رفع عذاب از همه اهل قبرستان
زني دختري داشت. آن دختر وفات نمود، مادرش او را در خواب ديد كه به عذاب اليم و عقاب عظيم گرفتار است. با اندوه بسيار از خواب بيدار شد و ناله و زاري آغاز نمود، چند روز بر حال فرزند خود اشك مي باريد و مي ناليد، تا آن كه بار ديگر، آن دختر را در خواب ديد، خوشدل و شادمان و در روضه ي فردوس خرامان. به او گفت: اي دختر! آن چه حال بود كه ديدم و اين چه صورت است كه مشاهده مي كنم؟
جواب داد: اي مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم، چنان كه ديدي. در اين روزها، عزيزي از كنار مقبره ي ما گذشت و چند نوبت صلوات
[ صفحه 186]
فرستاد و ثواب آن را به اهل گورستان بخشيد حق تعالي به بركت صلوات، عذاب از اهل آن قبرستان برداشت. [1] .
پاورقي
[1] آثار و بركات صلوات، ص 130.