شهادت در حال نماز


نزديك اذان صبح اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد جامع رسيد. مانند هميشه كه خود اذان مي گفت، بالاي مأذنه رفت و فرياد «الله اكبر» ايشان در فضا رنگ توحيد گرفت.

اذان را كه تمام كرد، با آن سپيده دم خداحافظي نمود و فرمود: «اي صبح، اي سپيده دم، اي فجر! از روزي كه علي عليه السلام چشم به دنيا گشوده است، آيا روزي بوده كه تو دميده باشي و چشم علي عليه السلام خواب باشد».

عشق بود كه در مسجد جامع كوفه بر تن نمازگزاران بال مي كشيد. امام به سجده رفت. دست پليد عبدالرحمان بن ملجم مرادي [1] شمشير زهرآلود بر



[ صفحه 64]



فرق مبارك حضرت فرود آمد و امام سرود وصل را بر لبان خود جاري نمود «فزت و رب الكعبه؛ به خداي كعبه قسم رستگار شدم».

امام در بستر افتاد. چشمها را گشود و فرمود: «به خدا قسم هنگامي كه اين ضربت بر فرق من وارد شد، مثل من، مثل عاشقي بود كه به معشوق خودش رسيده باشد. مثل من مثل آن كسي است كه در شب ظلماني دنبال آبي مي گردد تا خيمه و خرگاه خود را بردارد و به آنجا برود. اگر در آن تاريكي آن چاه آب را پيدا كند، چقدر خوشحال مي شود. مثل من، مثل همان شخص است». [2] .


پاورقي

[1] از پيروان فرقه ي خوارج كه براي وصال زني به نام قطامه و به تحريك اشعث امام را به شهادت رساند.

[2] انسان كامل، صص 45 - 48.


بازگشت