مناجات امام سجاد


اصمعي مي گويد:«شبي مهتابي بود، به هنگامي كه اطراف خانه ي خدا طواف مي كردم، صداي زيبا و غم انگيزي گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب



[ صفحه 108]



صدا مي گشتم كه چشمم به جوان زيبا و خوش قامتي افتاد كه آثار نيكي از او نمايان بود، دست در پرده ي خانه ي كعبه افكنده و چنين مناجات مي كرد:

«اي آقاي من! اي خداي من! چشمهاي بندگان در خواب فرورفته و ستارگان آسمان، يكي بعد از ديگري، سر به افق مغرب گذارده، و از ديده ها پنهان مي گردند، و تو خداوند حي و قيومي كه هرگز خواب تو را فرا نمي گيرد. در اين دل شب پادشاهان درهاي قصرهاي خويش را بسته و نگهبانان گمارده اند، تنها در خانه اي كه براي سائلان گشوده است در خانه تو است. من اكنون به در خانه ات آمده ام، خطاكار و مستمندم، از تو اميد رحمت دارم، اي رحيم و اي كريم! نظر لطفت را مي طلبم. اي كسي كه دعاي گرفتاران در تاريكيهاي شب را اجابت مي كني و دردها و رنجها و بلاها را برطرف مي سازي، گنهكاران به در خانه ي چه كسي بروند و از كه اميد بخشش داشته باشند».

اصمعي گفت: «آن قدر جوان اشعار تكان دهنده خواند كه بيهوش شد و به روي زمين افتاد. نزديك او رفتم و به صورتش خيره شدم، نور ماه در صورتش افتاده بود، خوب كه دقت كردم متوجه شدم او زين العابدين مي باشد. سرش را به دامن گرفتم و سخت به حال او گريستم، قطره ي اشكم بر صورتش افتاد و به هوش آمد، چشمانش را گشود و گفت: «كيست كه مرا از ياد مولايم مشغول داشته است؟ من گفتم: اصمعي هستم اي سيد و مولاي من! اين چه گريه و بي تابي است، تو از خاندان نبوت و وحي و عصمت هستي».

امام برخاست و نشست و بعد فرمود: «اي اصمعي! هيهات هيهات! خداوند بهشت را براي مطيعان آفريده هر چند غلام حبشي باشد، دوزخ را براي عاصيان خلق كرده هر چند بزرگي از قريش باشد، مگر نشنيده اي كه قرآن مي فرمايد، هنگامي كه نفخ صور مي شود و قيام قيامت، نسبها به درد



[ صفحه 109]



نمي خورد، بلكه ترازوي سنجش عمل بايد سنگين وزن باشد». [1] .

اصمعي مي گويد: «هنگامي كه چنين ديدم او را به حال خود گذاشتم و كنار رفتم». [2] .


پاورقي

[1] مؤمنون آيه 101.

[2] تفسير نمونه، ص 332.


بازگشت