انفاق امام علي در نماز


ظهر هنگام، آسمانِ نيلي، صاف و آفتابي بود.

با برخاستن صوت اذان از مسجد، خدا بندگانش را فرا خواند.

همه صحابه براي نماز در مسجد جمع شدند.

بعد از نماز هر كس در گوشه اي از مسجد، خلوتي را گزيده بود.

پيامبر در محراب مسجد، به نماز ايستاده بود.

عده اي قرآن تلاوت مي كردند، بعضي هم ذكر مي گفتند.

علي (ع) نيز در ميان مسجد، كبوتر دلش را در آسمان ياد خدا پرواز داده بود و نماز مي خواند.

در همين زمان، سائلي وارد مسجد شد و از مردم درخواست كمك كرد.

پيرمردي بود لاغر و خسته با چشماني گود افتاده، لباسهايي كهنه و پر وصله؛

چشمان كم سويش را به اطراف چرخاند و با سوز گفت:

مردم! كمكم كنيد.

من پيرمردي فقير و نيازمندم؛ فرزندانم گرسنه اند، مرا ياري كنيد!

اما كسي به او توجهي نكرد.

بارها درخواست خود را تكرار كرد، اما پاسخي نشنيد.

پيرمرد در مسجد مي چرخيد و كمك مي طلبيد.

سپس با ناراحتي گفت:خداوندا! تو شاهد باش من در مسجد رسول خدا از مردم كمك خواستم، ولي هيچ كس مرا كمك نكرد.

ناگهان امام علي(ع) را ديد كه در ركوع نماز، انگشترش را به سوي او گرفته بود.

لرزان لرزان، خودش را به او رساند، انگشتر را از دست امام گرفت.

يأس از دلش رانده شد و جايش نور اميد تابيد.

دستهايش را به سوي آسمان بلند كرد و از ته دل گفت: خدايا شكر!

آرام آرام از صحن مسجد بيرون رفت.

نماز پيامبر كه به پايان رسيد، بپاخاست و فرمود:

«من كنت مولاه فعلي مولاه»

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

سپس رو به علي (ع) كرد؛

نگاه پيامبر غرق در چهره علي (ع) شده بود، چهره اي كه جذابيت و ملاحتي دل انگيز داشت.

نمازگزاران از نگاه پر مهر پيامبر به علي(ع) و لبخند زيبايي كه بر لب داشت، دانستند كه اين آيه به خاطر اخلاص و بخشش علي(ع)، به پيرمرد فقير نازل شده است.

بحار الانوار، ج2، ص 226.

بحار الانوار، ج5، ص 21.

أمالي الصدوق، ص: 124.

سوره مائده آيه 55.


بازگشت