نماز مادر امام زمان


حكيمه خاتون عليها السلام مي فرمايد:

شب قبل از ولادت حضرت مهدي عليه السلام، من با، حضرت نرجس عليها السلام به گفت وگو نشستم و به او گفتم:

«دخترم! امشب خداوند پسري گرانمايه به تو ارزاني خواهد



[ صفحه 161]



داشت، پسري كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود.»

«نرجس» با شنيدن اين نويد، غرق در حيا و شرم گرديد و در گوشه اي نشست. من به نماز ايستادم و پس از نماز افطار كردم و براي استراحت به رختخواب رفتم.

نيمه ي شب گذشته بود كه براي نماز نافله ي شب به پا خاستم. نماز خواندم، ديدم «نرجس» خواب است و حادثه اي رخ نداده، به تعقيبات نماز مشغول شدم و بار ديگر خوابيدم و بيدار شدم؛ اما ديدم او هنوز خواب است.

پس از آن بود كه او براي نماز نافله ي شب به پا خاست و نماز را در اوج ايمان و اخلاص به جاي آورد و با شور و عشق وصف ناپذيري به نيايش نشست.

ديگر داشتم از تحقق وعده و نويد حضرت امام حسن عسكري عليه السلام دچار ترديد مي شدم كه آن حضرت عليه السلام از اطاق خويش مرا مخاطب ساخت و فرمود: «عمه جان! شتاب مورز كه تحقق وعده ي الهي نزديك است.»

در روايت ديگري اين مطلب به اين صورت آمده است كه: «ناگاه ديدم «سوسن» هراسان از جاي برخاست، وضو گرفت و به نماز نافله ي شب ايستاد. آخرين ركعت از نماز را مي خواند كه احساس كردم سپيده ي صبح در راه است، اما از ولادت نور خبري نيست.

بار ديگر اين انديشه در ذهنم پديد آمد كه شب رو به پايان است و سپيده ي سحر در راه، پس چرا وعده ي الهي تحقق نمي يابد كه نداي



[ صفحه 162]



حضرت امام حسن عسكري عليه السلام طنين افكند و فرمود: «عمه جان! ترديدي به دل راه مده!»

من از آن حضرت و ترديدي كه در دلم پديد آمده بود شرمنده شدم و در اوج شرمندگي، پس از نظاره به افق به اطاق بازگشتم كه ديدم «نرجس» نماز را به پايان برده و به خود مي پيچد. جلوي درب اطاق به او رسيدم كه مي خواست از اطاق خارج گردد، پرسيدم: «آيا از آنچه در انتظارش بودم، چيزي حس نمي كني؟»

پاسخ داد: «چرا عمه جان!...»

گفتم: «خداوند، يار و نگاهدارت باد! خود را مهيا ساز و بر او اعتماد نما و نگران مباش كه لحظات تحقق آن وعده ي مبارك فرا رسيده است.»

حضرت امام حسن عسكري عليه السلام از اطاق خويش دستور داد كه برايش سوره ي مباركه ي «قدر» را بخوان به دستور امام عليه السلام شروع به خواندن كردم [1] .



[ صفحه 163]




پاورقي

[1] امام مهدي عليه السلام از ولادت تا ظهور، ص 189.


بازگشت