تفسير خسروي


سورة الاخلاص
مكيّه و بقولي مدنيّه است و سورة التوحيد نيز ناميده شده زيرا در آن جز توحيد نيست و كلمه توحيد كلمه اخلاص است و گفته اند بدينجهت سوره اخلاص ناميده شده است كه هر كس از روي اعتقاد و اقرار بآنچه در آن است متمسك شود مؤمن مخلصي است و بقولي هر كس آنرا بر سبيل تعظيم بخواند اخلصه اللّه من النار اي انجاه يعني خدا او را از آتش خلاص ميكند و نجات ميدهد و سورة الصمد و سورة قل هو اللّه أحد نيز ناميده شده و همچنين آن را نسبة الربّ هم ناميده اند زيرا در حديث است كه براي هر چيز نسبتي است و سورة الاخلاص نسبت ربّ است- عدد آيات آن- بقول مكّي و شامي پنج است و باقي چهار گفته اند و اختلاف در آيه «لَمْ يَلِدْ» است كه مكّي و شامي وقف مي كنند.
فضيلت آن- در حديث ابيّ است كه هر كس سوره اخلاص را بخواند چنان است كه ثلث قرآن را خوانده است و بعدد هر كس كه بخدا و ملائكه و كتب و رسل او و روز آخر ايمان آورده است ده حسنه باو داده ميشود- و أبي الدرداء از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله كه فرمود آيا كدام از شما عاجز است كه ثلث قرآن را در يكشب بخواند عرض كردم يا رسول اللّه چه كسي توانائي آنرا دارد فرمود قل هو اللّه احد بخوانيد. سكوني از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بر سعد بن معاذ نماز گذارد و چون نماز كرد فرمود: هفتاد هزار ملك كه جبرئيل نيز در آنها بود بر سعد معاذ نماز كردند. گفتم: اي جبرئيل به چه چيز او مستحق نماز شما گرديد؟ گفت: بخواندن قل هو اللّه أحد ايستاده و نشسته سواره و پياده در رفتن و آمدن.
و أبوبكر الحضرمي از آنحضرت روايت كرده است كه هر كس ايمان بخدا و روز جزاء دارد فراموش نكند كه در پشت سر هر نماز واجب قل هو اللّه أحد بخواند خير دنيا و آخرت براي او است و جمع گناهان او و پدر و مادر و اولادش را مي آمرزد و اخبار در اين باب بسيار است و هر كه خواهد بتفسير مجمع البيان رجوع كند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
تفسير الفاظ:
«أَحَدٌ» اي واحد «الصَّمَدُ» اي المصمود اليه اي المقصود إليه صمد يصمد اي قصد «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» اي و لم يكن أحد يكافئه اي يماثله يقال فلان يكافئ فلانا اي يماثله.
تفسير معاني:
1- بگو يا محمّد صلّي اللّه عليه و آله او خدائيست يكتا امري است از جانب خداي عزّ و جلّ بپيمبرش صلّي اللّه عليه و آله كه بجميع مكلّفان بگويد او خدائيست كه فقط او سزاوار پرستش است.
زجّاج گويد: هي كنايه از ذكر خداي عزّ و جلّ است و معناي آن اينست كه آنچه را شما از نسبت او پرسيديد او خدائيست يگانه و يكتا يعني واحد است و يكي بيش نيست- خدا يكيست و شريك و نظيري براي او نيست- واحد است و مانند او كسي نيست (از ابن عباس).
و بقولي- واحد است در الاهيت و قدم- و بقولي واحد است در صفت ذاتش و احدي در وجوب صفاتش با او شركت ندارد و اوست كه واجب است و موجود عالم قادر حيّ باشد و اين وجود براي غير او وجوبي ندارد.
و بقولي يكتا و واحد است در افعالش زيرا اوست قادر بر اصول نعم از حياة و قدرت و شهوت و غير آن و غير او قادر بچيزي از اينها نيست و افعال او تماما.
احسان است و احساني كه مي كند براي جلب نفع يا دفع ضرر نيست و از اين جهت اختصاص بوحدت دارد زيرا در اين احسان غير او شركتي ندارد و سواي او كسي مستحق پرستش نيست.
و بقولي خداوند «احد» فرمود و «واحد» نفرمود زيرا واحد داخل در حساب است و عدد ديگر باو منضم ميشود و امّا احد آنست كه نه تجزيه ميشود و نه تقسيم، نه در ذاتش و نه در معناي صفاتش و براي واحد (دوّمي) جايز است و براي أحد دوم جايز نيست زيرا احد بخلاف واحد جنس خود را فرا ميگيرد.
نمي بيني كه چون بگوئي «با فلان واحدي (يعني يكنفر) مقاومت نميكند» يعني ممكن است دو نفر مقاومت كنند ولي اگر بگوئي با او احدي مقاومت نمي كند يعني ممكن نيست دو نفر يا بيشتر با او مقاومت نمايند يعني هيچكس قادر بر مقاومت با او نيست و در اينجا احد از واحد ابلغ و رساتر است.
و حضرت أبو جعفر باقر عليه السّلام فرمايد: معناي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» قل يعني آنچه را كه ما بتو وحي كرده ايم و بتو خبر داده ايم بتأليف حروفي كه ما بر تو قرائت كرده ايم ظاهر نما تا آنكس كه گوش ميدهد و شاهد است يعني دل ميدهد هدايت شود و هو اسمي است كنايه و اشاره بغائب (هاء) تنبيه از معناي ثابت و (واو) اشاره بغائب از حواس چون كافران گفتند: يا محمّد اينها خدايان ما هستند كه بچشم مي بينيم تو هم خداي خودت را كه ما را باو ميخواني اشاره كن كه ما ببينيم و ادراك كنيم لذا خداوند نازل فرمود: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ يعني او خدائيست غائب از درك ابصار و لمس حواس و مقام او بلندتر از اينهاست بلكه او خود مدرك ابصار و مبدع حواس است.
و پدرم براي من حديث كرد از پدرش أمير المؤمنين عليه السّلام كه فرمود خضر را در خواب ديدم يك شب پيش از شب جنگ بدر باو گفتم مرا چيزي بياموز كه بآن بر دشمنان پيروز شوم گفت بگو «يا هو يا من لا هو إلّا هو» و چون بامداد شد و بر رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله قصه خواب را حكايت كردم فرمود يا علي تو اسم اعظم را آموخته اي و روز بدر بر زبانم بود و آنحضرت عليه السّلام روز بدر قل هو اللّه احد خواند و چون فارغ شد گفت: «يا هو يا من لا هو إلّا هو اغفر لي و انصرني علي القوم الكافرين» و روز صفّين هم همين را ميخواند و تكرار مي فرمود. عمّار بن ياسر باو عرض كرد يا أمير المؤمنين اين كنايات چيست؟ فرمود: اسم اعظم خدا و عماد توحيد خدا لا إله إلّا هو.
سپس خواند: «شهد اللّه انه لا إله إلّا هو و الملئكة و اولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلّا هو العزيز الحكيم» و آيات آخر سوره حشر را و پس از آن پياده شد و چهار ركعت قبل از زوال نماز بگذارد و عمار گفت كه أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود معناي «اللّه» المعبود الّذي يأله فيه الخلق و يوله إليه يعني معبودي كه خلايق در او حيرانند و بسوي او جزع ميشود «اللّه المستور عن ادراك الابصار المحجوب عن الاوهام و الخطرات يعني اللّه از ادراك ديده ها مستور و از وهم بندگان و آنچه بقلب عالميان خطور كند در پرده است.»
پس معناي «اللّه احد» يعني معبودي كه خلق از ادراك او و احاطه بكيفيت او حيرانند و او فرد است بالهيت خود و برتر است از صفات آفريدگان خود.
2- امام باقر عليه السّلام فرمود پدرم زين العابدين عليه السّلام براي من حديث كرد از پدرش حسين عليه السّلام كه او فرمود: «صمد» آنكسي است كه آقائي او بي منتها باشد و صد يعني دائمي كه هميشه بوده و زوال نداشته و هميشه خواهد بود و زوال نخواهد داشت. و صمد آنكسي است كه تو پر باشد و درون او خالي نباشد و صمد آنكسي است كه نه بخورد و نه بياشامد و صمد آنكسي است كه خواب براي او نباشد.
«و صاحب مجمع البيان گويد از اين خبر مستفاد ميشود كه انّه سبحانه الحي الّذي لا يحتاج الي الطعام و الشراب و النوم.»
وهب بن وهب گويد كه حديث كرد براي من جعفر بن محمّد الصادق عليه السّلام از پدرش باقر از جدش زين العابدين عليه السّلام كه اهل بصره نامه اي بامام حسين بن علي عليه السّلام نوشتند و از او از صمد سؤال كردند و آنحضرت در جواب آنها نوشت:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم امّا بعد فلا تخوضوا في القرآن و لا تجادلوا فيه و لا تكلّموا فيه بغير علم فقد سمعت جدي رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يقول من قال في القرآن بغير علم فليتّبوء مقعده من النار و ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.
يعني امّا بعد نبايد در باره قرآن بباطل كاوش كنيد و در باره آن بجدال بپردازيد و در تفسير او بدون علم سخني برانيد زيرا بتحقيق من از جدّم رسول خدا شنيدم مي فرمود هر كس بدون علم در باره قرآن چيزي بگويد نشيمنگاه او در آتش جايگير ميگردد و همانا خداوند سبحان صمد را تفسير فرموده و گفته است نزائيده است و زائيده نشده است و براي او هيچكس كفو و هم طرازي نيست.
3- «لَمْ يَلِدْ.»
از او چيزي خارج نميشود مانند فرزند و ساير چيزهاي كثيف متراكم كه از ساير مخلوق خارج ميگردد و نه چيز لطيف مانند نفس و چرت و خواب قلبي و غم و اندوه و خوشحالي و خنده و گريه و بيم و اميد و رغبت و شئامت و گرسنگي و سيري، بلند است مرتبه ذات مقدس او از اينكه چيزي از او خارج شود و از او چيزي توليد گردد خواه كثيف و خواه لطيف).
«وَ لَمْ يُولَدْ»
يعني و خود او هم از چيزي توليد نيافته و از چيزي بيرون نيامده است چنانكه اشياء كثيفه از عناصر خارج ميشود مانند چيزي از چيزي و جنبنده اي از جنبنده اي و گياهي از زمين و آبي از چشمه سار و ميوه هائي از درختان و نه اشياء لطيفه از مراكز خودشان مانند بينائي از چشم و شنوائي از گوش و بويائي از بيني و چشيدني از دهان و سخن از زبان و شناسائي و تميز از دل و آتش از سنگ بلكه: خدا صمدي است كه نه از چيزي است و نه در چيزي است و نه بر چيزي است ابداع كننده چيزها و آفريننده آنهاست و ايجاد كننده آنهاست.
آنچه را كه آفريده است بمشيت خود متلاشي و پراكنده ميسازد براي نيستي و فناء و آنچه را كه خلق كرده است بعلم خود و بمشيت خويش باقي مي گذارد براي هستي و بقاء.
پس اين است خداي شما؛ اللّه الصمد الّذي لم يلد و لم يولد عالم الغيب و الشهادة الكبير المتعال و لم يكن له كفوا أحد. (پايان حديث)
4- «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»
يعني براي او عديلي و نظيري نبوده و نيست كه مانند او باشد.
و بقولي يعني براي او هم صحبت و همسري و زوجه اي كه از او زايشي حاصل شود نبوده و نخواهد بود (و بكفو كنايه آورده زيرا زن كفو شوهر است).
اشارات- گفته اند: خداوند سبحانه توحيد را بفرمايش «قل هو اللّه أحد» روشن ساخت و عدل را بفرمايش «اللَّهُ الصَّمَدُ» روشن فرمود و آنچه را كه نسبت باو محال است از پدر و فرزند بكلمه «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» روشن كرد و آنچه كه از صفات بر او جايز نيست به آيه «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» مبيّن فرمود و در اين جمله دلالتي است بر اينكه او نه جسم است و نه جوهر و نه عرض و نه او در مكاني است (نه در جهتي واقع است).
پاره اي از ارباب كلام گفته اند ما انواع شرك را هشت چيز يافتيم (نقص تقلّب- كثرت- عدد- علّت بودن- يا معلول بودن- اشكال- اضداد) و خداوند سبحانه نفي فرمود از صفت خود (كثرت و عدد) را بكلمه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و نفي كرد (نقص و تقلّب) را بقول خود اللَّهُ الصَّمَدُ و نفي كرد (علت و معلول) را بقول خود لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ و نفي كرد (اشكال و اضداد) را بقول خود (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ) و لذا وحدانيت بحت حاصل ميگردد (فضيل بن يسار روايت كرده است كه حضرت أبا جعفر امام باقر عليه السّلام بمن أمر فرمود كه هر وقت سوره قل هو اللّه أحد را بخوانم چون فارغ گشتم بگويم سه مرتبه «كذلك اللّه ربي» كاشفي گويد:
«وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» رد مجوس و مشركان عرب است كه گفتند او را كفو هست (نعوذ باللّه).
و گفته اند هر آيتي از اين سوره تفسير آيت پيش است چون گويند «من هو» تو گوئي «احد» چون گويند احد كيست تو گوئي «صمد» چون گويند صمد كيست تو گوئي «الّذي لم يلد و لم يولد» چون گويند لم يلد و لم يولد كيست تو گوئي «الّذي لم يكن له كفوا أحد.» (1)

پاورقي

1- تفسير خسروي، ميرزا علي رضا خسرواني، ج8، ص 629-634، انتشارات اسلاميه، چاپ: اول، تهران، 1390 ق.

بازگشت