مواهب علية


سورة الاخلاص
مكّيّة وّ هي اربع آيات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
جماعتي از قريش گفتند: اي محمد صفت كن از براي ما آن خدا كه بپرستش او دعوت مي كني.
و در معالم آورده گروهي از يهود گفتند كه يا ابو القاسم وصف كن خداي را تا بتو ايمان آريم چه در توريت صفت او را ديده و دانسته ايم بگو چه چيز است و چه ميخورد و چه مي آشامد و از كه ميراث گرفته و ميراث او كه خواهد گرفت اين سوره نازل شد كه قُلْ: بگو اي محمد! آن كسي كه از وي مي پرسيد هُوَ اللَّهُ اوست خداي تعالي أَحَدٌ يگانه متوحد بذات و متفرد بصفات اللَّهُ الصَّمَدُ خداي بي نياز است از همه و اوست پناه نيازمندان نخورد و نياشامد و پاينده است كه هرگز فاني و نيست نشود ماوردي آورده كه صمد آنست كه هر چه خواهد كند و در عين المعاني از امام علي ابن موسي رض نقل كرده اند كه صمد آنست كه عقلها از اطلاع كيفيت او نااميد باشند بيت :
كمالش روي هر انديشه بر بست
خرد را پشت ازين انديشه بشكست
لَمْ يَلِدْ نزاد كس را ردّ يهود است كه گفتند عزير پسر اوست وَ لَمْ يُولَدْ و زاده نشد از كسي ردّ نصاري است كه گويند كه: عيسي (ع) پسر مريم خدا است- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ و نيست و نبوده و نخواهد بود مر او را كُفُواً أَحَدٌ همتائي هيچ يكي ردّ مجوس است و مشركان عرب كه گفتند كه او را كفو هست يعني اهرمن و بتان حاشا كه نيست شيخ ابوعلي رودباري گفته كه شركت داير است بر عدد و تقلب و علت و معلول و شكل و ضد حق تعالي نفي عدد و كثرت كرد از ذات خود به هو اللّه و نفي تقلب و تنقيص فرمود به اللّه الصّمد و علّت و معلول را منتفي ساخت به لم يلد و لم يولد و اشكال و اضداد را مرتفع گردانيد به و لم يكن له كفوا احد و ازين جهت است كه اين سوره را سوره اخلاص گويند:
محققان گفته اند كه توحيد بنفي وجود متماثل در ماهيت بر متكافي در قوت متصور تواند بود و متماثل در ماهيت و متكافي در قوّت يا متاخر باشد در رتبت بمثابه معلول باشد مثل ولد يا متقدم در ان بمنزله علت مثل والد يا معيت دارد بمثابه مقارن مثل كفو پس تمهيد قاعده توحيد كه به «قُلْ هُوَ اللَّهُ» تقويم يافت بلم يلد كه مقتضي نفي صنف اول است «وَ لَمْ يُولَدْ» كه اقتضاي نفي صنف دوم مي كند «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» كه مقتضي نفي صنف سوم است تمام شد و شيخ جمال الدين بن ساوجي گفته كه معطله گويند: عالم را صانع نيست و فلاسفه برآنند كه هست اما او را نام و صفت نيست و مذهب ثنويان آنست كه شريك دارد و مشبّه را اعتقاد آنست كه بخلق ماند و يهود و ترسايان گويند او را زن و فرزند هست و معتقد مغان آنست كه كفو دارد و چون بنده مؤمن گفت هو از تعطيل بيزار شد و چون گفت اللّه از گفتار فلاسفه مبرا گشت و چون گفت احد از روش ثنويه براءت نمود و چون بزيان راند كه «اللَّهُ الصَّمَدُ» از مذهب مشبّه دور شد و چون «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» خواند از يهود و ترسا بيزاري كرد و چون «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» گفت از معتقد مغان تبرا نمود و بعضي گفته اند كه اسرار از كلمه هو بهره گيرد و ارواح از ذكر اللّه ارتياح يابد و دلها از نور احد محظوظ شود و عقول از سر «اللَّهُ الصَّمَدُ» نصيب يابد و نفس از تعقل «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» منتفع گردد و شخص از معني «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» بمراد رسد و گفته اند كلمه هو قسم و الهان است و لفظ اللّه بهره دانشوران است نام احد حظ محبّان ست گفتار «اللَّهُ الصَّمَدُ» نصيب عارفان است و كلمات «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» پخش عاقلان است و الفاظ «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» از ان عامه مومنان است هر كه بسر هو رسد و اله است و هر كه اللّه را داند عالم و عارف است و هر كه احد را دريابد محب است و هر كه صمد را شناسد عارف است و هر كه لم يولد و لم يولد را اعتقاد كند عاقل است و هر كه وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ را تصديق نمايد مومن است و هر كه همه اين معني را جمع كند موحد خالص است و شمه از حقايق اين سوره در تفسير جواهر باز توان يافت و اللّه الهادي. (1)

پاورقي

1- مواهب علية، حسين بن علي كاشفي سبزواري، تحقيق: سيد محمد رضا جلالي نائيني، ص 1383-1382، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، تهران، 1369 ش.

بازگشت