چهار نمازگزار عيب جو


چهار نفر براي نماز به مسجد رفتند، و مشغول نماز شدند، در اين هنگام مؤذن مسجد، وارد مسجد شد، يكي از آن ها در نماز به او گفت: اي مؤذن آيا وقت شده بود كه اذان گفتي؟

دومي گفت: آهاي! در نماز سخن گفتي و نمازت باطل شد.

سومي به دومي گفت: طعنه مزن، خودت نيز در نماز سخن گفتي و نمازت باطل شد.

چهارمي گفت: شكر خدا كه من در نماز، حرف نزدم.



آن چهارم گفت حمدالله كه من

در نيفتادم به چه، چون آن سه تن



نماز هر چهار نفر به اين ترتيب باطل شد. پس اي برادر، غافل مباش! كه عيب گويي، چه بسا موجب گمراهي خود انسان مي شود، و عيب جوها بيش تر در راه گم مي افتند:



[ صفحه 135]





پس نماز هر چهاران شد تباه

عيب گويان بيش تر گم كرده راه [1] .




پاورقي

[1] بحارالانوار، طبع قديم، ج 6، ص 746.


بازگشت