تفسير عاملي


سوره الإخلاص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
معني لغات: «الصَّمَدُ» بزرگ شخصي كه مرجع است و جز او كسي نتواند كار مردم را انجام دهد. چيزي تو پر كه ميان آن تهي نباشد. آن كه پيوسته است، آن كه بلند مرتبه است، از اسماء الحسني است.
جهت نزول: طبري: 1- مشركين از پيغمبر پرسيدند: خداي تو از چه تبار است؟ اين سوره به جواب آنها نازل شد 2- يهود گفتند: جهان را خدا آفريده پس خدا را كه آفريده است؟ اين سوره به جواب آنها آمد.
ترجمه: اي محمّد بگو:
1. او [كه من مي پرستم ] خداي يكتا است
2. خدائي كه بزرگي و برتري باو رسد و سر انجام آن باو بود [و او است پايان آن ]
3. نه او را زاده اند و نه او بزايد
4. و نه هيچ همتا بود او را.
سخن مفسّرين: مجمع: اين سوره توحيد، اخلاص، الصّمد، قل هو اللّه، و نسبة الرّبّ ناميده شده است. و اختلاف است كه به مدينه نازل شده است يا به مكّه. و شماره ي آيات آن چهار است و قاريهاي مكّه و شام پنج آيه دانسته اند كه لم يلد را آخر آيه دانسته اند.
فخر: بيست اسم براي اين سوره ياد كرده است.
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»
طبري: بگو: پروردگاري كه از من مي پرسند خدائي است كه بندگي همه چيز براي او است و عبادت شايسته نيست جز براي او. و جهت رفع احد كلمه ي اللّه است كه مبتدا است و اين خبر آن. و نيز گفته اند خبر است براي هو كه از جمله فهميده مي شود و اين چنان است كه پرسند: كي است آنكه مي پرستي؟ گويد او خدا است. پرسند او چگونه بود؟
گويد: «هو احد».
مجمع: احد يعني يكي كه مانند ندارد و نه شريك و در هر كار و وجود و صفت و قدم يكي است كه انبازش نباشد. و فرق احد با واحد اين است كه واحد جزء اعداد است و نصف و اثنين دارد ولي احد قابل تقسيم و افزايش نيست و از امام باقر (ع) است: كلمه ي «هُوَ» اسمي است كه به كنايه اشاره به غايت است چون «ها» براي تنبيه است و واو اشاره به غايت از حواسّ انساني همانگونه كه «هذا» براي تنبيه و اشاره به حاضر در حواسّ آدمي است و چون كافران ميگفتند
«هذه آلهتنا» و اشاره به حاضر محسوس مي كردند، دستور رسيد كه آن حضرت در برابرشان اشاره به غايت از حواسّ آدمي كند. و عموم قاريها «أَحَدٌ» با تنوين خوانده اند و ابو عمرو بي تنوين مي خواند و وقف مي كرد و به اللّه آغاز مي كرد و گاهي احد اللّه مي خواند كه دال را به لام وصل مي كرد.
ابو الفتوح: در قرائت عبد اللّه مسعود است «قل هو اللّه الواحد» و در معني تفاوت ندارد. و احد، در اصل وحد بوده است مشتقّ از واحدة، و عرب و او را بدل به همزه مي كند. و بعضي گفتند: احد بليغ تر از واحد است. و بعضي گفتند: واحد اسم است و احد صفت و بعضي ديگر گفتند: واحد در اثبات گفته مي شود، و احد در نفي مثل ما جاءني احد و جاءني واحد من القوم.
كشف: گفته اند: احد يعني اوّل چون او اوّل همه و جلو از همه است، و بعضي گفته اند: يعني يگانه در پديد كردن نبوده و نمودار كردن پوشيده، و او نوشته:
بر چهره ي خوب تو فشانديم ثنا جان و دل و ديده هر سه كرديم فدا
در هر چه كني ز دل بداديم رضا حكمي كه كني دگر بجان است روا
اي دور ز چشم با دلم يكجائي پيدا بدلي ز چشم ناپيدائي
فخر: ابن مسعود و ابيّ بن كعب مي خوانده اند «هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بدون قل و از پيغمبر (ص) نقل شده است كه به اين گونه قرائت مي فرمود «الله احد» كه قل و هو بزبان نمي آورده است.
«اللَّهُ الصَّمَدُ»
طبري: در معني صمد اختلاف است: 1- تو- خالي نيست و خوردن و نوشيدن ندارد. 2- آنكه از او چيزي بيرون نمي شود.
3- آنكه در سيادت و آقائي به آخرين پايه است. 4- آنكه هميشه هست و نابودي ندارد.
مجمع: امام صادق از امام باقر عليهما السلام نقل فرموده است: مردم بصره به حضرت سيّد الشهداء نوشتند: معني صمد چي است؟ در جواب پس از بسم اللّه مرقوم فرمود در قرآن گفتگو نكنيد و ندانسته سخن نگوئيد كه شنيدم جدّم پيغمبر فرمود: آنكه ندانسته در قرآن سخن بگويد جاي نشستن او آكنده ز آتش شود. و خداوند كلمه ي صمد را تفسير كرده است و گفته است «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ- الخ».
كشف: جعفر گفت: صمد آن كس است كه مخلوق جز نام و صفت او چيزي از او ندانند، و او گفته است: الصّمد پنج حرف است: 1- الف نشانه ي احديّت است 2- لام نشانه ي الهيّت اوست و اين دو حرف در نوشتن نمودارند.
و در زبان فشرده پس مي رساند كه احديّت و الوهيّت پنهان است كه بر مردم نمودار نمي شود، و چون در كتابت ديده مي شود. مي رساند كه در دلهاي عارفين پديدار است 3- صاد نشانه ي صدق او است كه همه چيز از او صدق است.
4- ميم نشانه ي ملك است كه مالك حقيقي او است 5- دال نشانه ي دوام و ازليّت و ابديّت است.
چشمي دارم همه پر از صورت دوست با ديده مرا خوش است تا دوست در اوست
از ديده و دوست فرق كردن نه نكوست يا او است بجاي ديده يا ديده خود اوست
در مجمع: اين تفصيل در معني صمد را از امام صادق (ع) نقل كرده است:
مردمي از فلسطين وارد بر پدرم امام باقر (ع) شدند و از معني صمد پرسيدند آن حضرت اين جواب مفصّل را فرمود. و شايد مقصود كشف الأسرار از كلمه جعفر امام صادق عليه السّلام باشد.
نيشابوري: از امام صادق (ع) نقل است: صمد يعني آنكه چيره است و كس بر او چيره نشود.
حسيني نوشته: در عين المعاني از امام عليّ بن موسي (ع) نقل كرده اند كه صمد آن است كه عقلها از اطّلاع كيفيّت او نااميد باشند.
بيت:
كمالش روي هر انديشه بر بست خرد را پشت از اين انديشه بشكست
عبده: چون رسالت پيغمبر براي سه اصل است: 1- يكتا شناسي و توحيد كامل 2- احكام و وظائف 3- حالات پس از مرگ. و چون اين سوره توحيد و اوّل وظيفه ي پيغمبر را نشان مي دهد پس نياز نيست كه مردم به آن حضرت بگويند: خدا را توصيف كن و اين سوره نازل شود بلكه دستور بآن حضرت است كه با اين جمله ها مردم را به توحيد آشنا كن و اوّل كار پيغمبري خود را به اين سوره پايه گذاري كن و چون معني صمد آن كس است كه نيازمنديها وابسته به او است پس با جلو آوردن كلمه ي اللّه مي رساند كه بجز خداوند كس انجام نيازمندي نكند و ميانجي، كاري انجام نمي دهد ولي بت پرستان و بسياري دينداران بر خلاف اين آيه از غير خدا انجام نياز خود خواهند اگرچه از گور بزرگان و پيشوايان شان باشد.
«كُفُواً أَحَدٌ»
مجمع: مشهور با ضمّ فاء و همزه ي آخر خوانده اند كفوءا و با سكون فاء «كفوأ» و نيز با ضمّ فاء و فتحه واو آخر بجاي همزه «كُفُواً» خوانده اند و روايت است كه در آخر هر آيتي از اين سوره پيغمبر وقف مي كرد. و فضيل بن- يسار گفت: امام باقر (ع) بمن دستور فرمود: پس از تمام كردن اين سوره در قرائت سه مرتبه بگويم: «كذلك اللّه ربّي».
فخر: با كاف مكسور و سكون فاء قرائت شده است. و از ابو عبيده است:
كفو و كف ء و كفاء به يك معني است.
سخن ما: اگرچه نقل كرديم اختلاف نزول اين سوره را در مكّه يا مدينه ولي ظاهر اين سوره مي رساند كه به مكّه نازل شده است چون بهر جا كه پيغمبر به مردم مي فرموده است: «قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا» بايد آن اللّه كه ياد كرده معرّفي كند تا بتوانند بپذيرند كه جز او الهي نيست و اين مقتضي است كه نزول سوره در دوران اوّل بعثت باشد كه دعوت با معرّفي باشد و با اين احتمال
بايد نظم دعوت پيغمبر را چنين تجزيه كنيم: آن اللّه كه شما بزبان مي آوريد و در سوگند خود و دگر جا مي گوئيد يكي است صمد است نه زاده نه زايد و نه برابر دارد پس بگوئيد: جز او خدائي نيست تا رستگار شويد. (1)

پاورقي

1- تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، تحقيق: علي اكبر غفاري، ج8، ص696- 700، انتشارات صدوق، تهران، 1360 ش.

بازگشت