حاصل آنچه در اين بخش روشن شد


اول. قرآن داراي راز و نهاني است و در آنجا مجالي براي لفظ هاي اعتباري چون عربيت، عبري، فارسي و مانند آن نيست. هيچ كس به اين مقام نايل نخواهد شد جز خردمندي كه بر كرانه هاي خرد او جز محبت و شيدايي معبودي كه آن سخن را گفته، پر نمي زند.
دوم. تلفظ بسم الله از بنده همانند «كن» از ناحيه ي پروردگار است، اين جمله داراي بزرگ ترين اسماء خداوند [اسم اعظم] است.
سوم. اسمي كه در خارج تأثير مي گذارد، موجودي خارجي است نه اعتباري؛ و همان موجود خارجي است كه تسبيح مي گويد، هيچ كس بدين مقام دست نمي يازد جز با پاره كردن حجابها.
چهارم. اين كه خداوند متعال هم ستايشگر است و هم ستايش شده و بيان علتهاي منحصر شدن حمد در خداي متعال.
پنجم. نزد برخي از اهل معرفت، «الرحمن» اسم اعظم است.
ششم. چنان كه در برخي از نصوص آمده سوره ي فاتحة الكتاب، ستايش و دعا است،(1) و نيز اين سوره عهده دار معارف سه گانه است؛ يعني، مبدأ، معاد، و آنچه ميان اين دو است.
هفتم. عبادت و بندگي به خداوند منحصر است و كمك نيز از اوست.
هشتم. بيان كسي كه مشمول نعمتهاي پروردگار است و نيز كسي كه بر صراط مستقيم راه مي پويد.
نهم. يقين، فايده ي عبادت است و با عبادت پديد مي آيد، دوام يقين به دوام عبادت و زوال آن به زوال عبادت است. يقين، هدف عبادت و حد و مرز تشكيل دهنده ي عبادت نيست كه با پايان يافتن عبادت، همچنان باقي بماند؛ چنين باوري گماني باطل و ساختگي، و افترايي ناپديد شونده و فرضي سست و بي اساس است.
دهم. دو كفش سالك، پس از رسيدن به مقصود از پاي درمي آيد [به مقام فنا مي رسد و خودي نمي نگرد]، ولي دو مقدمه ي برهان پس از رسيدن به نتيجه همچنان باقي مي ماند.
يازدهم. سخن گفتن با خدا سه گونه است، و فرق ميان آنها در كمي و زيادي حجاب است، نه در اصل بود و نبود حجاب.
دوازدهم. مقام فنا كه از منزلهاي ره پويان و مقصدهاي خوي گرفتگان به خداست، همان عدم شهود است، نه از بين رفتن هستي شخصي، زيرا فنا كمال است و از بين رفتن هستي نقص.
سيزدهم. حمد و ستايش از آموزه هاي خداست و اگر نبود، مردم در نعمتهاي الهي تصرف مي كردند بدون آن كه خدا را ستايش كنند؛ در نتيجه چون چهارپايان مي شدند. فصل مقوم انسان ناطق «حمد» است. بنابراين، در تعريف انسان بايد گفت: انسان حيوان ناطق ستايشگر است.
چهاردهم. ژرف انديشان به تدبر در سوره ي حمد و آيات نخستين سوره ي حديد تشويق شده اند. اين تشويق افزون بر امر به تأمل شايسته، در همه ي قرآن است.
پانزدهم. هنگام ظهور خاتم الأوصياء حضرت مهدي عليه السلام خردها به اوج رشدو كمال خود مي رسند.
شانزدهم. حكيمان متأله، لنگرها و وزنه هاي زمين معرفت به شمار مي آيند.
هفدهم. تضارب آرا درباره ي حديث حضرت سجاد عليه السلام و معناي ژرف كاوي ناپسند و پسنديده.
هيجدهم. اين كه سوره ي توحيد شناسنامه پروردگار، و سوره ي «انا أنزلناه» شناسنامه ي اهل بيت عليهم السلام است.
نوزدهم. اعتبار ميان دو قوس نزول و صعود در مقدم داشتن يكي از دو سوره ي توحيد و «انا أنزلناه» بر ديگري است.
بيستم. چهار سمت و سوي عرش الهي مستند به چهار بخش تسبيحات اربعه است. بنابراين، نمازگزاري كه با خدا مناجات مي كند، وقتي در آغاز نماز به خدا پناه مي برد از آنچه بندگان خالص از آن به خدا پناه مي برند، دل او عرش خداي رحمان مي گردد؛ زيرا عرش به شكل تسبيحات چهارگانه است، از اين رو كسي كه با قلب، تسبيح مي گويد و خداوند را با خرد ناب تنزيه مي كند و با او در خلوت به راز و نياز مي پردازد، به عرش پروردگار رسيده است. (2)

پاورقي

1- جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 190، ح 2832، از تهذيب، ج 2، ص 98.
2- رازهاي نماز، آيةالله جوادي آملي، ص102-105.

بازگشت