

استان: اصفهان

شهرستان: اصفهان

تاريخ تولد: 1361

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: تنها حامي

موضوع: گوناگون

قالب: ادبي

«درياب مرا!

درياب، كه دستانم تهي از مهر است و دلم، سرشار از عشق؛

عشق به كسي كه محتاج نيست و من محتاج به گوشه ي نگاهش.

بي نياز است و من نيازمند مطلق.

عمري ندانسته، روزها را شب كردم و تأخير در عمل.

امروز مي خواهم در قالب نماز، عبادت كنم.»

«صالح آبادي» قلمي ساده و روان دارد:

«مي خواهم ساده ببينم،

ساده بنگرم،

و ساده بنگارم.

از نوبودني كه بوي پيچيدگي مي دهد، بدم مي آيد.

مي خواهم يك بار ساده بنويسم،

با همان لغات ابتدايي،

ولي درباره ي موضوعي پيچيده و فراموش شده،

و يا ابهتش به زير سؤال رفته.»

و باز مي خوانيم:

«بنواز، اي قلب!

ببار، اي چشمان پرگناه!

امشب، شب رسيدن است...»



[ صفحه 25]



صالحي، محمدجواد

استان: فارس

شهرستان: كازرون

تاريخ تولد: 1365

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: آن گاه كه نماز مي خوانم

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: تحليلي

عبادت، نماز، تسبيح موجودات، زينت نماز، نماز منافقان، اشك سحري، آموزش نماز، آن گاه كه نماز مي خوانم و كلام هايي از نور، عناوين برخي مطالب اين تحقيق به نقل از آثاري خواندني است.

- نماز، رحمت الهي را نازل مي كند.

- نماز، مايه ي پاكي روح و نفس است.

- نماز، معراج مؤمن است.

- نماز، توشه ي آخرت مؤمن است.

- نماز، نور معرفت است.

- نماز، بركت رزق است.

- نماز، وسيله ي نزديك شدن انسان به خداست.

- نماز، بازدارنده از هر زشتي است.

- نماز، سيماي مكتب است.

- نماز، داروي تكبر است.

- نماز، بهاي بهشت است.

- نماز، نور مؤمن است.

- نماز، وسيله ي تشكر از خداست.

- نماز، پيمان خداوند است.

- نماز...



[ صفحه 26]



صالحي چليچه، مهناز

استان: چهارمحال و بختياري

شهرستان: فارسان

تاريخ تولد: 1363

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: شهيدان نماز

موضوع: شهيدان نماز

قالب: داستان كوتاه

اين مجموعه، شامل 3 داستان كوتاه است:

داستان اول؛ راز نماز عشق سهراب

داستان دوم؛ مكاتبه با ملكوت

داستان سوم؛ سجده ي وصال

«شهيد سهراب نوروزي در 20 سالگي توسط نيروهاي ساواك دستگير مي شود. نيروهاي ساواك، او را به زندان منتقل مي كنند. مدتي را كه سهراب در زندان به سر مي برد، در حقيقت به مكان خلوتي براي مناجات و راز و نياز به درگاه خداوند متعال، دست يافته است. به پيروي از امام و مقتدايش امام حسين (ع) پيوسته دست به دعا برمي دارد و از پروردگارش درخواست نجات و هدايت مي كند.

شبي از شب ها، سهراب پس از خواندن نماز، متوجه تكه ذغالي در گوشه ي زندان مي شود. از جا برمي خيزد و با ذغال روي ديوار مي نويسد:

«ربي ظلمت فانتصر؛ پروردگارا! بر من ظلم شده، ياري ام كن.»

سهراب، ذغال را در جيبش مي گذارد و شروع به خواندن دعا مي كند، اما در همين هنگام خوابش مي برد... سهراب براي خواندن نماز شب برمي خيزد و مي بيند در كنار همان نوشته ي روي ديوار، نوشته شده است:

«ان كنت عبدي فاصطبر؛ اگر بنده ي من هستي، پس صبر و استقامت كن.»

هنگامي كه سهراب اين نوشته را مي خواند، حالش دگرگون مي شود و زير لب زمزمه



[ صفحه 27]



مي كند:

صدا زدند كه: برگ صبوح ساز كنيد

به ساز مرغ سحر، ترك خواب ناز كنيد

نگين خاتم جم، در نماز مي بخشند

نظر به حلقه ي رندان پاكباز كنيد

در بخشي از مقدمه ي «صالحي» مي خوانيم:

«نام ذوالفقار را كه مي شنوي، ياد شمشير دو دم علي (ع) مي افتي؛ شمشيري كه در دست شيرمردي فناناپذير، خدمات ارزنده اي به اسلام كرد. از بچه هاي قهرمان تيپ مقدس قمر بني هاشم (ع) كه مي پرسي: «ذوالفقار چيست؟» بي شك، جوابي شبيه مضمون بالا را مي دهند. آري، ذوالفقار، ذوالفقار است؛ چه در دست علي (ع) و چه... هر دو بر سر كافران فرود مي آيند و آنان را به خاك مذلت مي نشانند.

صحيفه اي كه پيش رو داريد، حديث خون و ايثار است، حديث غزل عشق حق است، كه بيت بيت آن با خون سرداران عاشق به هم آميخته... اين نوشته ها، برگ سبزي است تقديم به آن ها كه قلبشان هميشه براي اسلام و انقلاب و برپا داشتن نماز وحدت در تپش بود. به آنان كه ذوالفقار را آفريدند و حماسه ها را، رقم زدند. تقديم به سرداران شهيد؛ سهراب نوروزي و فرج الله صالحي، از خطه ي چهارمحال و بختياري، روستاي چليچه؛ سرداران علم و ايمان و عمل.»



[ صفحه 28]



صالحي راد، زهرا

استان: لرستان

شهرستان: خرم آباد

تاريخ تولد: 1363

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: آن گاه كه نماز مي خوانم

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: ادبي

«مي خواهم زيباترين جمله ي جهان را بگويم. آن گاه كه نماز مي خوانم، به دور از خيال خالي از ابهامات مات و مبهوت از زمزمه ي واژه هاي عاشقانه و عارفانه ي شعر غزل عشق كه انسان براي بيان عاشقي خود مي سرايد، اما كاش زمزمه ي تك واژه هاي عشق براي بيان عاشقي كافي بود، و آن گاه كه نماز مي خوانم، كاش مي توانستم از انتظار، سخن بگويم؛ انتظاري كه هميشه عاشقانه در غروب زندگي، منتظر طلوع آن هستند...

آن گاه كه نماز مي خوانم، بر اريكه ي بهشت، تكيه مي زنم. نماز، زورقي از درياي نعمت هاي خداست. زورقي كه از آخرين مسافر دريايي به ما رسيده؛ او با كوله باري از زيبايي ها آمد و زيباترين را به ما سپرد...

مي خواهم بگويم: آي آدم ها! بياييد همگي هم سفر شويم و از روي برگ هاي خشك و كويري، عبور كنيم تا سپيدي و طبيعت را بهتر در پشت حقايق ببينيم. بايد با رنگ آبي زندگي به آسمان، دست پيدا كرد و زندگي را شناخت. پس سرود جاودانه ي زندگي را مي خوانيم؛ براي اين كه محتاج آنيم و گدايان معرفت و معنويتيم. پس آن گاه كه نماز مي خوانيم، از همه ي پل هاي معنويت مي گذريم و بر اريكه ي بهشت، تكيه مي زنيم. آن گاه كه نماز مي خوانم، هم چون مسافري كه پا بر جاده اي گذاشته است و به انتهاي آن مي نگرد، تا با چراغ دلي را كه در دست گرفته است، تاريكي جاده را به روشنايي تبديل كند و به دنبال مقصود خود برود و خود را به انتهاي جاده برساند...»



[ صفحه 29]



صداقت مند، اعظم

استان: خراسان

شهرستان: مشهد

تاريخ تولد: 1361

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: آن گاه كه نماز مي خوانم

موضوع: آن گاه كه نماز مي خوانم

قالب: تحليلي- ادبي

«بايد از عشق، سخن گفت؛ عشق بنده به خدا و همان چيزي كه از آغاز خلقت در وجود آدمي بنيان نهاده شد. پنهان شدني نيست؛ چون شعله اي پيكر آدمي، هستي و همه چيزش را به آتش مي كشد و چه كسي مي تواند آن را پنهان كند؟ اگر آب بر اين آتش، مرهم كنند، دودش چشمان همه را خيره مي كند، و اگر خاك بر آن بپاشند، غبارش چشم همگان را فراخواهد گرفت؛ زيرا كه هر سلول با اين عشق، آشفته گشته و بيدار شده است.

اين عشق، كاينات را در برگرفته، از خورشيد وسيع تر است. حال كدامين دستان، توانايي پنهان كردن آن را دارد؟

در چهره ي هر چيزي هويداست، اما در عين حال هيچ چشمي آن را نمي بيند، مثل كره ي خاكي كه هر لايه از اين عشق را برگيري، به لايه اي مرموزتر و شگفت انگيزتر مي رسي و پشيمان از اين كه چرا زودتر به اين اعماق نرسيده اي.

هر كسي و هر چيزي در جست و جوي ديگري و بنده در جست و جوي اصل خويش، به دنبال پديدآورنده و پروردگارش. بياييم چشم هاي صورت بسته، ديدگان بصيرت بگشاييم. ماديات را به گوشه اي افكنده، از جهان بلند شويم. از همه چيز دست بشوييم. افكارمان را از پرواز در عوالم خيال و... باز داريم. عقل، معرفت، انديشه و همه چيز را از سير در بدي ها دور كنيم، از كره ي خاكي بگسليم، به سوي منبع هستي، قدم به قدم پيش رويم.»



[ صفحه 30]



صغيرزاده، محمدرضا

استان: قم

شهرستان: قم

تاريخ تولد: 1356

ميزان تحصيلات: دانشجو

عنوان اثر: علي (ع) از نماز مي گويد

موضوع: نماز در سخنان امام علي (ع)

قالب: تحليلي

اين پژوهش خواندني و مفيد، در 3 بخش تنظيم شده است:

- بخش اول؛ ماهيت و چيستي نماز (مقوله ي هست ها)

- بخش دوم؛ آداب نماز و وظايف نمازگزار (مقوله ي بايدها)

- بخش سوم؛ برخي از اقسام نماز

در قالب فصول و گفتارهايي خواندني هم چون معناي لغوي صلاة، جايگاه و اهميت نماز در ميان ارزش ها، اسرار نماز، اهميت شناخت حق نماز، وظايف فردي نمازگزار نسبت به نماز، شرايط قبولي نماز، همراهي زكات با نماز، تربيت خانواده براساس نماز، شركت در نماز جمعه و جماعات، نمازهاي نافله، نماز شب، نماز ميت، اهميت نماز جماعت در اسلام، و نماز جمعه، كه با الهام از آثاري خواندني مانند استبصار، اسلام و تعليم و تربيت، آشنايي با متون حديث و نهج البلاغه، باده ي عشق، بوي بال فرشته، تفسيرالميزان، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تفسير نمونه، حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت، ديوان حافظ شيرازي، قصه هاي نماز، فهرست موضوعي قرآن، فرهنگ آفتاب، فروغ ابديت، معراج السعادة، مثنوي معنوي، نماز چيست؟، نهج الفصاحه، و بسياري آثار ديگر به رشته ي تحرير درآمده است.

«نگارنده ابتدا تصميم داشت درباره ي «نماز در نهج البلاغه و غررالحكم» تحقيقي انجام دهد، و جملات كوتاه مولي الموحدين (ع) را داراي روحي بس بزرگ و باطني عميق يافت؛ لذا تصميم گرفت براي بررسي و درك آن از سخنان حضرت (ع) در منابع



[ صفحه 31]



ديگر بهره گرفته، دامنه ي تحقيق را افزايش دهد؛ از اين رو در كتاب حاضر به طور خاص به «نماز در نهج البلاغه و غررالحكم» و به طور عام به «نماز در سخنان امام علي» توجه شده است. با توجه به مبناي اصلي اثر، كه كتاب شريف نهج البلاغه بوده، اين بحث بيش تر در احكام باطني نماز است و تنها در مواردي معدود، به احكام ظاهري و فقهي نماز پرداخته شده است.»

اين پژوهش با مقدمه اي مبسوط و خواندني با عنوان «ارتباط نماز با ولايت» در 3 گفتار آغاز مي شود:

- گفتار اول؛ ولايت يعني عبادت

- گفتار دوم؛ ولايت پذيري، شرط قبولي نماز

- گفتار سوم؛ ولي را از نمازش بشناسيم

و با خاتمه اي منظوم و زيبا، پايان مي گيرد:

«علي جان! بر فراز منبر خويش آي و برخوان، شعر يزدان را

حديث پاك مستان را، نياز حق پرستان را

به هم زن، تار و پود بت پرستان را

تمام آرزوي مي پرستان را

الا اي شاهد شيرين زبان! شيرين زباني كن

بيا بار دگر با خطبه هايت، با نگاه دلربايت

با طنين گام هايت، دلربايي كن...»



[ صفحه 32]



صفازاده، سميه

استان: فارس

شهرستان: زاهدشهر

تاريخ تولد: 1361

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: ديدار با معشوق

موضوع: گوناگون

قالب: داستان كوتاه

اين مجموعه، شامل 3 داستان كوتاه است:

- داستان اول؛ عشق واقعي

- داستان دوم؛ ديدار با معشوق

- داستان سوم؛ هستي

سخن از عشق است؛ از پرواز با، بال شقايق در حريم دشت هاي پر آلاله، و از غريبانه نشستن در معبد عشق، و در انتظار بازتاب راز ماندن.

سخن از عشق است و از عاشق، كه با، بال و پري شكسته، بازمانده از پرواز، به اميد اعجاز عشق، پروانه وش، گرد جمال يار مي سوزد، تا گره از كار دل، باز كرده، چشم احساسش از عشق يار، بينا گردد. سخن از عاشقي است كه پهن دشت سينه اش، منزل اشراق انوار حق بوده، فضاي درونش از شبنم وجود محبوب، لبريز گشته، پاي در وادي جنون مي گذارد، تا رسيدن به كوي يار، ميسر گردد.

و اما «آيدا» دختري آزاد و رها، و به قول «صفازاده» در جمع، ولي تنها!

«آيدا در كنج اتاق نشسته بود و با حيرت، پدر و مادرش را- كه آماده ي سفر به اروپا مي شدند- نگاه مي كرد. آن ها هر سال، يا حتي سالي چند بار به اين گونه مسافرت ها مي رفتند و آيدا را، با كوله باري از تنهايي و حسرت، رها مي كردند.

آيدا كه الگوهاي زندگي اش پدر و مادرش بودند، مي كوشيد راه و روش آنان را در زندگي پياده كند؛ بنابراين با دوستان خود به سينما و پارك مي رفت، آنان را به خانه



[ صفحه 33]



دعوت مي كرد و... در مدرسه نيز تعدادي از بچه ها، فقط به خاطر پول و خوراكي هايش با او، ابراز دوستي مي كردند، تا اين كه يك روز، سر كلاس، دختري محجبه، به اتفاق ناظم مدرسه، وارد كلاس شد و او را «فاطمه» معرفي كردند...»

داستان «عشق واقعي» چنين آغاز مي شود؛ فاطمه، هماره سرگرم مطالعه ي «مفاتيح» بود، دختري خنده رو و مؤمن، كه همگان را به خود جذب مي كرد. آيدا نيز با تمام غرورش سرانجام به او پيوست؛ يعني نخست غرورش را شكست! فاطمه، آيدا را با مسجد، دعا و خدا، آشنا كرد و آيدا، شيفته ي فاطمه شد. پدر و مادر آيدا نيز به دخترشان پيوستند و...

«سال ها بعد، آيدا و فاطمه در دبيرستان شاهد، مشغول تدريس درس قرآن و بينش شدند و به دانش آموزان، عشق واقعي را آموختند...»

و اما «ديدار با معشوق»؛ باز هم، سخن از عشق است، و البته «فاطمه» نيز!



[ صفحه 34]



صفايي، زهرا

استان: سمنان

شهرستان: سمنان

تاريخ تولد: 1354

ميزان تحصيلات: دانشجوي پزشكي

عنوان اثر: سجاده هاي بيداري

موضوع: گوناگون

قالب: شعر

لحظه هاي سبز، وعده هاي آشنايي، زيباترين لحظه، اي نماز، سمت خورشيد، عروج دوباره، تا به شهر رهايي، نداي دوست، بيعت سبز، هواي سفر، سجده، رو به آيينه، به سويت مي آيم، ميهمان نور، ردپاي سبز، نماز بيداري، رها شدن تا عشق، نور بي نهايت، هميشه سرافراز، سمت روشني، تا خدا، بوي اجابت، تا به دروازه ي خورشيد، اقتدا بر عشق، اوج پرواز، زيارت آيينه، ميهمان بهار، فرصت هاي زيبا، آيينه ي توحيد، روبه دريا، تا خانه ي دوست، از دل نور، تا ديار ستاره ها، سرمايه ي نجات و... عناوين اشعار زيباي «صفايي» در قالب هاي مختلف شعري است.



«دوباره مژده ي سحر

ز راه دور مي رسد



صداي پاي روشني

صداي نور مي رسد



دوباره باز مي شود

نگاه آرزوي ما



به سمت روشني و آب

به سمت آبي خدا





[ صفحه 35]





دوباره سبز مي شود

شكوفه هاي باورم



نشسته ياد روي تو

دوباره در برابرم



براي جست و جوي تو

ترانه ساز مي شوم



براي گفت و گوي تو

پر از نماز مي شوم»



قسمتي ديگر از «سجاده هاي بيداري» را با هم مي خوانيم؛ با اين توصيه كه «صفايي» بايد از «تقليد» بپرهيزد!



«مي شناسم صداي سبزت را

نفس آشناي سبزت را



دوست دارم، قسم به قبله ي تو

تا هميشه، نواي سبزت را



روي سجاده هاي بيداري

ديده ام ردپاي سبزت را



با هزار اشتياق مي خوانم

قصه ي آشناي سبزت را



مي دهي وعده ي نجات مرا

مي پذيرم عطاي سبزت را»





[ صفحه 36]



صفايي، نيلوفر

استان: سمنان

شهرستان: سمنان

تاريخ تولد: 1355

ميزان تحصيلات: دانشجوي پزشكي

عنوان اثر: به اقتداي علي (ع)

موضوع: سيره ي عبادي امام علي (ع)

قالب: تحليلي

«نام علي (ع) با نماز و عبادت، پيوند خورده است؛ چرا كه مولود كعبه است و شهيد محراب. پيش از او افتخار چشم گشودن در خانه ي خدا- قبله ي مسلمانان- نصيب كسي نشد و خداپرست صادقي، فرق خونين از سجده گاه عبادت برنداشت.

علي (ع) مرد عبادت است، مرد شب هاي ستاره باران و چشم هاي باراني و مناجات عرفاني و روحاني. علي (ع) مرد خدا و بندگي است، مرد ايمان و عمل، مرد اخلاق و راستي. خود مي فرمايد:

«بار خدايا! من نخستين كسي هستم كه به حق رسيده، آن را شنيد و پذيرفت. هيچ كس در نماز بر من پيشي نگرفت، مگر رسول خدا.»

او كه آيين شريعت اسلام را، در محضر رسول خدا (ص) آموخته، نماز خود را به كامل ترين و خالصانه ترين نمازها پيوند زده و از آغاز، اقتدا به پيامبر اسلام (ص)نموده، عبادت و بندگي را از نگاهي ديگر مي بيند و با بياني شيوا به شرح و تفسير آيين عبادي اسلام مي پردازد.»

«صفايي» با الهام از آثاري ارزش مند، هم چون نمازشناسي، كليات سعدي، سيري در نهج البلاغه، زندگاني اميرمؤمنان (ع)، رسايل خواجه عبدالله انصاري، بحارالانوار، جامع آيات و احاديث موضوعي نماز و... پژوهشي خواندني پيرامون جلوه هاي عبادت و پرستش در سيره ي امام اول شيعيان، گرد آورده، آن را با مقدمه اي كوتاه و اديبانه آغاز كرده است. اين تحقيق با فهرست منابع و مآخذ، پايان مي يابد.



[ صفحه 37]



صفرخاني، سميرا

استان: همدان

شهرستان: همدان

تاريخ تولد: 1362

ميزان تحصيلات: ديپلم

عنوان اثر: سجاده اي ساده، اما...

موضوع: گوناگون

قالب: ادبي

«خداوندا!

در زندگي، حيران و سرگردان شده ام. روانم را با چه چيزي آرامش بخشم؟ توانم را در كجا جست و جو كنم؟ و چگونه از زندان جسم و روحم رهايي يابم؟ كه جايي ندارم و خسته و نالانم. عاشق زيبايي ام، ولي جايي آن را نمي يابم و شفافيت ها را، حتي در دل شب هم نمي توانم لمس كنم.

خداوندا!

كسي به حرف هايم گوش فرانمي دهد و كسي نيست كه سكوتم را با حضور زيبايش درهم شكند. تا كي بايد اين چنين از خود، بي خود باشم و از شناختن وجودم عاجز؟

پس از تو، ياري مي جويم و به تو، پناه مي آورم، تا روحم را جلا دهي و قلبم را وسيع سازي، تا با سجاده ي هميشه سبزم، عشق و سرمستي را، لمس كنم.»

نيايش، اوج، ميخك سپيد، مهري از جنس نور، سفر عشق، احساس خلوص، و سجاده اي ساده، اما... عناوين برخي متون ادبي «صفرخاني» در اين مجموعه است. در سفري خيال انگيز، با وي همراه مي شويم:

«آرام و آهسته، همراه خيال، راهي سفري پاييزي مي شوم. صداي خش خش برگ هاي بر زمين افتاده ي درختان، مرا از عالم دنيايي به عالم برگ ها مي برد؛ برگ هايي كه زماني شاد و پر طراوت بودند، و اكنون زرد و خاموش اند، اما آيا واقعا بي صدا و بي حركتند؟ اين سؤالي است كه بارها و بارها از خود پرسيده ام و پاسخي براي آن



[ صفحه 38]



نيافته ام. شايد آن ها دنيايي ديگر براي خود دارند و شايد... نمي دانم.

راه را از سر مي گيرم و هم زمان با آن درختان را مي نگرم، كه انگار يك دنيا حرف و حديث در خود پنهان ساخته اند، اما من موجودي خاكي هستم كه نمي توانم با آنان حرف بزنم. كاش خيال مي آمد و ياري ام مي كرد و دريچه ي راز را، بين من و برگ ها مي گشود، تا مي توانستم حرف هايشان را بشنوم. اي كاش برگ هاي زيبا با من سخن مي گفتند و مرا از تنهايي وهم انگيز وجودم رهايي مي داند.

نفس عميقي مي كشم و به حال خود، افسوس مي خورم كه اين چنين تنهايم. چه زيبايي هايي در اين عالم، وجود دارد... شايد خش خش برگ ها، صداي ستايش آن ها باشد. نمي دانم، ولي هر چه هست به آدمي آرامش مي دهد. چقدر دلتنگ شده ام. بوي عشق مي آيد، اما افسوس كه چشمانم توانايي ديدنش را ندارد... پس دست در دست نماز مي گذارم و آن قدر بالا مي روم كه هيچ چيزي جز شكوه و عظمت پروردگارم نمي يابم.»



[ صفحه 39]



صفي لو، زهرا

استان: زنجان

شهرستان: زنجان

تاريخ تولد: 1362

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان

موضوع: نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان

قالب: تحليلي

اين پژوهش در 7 فصل تنظيم شده است:

- فصل اول؛ اسرار و آثار نماز

- فصل دوم؛ اهميت نماز

- فصل سوم؛ نماز و روابط اجتماعي

- فصل چهارم؛ برخي احكام نمازگزار

- فصل پنجم؛ سهل انگاري و ترك نماز

- فصل ششم؛ شرايط كمال نماز

- فصل هفتم؛ برخي فوايد نماز

«نماز، اعلام خداپرستي و برقراري ارتباط با خداست. نماز، قرار گرفتن يك بنده ي مؤمن در جهت جاذبه ي مغناطيسي نيرومند الهي است. نماز، كوشش يك قطره ي جدا مانده از دريا براي پيوستن به آن و دريا شدن است. اگر نماز نباشد، روح دين كه توجه به خداوند و جهت گيري به سوي اوست، در كار نخواهد بود. نماز، ستون دين است و در هر ساختماني، نخست بايد ستون بنا، برپا شود، تا بقيه ي ساختمان بر روي آن قرار گيرد.

تأثير نماز در زندگي فردي و اجتماعي انسان، بسيار عميق است. نماز، سبب مي شود انسان، محور اصلي زندگي را- كه همان ارتباط با خداست- گم نكند و هر روز چندين بار، دست از كارهاي ديگر كشيده، رو به درگاه خالق خويش كند و با او، ارتباط برقرار نمايد.»



[ صفحه 40]



صلحي، سياوش

استان: اردبيل

شهرستان: اردبيل

تاريخ تولد: 1356

ميزان تحصيلات: دانشجو

عنوان اثر: علي (ع) خورشيد تابان و مولود كعبه

موضوع: سيره ي عبادي امام علي (ع)

قالب: تحليلي

«سوگند به پروردگاري كه دو درياي رحمت: حضرت علي (ع) و فاطمه (س) را آفريد، وقتي كه شروع به نوشتن و جمع آوري مطالب كردم، خيلي سخت بود، ولي چون شخصيت علي (ع) مرا دگرگون كرده بود، اين كار براي من مهيا شد. خيلي گريه كردم و هر خط و كلمه گفتن از علي (ع) براي من، حتي براي بزرگان، كاري بس مشكل و دشوار است. در اين جا مي نويسم اگر اين تأليف، برگزيده شد، تمام جوايز خود را به محرومان خواهم بخشيد.»

انگيزه هاي عبادت و اقسام آن، اكسير محبت مظهر عدل، عطوفت و عشق علي (ع)، ايمان و عبادت علي، تقوا و عبادت علي، علم و حكمت اميرالمؤمنين، شجاعت و هيبت علي (ع)، زهد و صبر و حلم علي، علي (ع) امام و پيشواي راستين، علي (ع) و آفرينش جهان، شهادت حضرت علي (ع)، ازليت و ابديت از نظر علي (ع)، آيات نازل شده درباره ي علي (ع)، چهل سخن از نهج البلاغه، روح نماز، فرزند كعبه و... عناوين موضوعات اين پژوهش خواندني، با الهام از مرد نامتناهي، علي از زبان علي، علي (ع) كيست؟، سيره ي پيشوايان، سيماي متقين، رهبري امام علي (ع) در قرآن و سنت، جاذبه و دافعه ي علي (ع)، الهام از گفتار علي، خداشناسي در نهج البلاغه، پرتوي از اسرار نماز، شخصيت و انديشه و برخي منابع ديگر است.

«علي (ع) براي نيازمندان و ستم كشان، پناهگاه بزرگي بود. او پدر يتيمان و فريادرس بيوه زنان و دستگير درماندگان و ياور ضعيفان بود. در زمان خلافت خود،



[ صفحه 41]



شب ها از خانه بيرون مي آمد و در تاريكي شب، خرما و نان براي مساكين و بيوه زنان مي برد...

علي (ع) همه را از عطوفت و محبت خود، بهره مند مي كرد و به عفو و ترحم، توصيه مي فرمود. علي (ع) در تمام ملكات نفساني و سجاياي اخلاقي، منحصر به فرد بوده است. قوت قلب علي (ع) كه از ايمان و يقين وي سرچشمه مي گرفت، در هيچ بشري ديده نشده است. شجاعت و نيروي بازوي علي (ع) «اظهر من الشمس» بود و مخالفان و دشمنانش نيز وي را شجاع مي شمردند. در قاموس زندگاني حضرت علي (ع) واژه ي ترس، معنا و مفهومي نداشت. او نه از جنگ مي ترسيد و نه از مرگ، وحشت داشت و در سراسر زندگي خود با مرگ و خطر، هم آغوش بود...»

جاي جاي اين پژوهش، خواندني است:

- توشه ي انسان در سفر به آخرت، پارسايي و تقوا است.

- بهترين مردم، كسي است كه حرص را از دلش خارج سازد و در راه اطاعت پروردگارش با هواي نفس، مخالفت كند.

- سرآمد ايمان، خوش خلقي و آراسته شدن به راستي و درستي است.

- هرگز به بهشت نخواهد رسيد، مگر كسي كه با نفس خود، مجاهده كند.

- آرزوها را كوتاه گردان، كه عمر كوتاه است و نيكي كن، كه اندكش نيز بسيار است.

- هنگام حاضر بودن شهوت ها و لذت ها، پارسايي پرهيزكاران، آشكار مي شود.

- سه چيز، زينت مؤمن است: از خدا ترسيدن، راست گويي، و اداي امانت.

- سفيه ترين مردم، كسي است كه پندارد خردمندترين آنان است.

- قوي ترين مردم- از نظر ايمان- كسي است كه توكلش به خداوند سبحان، قوي تر باشد.

- هميشه به ياد خدا باشيد...



[ صفحه 42]



صنوبري، نينا

استان: آذربايجان شرقي

شهرستان: تبريز

تاريخ تولد: 1363

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: سيره ي عبادت امام علي (ع)

موضوع: سيره ي عبادي امام علي (ع)

قالب: تحليلي

«از حضرت علي (ع) گفتن و نوشتن سخت است. داناترين انسان ها و روان ترين قلم ها نمي توانند او را آن گونه كه بايسته و شايسته است وصف و ستايش كنند. چه كس مي تواند عظمت روح و قلب علي (ع) را به تصوير بكشد؟

عدل، ايمان و تقواي او چيزي نيست كه با اين كلمات زميني درباره اش حرف زد. هزاران دفتر براي وصف سيره و اخلاق او كم است.

سراسر وجود علي (ع)، تاريخ و سيرت علي (ع) خلق و خوي علي، رنگ و بوي علي، سخن و گفت و گوي علي (ع)، درس است و سرمشق و تعليم و رهبري.

عجبا! اين مرد بزرگ كيست؟ ارزش اين رجل الهي تا چه اندازه است؟ او داراي قلبي نيرومند، اخلاصي شديد، عبادتي قوي و غيرتي فراوان بود. علي (ع) شب زنده داري خستگي ناپذير، مجاهدي خالص و مخلص و سخت كوش و توانمند بود، كه در راه خدا و تلاش براي جلب رضاي الهي و انجام تكاليف ديني، لحظه اي كوتاهي و غفلت ننمود. علي (ع) در سايه ي همگامي و همراهي با رسول خدا (ص) عبادت و ايمان و اطاعتش به درجه اي رسيد، كه احدي را ياراي همگامي و هم شأني با او نبود و اين مسأله اي مورد اتفاق است و همه ي فرقه هاي اسلامي در آثار و نوشته هاي خود به آن، اشاره دارند.

علي (ع) نه تنها خدا را پرستش مي كرد و به آن يگانه، عشق مي ورزيد و شب و روزش را با ياد حق مي گذراند، بلكه توانست با تفكر عقلي، يافته هاي قلبي خويش را درباره ي خدا و صفات و اسماي او، به درستي تبيين كند. بزرگ ترين شأن علي (ع) بندگي خداست...»



[ صفحه 43]



صوفي محمودي، خديجه

استان: كردستان

شهرستان: سقز

تاريخ تولد: 1360

ميزان تحصيلات: مقطع متوسطه

عنوان اثر: نماز در مكتب جبهه

موضوع: گوناگون

قالب: داستان كوتاه

اين مجموعه، شامل 3 داستان كوتاه است:

- داستان اول؛ كعبه ي عشق

- داستان دوم؛ در جست و جوي پدر

- داستان سوم؛ بهار باشيم

«روز سه شنبه بود. دقيقا تاريخش را به ياد نمي آورم، اما مي دانم نزديك هفته ي دفاع مقدس بود كه داشتم تلويزيون نگاه مي كردم. چون در هنگام ديدن تلويزيون و يا انجام هر كار ديگري، عادت به راه رفتن و فكر كردن دارم، با شنيدن سرود «لاله ي عاشق» با صداي آقاي «محمد اصفهاني» به خود آمدم و بيش تر در فكر فرورفتم. شروع كردم به قدم زدن. با نگاه كردن به صفحه ي تلويزيون، در تصاوير آن غرق شدم و خود را در عرصه و صحنه هاي جنگ ديدم؛ جنگ تحميلي عراق عليه ايران. من از آن قسمت شعر، خيلي خوشم مي آيد كه مي گويد:

«خيلي ها، مي گن خياله

ولي ما، خيالو ديديم»

واقعا من خيال را ديدم. طوري در تصاوير تلويزيون، غرق شده بودم كه انگار واقعا در ميدان جنگ هستم. اول، باور نمي كردم كه در ميدان جنگ باشم؛ به همين خاطر، چشم هايم را خوب ماليدم كه مطمئن شوم خواب نيستم، اما وقتي چشمانم را باز كردم، باور كردني نبود! عجب اردوگاه شلوغي! يكي مي آمد و سه تا مي رفتند. همه با هم برادر و



[ صفحه 44]



برابر بودند. به همديگر عشق مي ورزيدند و همديگر را دوست داشتند. يكي از برادران از جلويم رد شد. كنجكاو شدم. پرسيدم:

- ببخشيد برادر!

او آرام برگشت و گفت:

- با مني؟

با همان آرامي جواب دادم:

- بله، با شما بودم.

- بفرماييد، امري باشه.

انگار از رفتار و شكل و قيافه من و حتي حضورم در آن جا، تعجب كرده بود. با حالتي بهت زده گفت:

- شما اين جا چكار مي كنيد؟

دست و پايم را گم كرده بودم. سرم را به زير انداختم. پس لبخندي زد و گفت:

- گويا با من، كاري داشتيد.

- اين جا كجاست؟

- اين جا، پنجاه متر جلوتر از خط مقدم جبهه است. اين گردان هم، گردان تحقيقاتي 41 ثارالله است. بنده هم آقا رضاي گل و بلبل...»

آري، خيال را مي توان ديد!



[ صفحه 47]




بازگشت