اولين نماز علي


علي گوشه خلوتي نشسته بود و گذشته را در ذهن مرور مي كرد.

چند سالي بود كه در خانه پسر عمويش زندگي مي كرد.

مردم پسر عمويش را محمد امين خطاب مي كردند.

به ياد صحبت هاي ديروز محمد(ص) افتاد.

محمد امين، از خدا و رسالتي كه توسط جبرئيل به او محول شده بود، صحبت كرد؛ حرفهايش دل علي را لرزانده بود.

علي احساس كرد، دلش با ياد خدايي كه محمد (ص) به او معرفي كرده، آرامش يافته، پس تصميم گرفت به خدا و رسولش ايمان آورد.

به او ايمان آورد در حالي كه ده سال بيشتر نداشت.

از آن پس، رسول خدا و علي (ع)، براي خواندن نماز به درّه هاي اطراف مكه مي رفتند و مخفيانه نماز مي گزاردند.

مدتي بعد ابوطالب، محمد (ص) و فرزندش علي(ع)، را در گوشه اي ديد كه، به زمين خيره شده و به خاك مي افتند و برمي خيزند.

تعجب ابوطالب هنگامي بيشتر شد كه در مقابل آنها ايستاد و آنها توجهي نكردند.

ابوطالب كنار تخته سنگي نشست و همانطور كه با دقت به حركات آنها خيره شده بود، به فكر فرو رفت.

پيامبر بعد از نماز، با مهرباني به ابوطالب سلام كرد، صداي علي نيز در صداي پيامبر پيچيد.

ابوطالب كنجكاوانه از برادرزاده اش پرسيد:

محمد جان! اين چه آئيني است؟!

پيامبر، ابوطالب را در آغوش گرفت و با لحني سرشار از مهر گفت:

عمو جان! اين آئين خدا، پيامبران، فرشتگان و جدمان ابراهيم است.

خدا مرا برگزيده و با اين آئين براي هدايت به سوي بندگانش فرستاده.

ابوطالب از فرزندش پرسيد:

علي جان! تو بر چه آئيني هستي؟

علي (ع) نيز مهربان تر از هميشه به پدر گفت:

پدر جان! من نيز به خدا و پيامبرش ايمان آوردم و نماز خواندم.

كان رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حضرت الصلاة خرج إلي شعاب مكة وخرج معه علي بن أبي طالب عليه السلام مستخفيا من عمه أبي طالب ومن جميع أعمامه وسائرقومه، فيصليان الصلوات فيها، فإذا أمسيا رجعا فمكثا ما شاء الله أن يمكثا، ثم إن أبا طالب عثر عليهما يوما وهما يصليان، فقال لرسول الله صلي الله عليه وآله: يا ابن أخي ما هذا الذي أراك تدين به؟ قال يا عم: هذا دين الله ودين ملائكته ودين رسله ودين أبينا إبراهيم، أو كما قال: بعثني الله به رسولا إلي العباد وأنت يا عم أحق من بذلت له النصيحة و دعوته إلي الهدي وأحق من أجابني إليه وأعانني عليه، قال الطبري: وقد روي هؤلاء المذكورون أن أبا طالب قال لعلي عليه السلام: يا بني ما هذا الذي أنت عليه؟ فقال: يا أبة آمنت بالله و برسوله وصدقت بما جاء به وصليت لله معه،

بحارالانوار ج 38، ص322.

بحارالانوار ج 34، ص207.

ثُمّ كَانَ أَوّلَ ذَكَرٍ مِنْ النّاسِ آمَنَ بِرَسُولِ اللّهِ صَلّي اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَصَلّي مَعَهُ وَ صَدّقَ بِمَا جَاءَهُ مِنْ اللّهِ تَعَالَي: عَلِيّ بْنُ أَبِي طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطّلِبِ بْنِ هَاشِمٍ، رِضْوَانُ اللّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَوْمئِذٍ ابْنُ عَشْرِ سِنِينَ.

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة(خوئي) ج17، ص 339

السيرة ابن هشام ج 1 ص245


بازگشت