راز قيام، ركوع، سجود و...


همان گونه كه نماز داراي ذكر و قول است، داراي حال و فعل نيز هست، و هر يك از اينها سر و نهاني دارد، زيرا جاي جاي نماز رازمند است. قبلا گذشت كه تنها راه بيان راز نماز كشف و شهود صحيح يا نقل معتبر است؛ زيرا اولا براي عقل كه گرد كعبه ي كليات مي گردد، راهي جهت سعي بين مصاديق جزئي وجود ندارد.
ثانيا لازم است هر مصداق جزئي كه از طريق كشف و شهود و يا از راه نقل معتبر به دست آمده، ناقض و شكننده ي حكم كلي معقول و برهاني نباشد.
توجيهاتي كه براي حال نمازگزار بيان مي شود، مانند قيام و... اختصاصي به نماز ندارد، چون اين افعال در ساير عبادات نيز وجود دارد، مانند وقوف در عرفات و مشعر الحرام، و نيز طواف و سعي؛ زيرا برخي چيزها كه به وسيله آنها، افعال و احوال نماز توجيه مي گردد، در مناسك حج و عمره و مانند آن نيز جاري است.
مهم نصي است كه در بيان اسرار نماز در شب معراج وارد شده كه در اين نوشته برخي از آن را مي آوريم، سپس به آنچه امكان توجيه دارد، اشاره خواهيم كرد.
در كتاب علل الشرايع از حضرت ابي الحسن موسي بن جعفر عليهماالسلام روايت شده كه از حضرت پرسيدند: چگونه نماز، يك ركعت و دو سجده است؟ (يعني چگونه در هر ركعت نماز، يك ركوع و دو سجده واجب است؟) و چرا وقتي دو سجده به پايان رسيد دو ركعت تمام نشده است؟ فرمود: وقتي از چيزي پرسيدي قلبت را از هر چيزي تهي كن تا پاسخ آن را بفهمي. در حقيقت نخستين نمازي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن را بجا آورد در آسمان و در برابر خداوند متعال، جلوي عرش او برگزار شد؛
«أَوَّلَ صَلَاةٍ صَلَّاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا صَلَّاهَا فِي السَّمَاءِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي قُدَّامَ عَرْشِهِ جَلَّ جَلَالُه ...» (1)
از اين حديث استفاده مي شود، اصطلاح «صاد» در روايت كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مأمور شد از آن وضو بگيرد و غسل كند، همان چشمه اي است كه از ركن عرش سرچشمه مي گيرد و به آن «آب حيات» مي گويند. «صاد» همان چيزي است كه خداوند با اشاره به آن فرمود: «ص و القرءان ذِي الذِّكر» (2)
و نيز استفاده مي شود كه همه ي حالات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از قيام، ركوع، سجود، نشستن و ايستادن، به وحي الهي صورت گرفته، و هر حالتي داراي ذكر و قول است؛ چنان كه از كتاب دعوات قطب راوندي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيده است كه فرمود: جبرئيل از من خواست تا قرآن را [كنايه از قرائت حمد و سوره] ايستاده بخوانم و حمد خدا را در حال ركوع بيان كنم، و تسبيح او را در حال سجده انجام دهم، و در حال نشسته دعا بخوانم؛
«أَمَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنْ أَقْرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً وَ أَنْ أَحْمَدَهُ رَاكِعاً وَ أَنْ أُسَبِّحَهُ سَاجِداً وَ أَنْ أَدْعُوَهُ جَالِساً.» (3)
نيز روايت ديگري وارد شده كه از آن هم استفاده مي شود كه براي ايستادن در نماز ذكر ويژه اي است.
انسان چون خود وجود جامعي است كه همه ي حضرات خمس (4) را گرد آورده است، داراي همه حالاتي است كه همه فرشتگان دارند، ولي فرشتگان داراي اين مقام جمعي نيستند؛ زيرا امير بيان در حق فرشتگان مي فرمايد:
«مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُون ...» (5)
برخي از فرشتگان در حال سجودند، ركوع نمي كنند؛ و برخي در حال ركوعند، برپا نمي ايستند؛ و گروهي در صف ايستاده اند، از جاي خود بيرون نمي روند... ولي انسان، گاهي برپا مي ايستد، گاهي ركوع مي كند و زماني به سجده مي رود، در حالي مي نشيند و گاه از حالت نشسته به قيام برمي گردد، همان طور كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در معراج انجام داد. چون روايتي درباره ي سر ركوع آمده كه تأويلش اين است: خدايا به يكتايي تو ايمان دارم، گرچه گردنم را بزني؛
«آمَنْتُ بِوَحْدَانِيَّتِكَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ عُنُقِي .» (6)
اين خود نموداري است از ساير احوال و اجزاي نماز چون قيام، قعود و... (7)
و مي نويسند:
تأويل ركوع و سجود آن است كه نمازگزاري كه با پروردگار خويش مناجات مي كند، هنگام ركوع گرچه پشت و گردن خويش را به جلو مي كشد و سپس براي فرمان بردن از خداوند مي ايستد و خويش را استوار مي كند، ولي همه ي اينها نسبت به دشمن خدا و دشمن امر و نهي اوست، كه همان شيطان فريبكار، نفس اماره و دنياي سر تا پا فريب باشد. اما نسبت به خداوند متعال هر قيامي نزد او قعود و هر اعتدال و استقامتي نزد او خميدگي و هر گردن كشيدني نزد او شكستگي است؛ زيرا هر زنده اي نسبت به او مرده، و هر دانايي نسبت به او نادان، و هر توانايي نسبت به او ناتوان است، چون هر چيزي نسبت به وجه الله باقي، نابود و فاني شدني است.
از اين رو اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
«كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجَزُ وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَي عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ وَ كُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ [غَيْرُ بَاطِنٍ ] بَاطِنٌ وَ كُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِر.» (8)

بر اين پايه، نمازگزاري كه با خدا مناجات مي كند، بايد خم شود و ركوع كند يا سجده بجاي آورد تا هر آنچه راز نهان در مرحله ي تنزل است به شكل ركوع و سجود نمودار شود، چنان كه خم كردن پشت و كشيدن گردن به علامت آماده بودن براي جانبازي گرچه عنوان ركوع يا سجود بر خداوند متعال را همچنان داراست، ليكن نسبت به دشمنان دين خدا قيام و استواري است. همان گونه قيام نيز گرچه براي دفاع از كيان دين، قيام به شمار مي آيد ولي نسبت به حضرت قيوم محض، كرنش و انحطاط است، چنان كه امير موحدان، علي عليه السلام درباره ي خداوند فرمود: «غِنَي كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ»(9)
زيرا هر چيزي نزد خداوند خاكسار و ساجد است، و هيچ چيز سود و زيان چيز ديگر را دارا نيست.
بنابراين، اولا هر توانايي در قياس با خداوند متعال ناتوان است.
ثانيا گرچه نسبت به احيا و زنده كردن امر و فرمان خداوند و دفاع از دين او توانمند باشد، ولي توانايي اصيل و ذاتي او نيست بلكه به طفيل و پيروي از توانايي قادر مطلق است؛ زيرا نيروي او برخاسته از توانايي خداوندي است كه نيروبخش هر ناتوان است. از اين رو نبايد امر بر هيچ كس اشتباه شود و خود را نيرومند ببيند، بلكه بر انسان است كه نخست خردمند باشد، سپس همه ي دستگاه هاي ادراكي و تحريكي خويش را كه از پيروان و همراهان خرد هستند، به پيروي از خرد و تعقل وادار كند، و اين گونه بينديشد كه با نيرو و توان خداوند است كه مي ايستد و مي نشيند و قيام مي كند و خم مي شود و دفاع مي كند و حمله ور مي شود، و بر همين منوال است ساير اوصافي كه برخي از آنها نسبت به خداوند سنجيده مي شود و برخي نسبت به دفاع از حرمتهاي دين او.
ركوع و نيز سجود از اركان اساسي و اصلي نماز به شمار مي آيد و نمادي از فروتني و تسليم در آستانه و ساحت ربوبي محسوب مي شود، از اين رو در آياتي چند از قرآن، گاه بنده به نماز و به برپا داري آن مأمور است، و گاهي او را به برپا داري ركوع و سجود دستور داده اند، مانند: آيه 77 سوره مباركه حج:
«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛
اي كساني كه ايمان آورده ايد، ركوع و سجود كنيد، و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.» (10)

پاورقي

1- جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 21، ح 2261 از علل الشرايع.
2- سوره مباركه ص، آيه 1.
3- جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 16، ح 2257 از جامع الدعوات قطب راوندي.
4- حضرت در لغت به معناي درگاه و پيشگاه است، و در اصطلاح اهل معرفت حضرات پنجگانه عبارت اند از: 1. حضرت غيب مطلق يا عالم اعيان ثابته در حضرت علميه پروردگار. 2. حضرت شهادت مطلق، يعني جهان ملك و ناسوت. 3 و 4. حضرت غيب مضاف است، يك بخش آن كه به غيب مطلق نزديك است، جهان ارواح جبروتي و عالم ملكوت يعني عقول و نفوس خوانده مي شود، و بخش ديگر كه به حضرت شهادت مطلق نزديك است عالم مثال است و آن را ملكوت نيز مي گويند. 5. حضرت جامع چهار قسم ياد شده، و آن عالم انسانيت است. بنابراين، انسان كامل جامع همه ي حضرات است، از اين رو ويژگي هاي همه عقول و نفوس و مجردات و كروبيان و ملكوتيان و جبروتيان را داراست، و همه ي كلمات الهي در او يك جا گرد آمده است؛ «أُوتِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِم » پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مظهر بارز اين كلمات است.
5- نهج البلاغه، خطبه ي 1.
6- جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 62، ح 2283.
7- رازهاي نماز، آيةالله جوادي آملي، ص 109 -111.
8- نهج البلاغه، خطبه ي 65.؛ هر توانايي جز خداوند ناتوان، و هر مالك و متصرفي غير او مملوك و هر دانايي جز او يادگيرنده است، و هر قادر و توانايي جز او در برخي امور توانا و در پاره اي ناتوان است، و هر شنونده اي جز او از درك صداهاي ضعيف كر است و صداهاي قوي نيز او را كر مي كند، و هر بينايي جز او نابيناست، و جز او هر آشكاري پنهان است و هر پنهاني جز او آشكار نيست.
9- نهج البلاغة، خطبه ي 109.؛ خداوند متعال بي نياز كننده ي هر فقير، و عزت بخش هر ذليل، و توانايي دهنده ي هر ناتوان است.
10- رازهاي نماز، آيةالله جوادي آملي، ص117-119.

بازگشت