عبادت خاشعانه


وقتي «دل»، خانه ي محبت خدا شود و همه ي بيمها و اميدها متوجه آستان پروردگار باشد، پرستش خدا هم از حالتي به نام «خشوع» برخوردار مي گردد. خشوع، نوعي احساس عظمت خدا و ابراز كوچكي خود و اعتراف به ربوبيت پروردگار و توجه باطني به آن معبود بزرگ است.
عبادت خاشعانه و باتوجه و همراه با خشيت الهي، نشانه ي معرفت والاي انسان پرستشگر است. حضرت علي عليه السلام آن را از نشانه هاي اهل تقوا مي شمرد و در بيان اوصاف متقين، در كنار «قوت در دينداري»، «خشوع در عبادت» را هم بيان مي كند. (1)
شب زنده داري و تضرع به درگاه الهي و تلاوت قرآن با توجه خاص و ديدن بهشت و جهنم با چشم دل و درخواست رهايي از دوزخ در نيايشها، از جمله نشانه هاي بندگان خاشع و باتقواست. امام علي عليه السلام در خطبه ي متقين، در ترسيم ويژگيهاي اين گونه بندگان خاشع و پرهيزگار مي فرمايد:
«اما شب، به عبادت مي ايستند، اجزاي قرآن را شايسته تلاوت مي كنند، دل و جان خود را با خواندن آيات قرآن محزون مي سازند و در پي درمان دردهاي خويش اند، چون به آيات شوق انگيز مي رسند به پاداشهاي الهي دل مي بندند و چون به آيه هاي هراس انگيز مي رسند، با گوش جان به آنها گوش مي دهند، گويا شيون و ناله ي دوزخيان را با گوشهايشان مي شنوند، در پيشگاه خدا به عبوديت خم مي شوند و چهره بر خاك مي سايند و با نهايت خاكساري از خداوند رهايي از دوزخ را مي طلبند.» (2)
اين گونه عبادت در پيشگاه خدا، سخن گفتن با او با «زبان فطرت» است و شستشو دادن جان در چشمه ي معنويت و همسو شدن با همه ي ذرات جهان است. بندگي خدا، انسان را از بند بندگي بندگان مي رهاند و به عزت و بي نيازي مي رساند. كسي كه خاضعانه در پيشگاه معبود مي ايستد و دست نياز به درگاهش مي گشايد و چهره بر خاك مي نهد و قامت غرور را در «محراب خشوع» درهم مي شكند و تازيانه ي كرنش بر اندام خودنمايي و خودبيني فرود مي آورد، شايستگي عبادت و عبوديت مي يابد.
انسان تا «بنده» نشود، «آزاد» نمي گردد. در آستان الهي، هر كه خاضع تر و خاشع تر و بنده تر باشد، مقرب تر است، چرا كه ما سراپا نيازيم و او قدرت مطلق و عزت بي انتهاست و رابطه ي ما با او نيز رابطه ي «بندگي» ما و «خداوندي» اوست.
جهان، چو معبد گسترده، آسمان «محراب»
و مهر و ماه، چو قنديل
زمين و گستره ي خاك، همچو سجاده
سحر ز چشمه ي بيداري
دوباره خيز و وضو كن
به سوي كعبه ي توحيد، عارفانه تو رو كن
بيا و آينه بگذار پيش چشمه ي جانت
درون آينه، حق را ببين و رو به جانب او كن
نواي شوق، زناي دل، عاشقانه برآور
خداي عالميان را
زعمق جان و دل خويش، عاشقانه صدا كن
بپوش جامه ي اخلاص و در حريم خشوع
ز «خلق» و «خود» بگذر، رو به آستان «خدا» كن. (3)

پاورقي

1- نهج البلاغه، خطبه 193 (خطبه ي متقين): «فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَي لَهُ قُوَّةً فِي دِين ... وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ.»
2- نهج البلاغه، خطبه ي 193 (خطبه ي متقين): «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآن ...»
3- درسهايي از نهج البلاغه3، عبادت و نماز، جواد محدثي، ص 14-16.

بازگشت