جلاء الأذهان و جلاء الأحزان


سورة الاخلاص
مكّيّة و هي اربع ايات بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
سورة الاخلاص اين سوره مكّي است و چهار آيت است [1].
أبو الدّردا از رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرد كه: هر كه يكبار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند چنان باشد كه سيكي [2] از قرآن خوانده، و هر كه دوبار بخواند چنان باشد كه دو سيك از قرآن خوانده و هر كه سه بار بخواند چنان باشد كه همه قرآن ختم كرده، و هر كه چون در سراي شود [قُلْ هُوَ اللَّهُ ] بخواند خداي تعالي درويشي از آن خانه و از همسايگان وي ببرد. أنس مالك از رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرد كه: هر كه اين سوره يك بار بخواند خدا بر او بركت كند، و چون دوبار بخواند بر او و أهل بيت او بركت كند، و هر كه سه بار بخواند، خداي تعالي بر او و أهل بيت او و همسايگان او بركت كند، و هركه دوازده بار بخواند خداي تعالي براي او دوازده كوشگ در بهشت بيافريند و حفظه فريشتگان را گويند: بيائيد تا كوشكهاي برادرتان ببينيد، و اگر صد بار بخواند كفّارت بيست و پنج ساله گناه او باشد و اگر چهارصد بار بخواند كفّاره چهارصد ساله گناه او بود جز خون بنا حقّ و مظالم، و اگر هزار بار بخواند نميرد تا جاي خود در بهشت ببيند [3] يا ديگري براي وي بيند و وي را خبر دهد و گفت [4] كه:ما با رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بتبوك بوديم يكروز آفتاب برآمد با نوري و ضيائي هر چه تمامتر كه چنان هرگز نديده بوديم رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل را گفت: امروز چه روز است كه آفتاب را چندين شعاع است؟- و هيچ روز چنين نبوده است، جبرئيل گفت:
بدانكه معاوية بن معاوية اللّيثي در مدينه فرمان يافته است خداي تعالي هفتاد هزار فريشته را فرستاده است تا بر او نماز كنند، گفت: وي اين منزلت بچه چيز يافته است؟- گفت: بآنكه وي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بسيار خواندي درآمد و شد و نشست و برخاست و در شب و روز، ميخواهي يا رسول اللّه تا زمين را درنوردم تا بر وي نماز كني؟- گفت:
خواهم، پس رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هم در حال برفت و بر وي نماز كرد با فريشتگان و بازآمد [5].
ابن عبّاس گفت: عامر بن الطفيل و أربد بن ربيعه بنزديك رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آمدند و گفتند: بگوي: تا ما را با چه دعوت ميكني؟- گفت: با خداي، گفتند: ما را بگو:
تا خداي تو از چيست؟- از زرست يا از نقره يا از مس [6] يا از آهن؟- خداي تعالي اين سوره فرستاد، چون بازگشتند آتشي از آسمان بيامد و أربد را بسوخت عامر بجست و در وقعه نيزه بر پهلوي وي زدند وي نيز هلاك شد [7].
جمعي از مفسّران گفتند كه: جماعتي از أحبار جهودان بنزديك رسول آمدند و گفتند: بگو اي محمّد تا خداي تو چگونه است كه صفت و نعت وي در توراة خوانده ايم تا موافق آن هست يا نه؟- خداي تعالي اين سورت فرستاد و گفت:
بگو اي محمّد كه: او خدائي است يگانه و يكي است كه ويرا دوّمي نيست، خدائي كه پناه جمله نيازمندان است همه را بوي احتياج است و ويرا بكس احتياج نيست، آنست كه آسمان آفريد و زمين آفريد و آدمي و آدم آفريد و شما همه باين معترفيد. ابن عبّاس گفت:
[صمد] سيّدي بود كه در حوائج رجوع با وي كنند صادق عليه السّلام گفت: عالمي باشد كه كس ويرا غلبه نتواند كرد. بعضي ديگر گفتند: آن بود كه متجزّي نشود كه اگر شود حدوث وي لازم آيد. و گفتند كه: [الصَّمَدُ] پنج حرفست در هر حرفي دليلي هست بر صفات كمال وي [الف ] دليل احديّت اوست، [لام ] دليل إلهيّت اوست، [صاد] از صدق اوست، [ميم ] از ملك اوست، و [دال ] از دوام جلال اوست.
[لَمْ يَلِدْ] نزاد و هيچ فرزند از او حاصل نشد از براي آنكه اين معني بي زني راست نيايد و وي را زن نيست پس فرزند نباشد براي آنكه زن جنس مرد باشد و وي را جنس نيست، و خداي تعالي ذات خود را منزّه گردانيده است از زن و فرزند و گفته: «أَنَّي يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ» [8] و وي از كسي نزاد براي آنكه هر زاده محدث باشد و جسم و خداي تعالي قديمي است كه وجود وي را اوّلي نيست و جسم نيست، و او را هيچكس كفو و همتا نبوده است و نباشد، بي همتا و بي نظير است، و شايد كه: مراد بنفي كفاءت نفي [صاحبه ] يعني [9] زن باشد براي آنكه كفاءت در عقد نكاح شرط است. پس اين سوره مشتمل است بر صفات خداي [هُوَ اللَّهُ ] اشارت است بآنكه آفريننده جمله اشياء است از حيوانات و جمادات و غير اين و در ضمن اينست آنكه وي قادر است. و عالم براي آنكه مصنوعات و مقدورات او بر غايت إحكام است و فعل محكم جز از قادري عالم در وجود نيايد، و آنكه وي حيّ است و موجود و سميع و بصير همه در اين كه «خالق است» داخل است، و [أحد] صفت [10] وي است بوحدانيّت و نفي شريك و انباز، و «الصّمد» صفت [11] اوست بآنكه وي غني است و همه محتاج وي اند، و در ضمن آنكه غني است و عالم آنست كه وي عدل است قبيح نكند زيرا كه داند كه آن قبيح است و بدان محتاج نباشد. [لَمْ يَلِدْ] نفي تشبيه و مجانست است [وَ لَمْ يُولَدْ] وصف اوست بآنكه قديم است و ازلي [وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ] تقرير نفي تشبيه است و قطع كردن بر آن كه وي را شبيهي [12] نيست.
از محمّد باقر عليه السّلام روايتست كه: چون از خواندن «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فارغ شوي سه بار بگوي: كذلك اللّه ربّي.(13)

پاورقي

1- در تفسير ابو الفتوح (ره) باضافه: «و پانزده كلمت است و چهل حرف».
2- سيك يعني يك سوم كه بعربي آنرا ثلث گويند.
3- در بعضي نسخ: «نبيند» و هر يك بتوجيهي درست است.
4- يعني أنس زيرا ابو المحاسن (ره) مضمون دو روايت او را يكي كرده است و «گفت» اشاره باين امر است هر كه طالب باشد بتفسير أبو الفتوح (ره) رجوع كند.
5- بايد دانست كه ابو الفتوح (ره) أحاديث ديگر نيز در باره فضيلت قرائت اين سوره آورده است و أبو المحاسن (ره) بمنظور تلخيص و اكتفا بآنچه ياد شد آنها را نياورده است هر كه طالب باشد بتفسير ابو الفتوح (ره) رجوع كند.
6- در تفسير ابو الفتوح (ره) بجاي «مس»: [روي ].
7- در تفسير ابو الفتوح (ره) باضافه: «و قصّه ايشان در سوره رعد رفته است».
8- وسط آيه صد و يكم (101) سوره مباركه «انعام» است.
9- در بعضي نسخه ها: «حتّي».
10- در نسخه قديم در هر دو مورد: «وصف».
11- در نسخه قديم در هر دو مورد: «وصف».
12- در بعضي نسخ «شبهتي» و در غالب آنها: «تشبيهي».
13- جلاء الأذهان و جلاء الأحزان،حسين بن حسن ابوالمحاسن جرجاني، ج 10، ص 487-475، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ: اول، تهران، 1377 ش.

بازگشت