مناجات امام حسين در شب عاشورا


در شب عاشورا، ياران فداكار امام حسين عليه السلام هر كدام با يك زباني وفاداري خود را اعلام كردند. يكي از ياران، محمد بن بشر حضرمي بود. تازه به او خبر رسيده بود كه پسرت در مرز به دست كافران اسير شده است. محمد گفت: «خودم و پسرم را در راه خدا به حساب مي آورم، من دوست ندارم كه پسرم در تنگنا باشد و من بعد از او باقي بمانم». امام حسين عليه السلام سخن او را شنيد به او فرمود: «خدا تو را رحمت كند بيعتم را از تو برداشتم تو آزاد هستي برو در مورد آزادسازي پسرت تلاش كن.»

محمد گفت: «درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر بخواهم از تو جدا گردم. امام حسين عليه السلام پنج لباس يماني كه قيمت آنها هزار دينار بود به او داد و فرمود: اينها را به پسر ديگر خود بده، تا او به عنوان فديه آنها را ببرد و به كفار بدهد و برادرش را از اسارت آزاد سازد.

در شب عاشورا حسين و يارانش به راز و نياز و مناجات با خداوند پرداختند. بعضي در ركوع و بعضي در سجده و بعضي ايستاده و نشسته بودند و زمزمه اي مانند صداي زنبور داشتند، 32 نفر از سپاه دشمن وقتي كه اين حالت را از آنها ديدند تحت تأثير قرار گرفته و به آنها پيوستند. [1] .



[ صفحه 99]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 394.


بازگشت