نماز خوف


غروب بود، آسمان سيماي سرخ به خود گرفته بود.

به غروب خورشيد، نگاه مي كرد. رنگ هاي زرد و سرخ با رنگ آبي آسمان، چه تركيب زيبايي داشتند.

با ياد خدا وضويي تجديد كرد، خود را مرتب و معطر ساخت و آماده رفتن به مسجد شد.

در اين هنگام شخصي وارد مسجد مدينه شد و خبر داد كه گروهي از مشركين آماده جنگ با مسلمين هستند.

پس از نماز، پيامبر با تعدادي از اصحاب شوراي جنگ تشكيل داد. تصميم بر آن شد كه پيامبر با گروهي به سوي مكّه عزيمت كنند. ماجرا به گوش قريش رسيد، آنها خالد بن وليد را با يك گروه دويست نفري براي جلوگيري از پيشروي مسلمانان بر كوه هاي نزديك مكه مستقر كردند.

مسلمانان هنگام ظهر وارد سرزمين حديبيه شدند؛ «بِلال» اذان گفت و مسلمانان نماز ظهر را اقامه كردند. خالد از مشاهده صحنه نماز آنها در فكر فرو رفت كه اين چه نوع آرايش نظامي است؟

يكي گفت: «اين عبادت مسلمانان است كه به هيچ وجه از آن دست نمي كشند، البته آنها نماز ديگري در موقع عصر دارند كه در نظر آنها بسيار پرارزش است و چون نور چشم آن را گرامي مي دارند.»

خالد به افراد خود گفت:«بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حمله برق آسا و غافلگيرانه در حال نماز كار مسلمانان را يكسره ساخت.»

در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر نازل شد و مسلمين را از توطئه مشركان مطلع ساخت و دستور نماز خوف را كه از هر حمله غافلگيرانه اي جلوگيري مي كند، به مسلمانان داد.

پيامبر نيز فرمود تا نيمي از لشكر در قسمت جلو در مقابل دشمن صف آرايي كنند و نيمي ديگر در صف جماعت به پيامبر اقتدا نمايند، يك ركعت از نماز كه خوانده شد، نيروهايي كه در مقابل دشمن بودند، به سرعت جايگزين نمازگزاران شدند و ركعت دوم نماز را به پيامبر اقتدا كردند و گروه اول، ركعت دوم را فُرادا خوانده، سريع خود را مقابل دشمن رساندند.

به اين ترتيب هر دو گروه به ثواب نماز جماعت پيامبر رسيدند و هوشيارانه به مقابله با دشمن پرداختند و نقشه هاي آنها، را نقش بر آب كردند.

اين نماز خوف در غزوه «ذات الرقاع» خوانده شد، نماز خوف ديگري نيز در سال 61 هجري در كربلا و در ظهر عاشورا به امامت سالار شهيدان حسين بن علي عليه السلام اقامه گرديد.

وَاِذا كُنْتَ فيهِم فَاَقَمت لَهُمُ الصَّواة فَلتَقُم طائِفةٌ مِنْهُم مَعَكَ وَلْيَأخُذُوا اسلِحَتَهُم فَاِذا سَجَدُوا فَليَكونُو مِن وَرائِكُم … سوره نساء آيه102

تفسير نمونه، ج 4، ص: 99، ذيل آيه 102 سوره نساء


بازگشت