نماز اول وقت و جماعت بهتر از ثروت دنيا


امام محمد باقر فرمودند:

«در زمان رسول اكرم صلي الله عليه و آله مرد مؤمن و مستمندي بود به نام «سعد»، كه از اصحاب «صفه» [1] محسوب مي شد، او همه ي نمازهايش را همراه پيامبر صلي الله عليه و آله به جماعت برگزار مي كرد، و در هيچ نمازي غايب نبود، پيامبر صلي الله عليه و آله از فقر و پريشاني سعد اندوهگين بود، و به او مي فرمود: «اگر مالي به دست آورم، تو را بي نياز خواهم كرد.»

روزي جبرئيل صلي الله عليه و آله نازل شد، و دو درهم با خود آورد، و عرض كرد: «اي محمد! خداي سبحان مي داند كه تو به خاطر تنگدستي سعد غمگيني! آيا مي خواهي او را بي نياز كني!؟»

حضرت فرمودند: «آري!»

جبرئيل گفت: «اين دو درهم را بگير، به سعد عطا كن و به او فرمان ده تا به تجارت بپردازد.»

رسول خدا صلي الله عليه و آله آن دو درهم را گرفت. چون براي نماز ظهر از خانه بيرون آمد، سعد را ديد كه در انتظار آن حضرت ايستاده است. حضرت صلي الله عليه و آله فرمودند: «اي سعد! آيا مي تواني تجارت كني؟»

سعد عرض كرد: «ثروتي ندارم!»

حضرت صلي الله عليه و آله آن دو درهم را به او داد و فرمودند: «با اين پول تجارت كن!»

سعد پول را گرفت، و همراه رسول اكرم صلي الله عليه و آله به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با آن حضرت به جماعت برگزار كرد. چون از نماز فارغ شد، حضرت صلي الله عليه و آله به او فرمودند: «اي سعد! برخيز! و به سوي كسب روزي حركت كن! كه من براي تو بسيار غمگين بودم!»



[ صفحه 116]



سعد با همان دو درهم كه از جانب خداي متعال فرستاده شده بود، به كسب و تجارت مشغول شد، چيزي نگذشت كه زندگي او بركت يافت، دنيا به او رو كرد، و مال و متاع فراوان به دست آورد، كم كم كار تجارتش رونق يافت، بر در مسجد دكاني گرفت، كالاي خود را در آن جا جمع كرد، و به خريد و فروش پرداخت و غرق تجارت شد.

از آن پس هرگاه بلال اذان مي گفت و رسول خدا صلي الله عليه و آله براي نماز به مسجد مي رفت، سعد را مي ديد كه هنوز وضو نگرفته و مهياي نماز نشده است، به او مي فرمود: «اي سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز بازداشته است.»

عرض مي كرد: «چه كنم؛ آيا اموال خود را رها كنم! كه ضايع شود!؟ اين مردي است كه كالايي به او فروخته ام و مي خواهم قيمت آن را از او دريافت كنم، از آن ديگري جنسي خريده ام، و بايد پولش را پرداخت نمايم!

پيامبر صلي الله عليه و آله از غفلت سعد از عبادت حق تعالي اندوهگين شد، بيش از مقداري كه در زمان تنگدستي او غمگين بود. روزي جبرئيل عليه السلام نازل شد، و عرض كرد: «خداي سبحان از افسردگي تو باخبر است، بگو كدام حالت را براي سعد مي پسندي: حالتي كه اكنون دارد يا شرايطي كه پيش تر داشت؟» حضرت صلي الله عليه و آله فرمودند: «حالت اول او را بيش تر دوست دارم، زيرا اكنون دنياي او آخرتش را بر باد داده است.»

جبرئيل عليه السلام عرض كرد: «محبت دنيا و ثروت آن فتنه اي است كه آدمي را از ياد خدا غافل مي كند، اگر مي خواهي كه سعد به حالت اول برگردد، بگو آن دو درهم را پس بدهد!»

پيامبر صلي الله عليه و آله از خانه خارج شدند، و نزد سعد آمدند، و فرمودند: «اي سعد! آيا نمي خواهي آن دو درهمي را كه به تو دادم، برگرداني؟»

سعد عرض كرد: «آماده ام، كه علاوه بر آن دو درهم، دويست درهم ديگر نيز بپردازم!»

حضرت صلي الله عليه و آله فرمودند: «من جز آن دو درهم چيز ديگري از تو نمي خواهم!»

سعد دو درهم را تقديم كرد، و چيزي نگذشت كه تجارت او از رونق افتاد، و



[ صفحه 117]



كم كم به حالت اول برگشت، از آن پس هميشه در اول وقت به مسجد مي رفت، و در نماز جماعت رسول خدا صلي الله عليه و آله حضور مي يافت. [2] .


پاورقي

[1] اصحاب صفه، (: ياران صفه) مهمانان اسلام بودند، كه در صفه مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله شب مي گذراندند، و صفه سايه پوشي بود برابر مسجد. (فرهنگ معين).

[2] حيوة القلوب، ج 2، ص 577 - 578.


بازگشت