تفسير آسان


سوره الفاتحة (1): آيه 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «1»
ترجمه:
بنام خداوند بخشاينده مهربان.
لغت و معني:
كلمه اسم از كلمه: سمو كه بمعناي رفعت است مشتق شده و بنا بقولي از كلمه: وسم كه بمعناي علامت مي باشد مشتق گرديده است. ولي قول اول صحيحتر است. كلمه الله كه بجز بذات مقدس خدا گفته نميشود از كلمه: الاه، يا كلمه لوه، يا كلمه ليه مشتق شده است- مج.
تجزيه و تركيب:
كلمه بِسْمِ اللَّهِ متعلق است به كلمه: ابتدائي، يا ابتدئت، يا ابدء. كلمه رحمان و رحيم كه از كلمه: رحمت مشتق شده اند صفت كلمه: الله مي باشند- املاء.

سوره الفاتحة (1): آيه 2
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «2»
ترجمه:
سپاس مخصوص آن خدائي است كه پرورش دهنده عالميان است
- مؤلف.
مسئله:
در كتاب: عروة الوثقي، فصل مستحبات قرائت مي نويسد: وقتي پيشنماز سوره: حمد را خواند مستحب است مأموم بگويد: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)- مؤلف.

لغت و معني:
فرق بين معناي حمد و شكر اين است كه حمد را براي نعمت و غيره بجا مي آورند. ولي شكر را فقط در مقابل نعمت استعمال مي نمايند. فرق ديگر اينكه حمد را در مقابل نعمتي كه بخود انسان يا ديگري نصيب شود قرار ميدهند ولي شكر را فقط براي نعمتي كه بخود انسان برسد استعمال مي كنند- اضواء كلمه: رب كه مصدر، يا بمعناي اسم فاعل است جز بذات مقدّس خدا گفته نمي شود مگر اينكه به كلمه ديگري اضافه شود. نظير: ربّ الدار. يعني صاحب خانه و امثال آن. كلمه عالمين بفتح لام. يك نوع جمعي است كه مفرد ندارد- مج.
كلمه عالمين چند معنا دارد. انسب از همه اين است كه قرآن مي فرمايد:
«قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ، قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا؛ (1)
فرعون بموسي گفت: رب العالمين كيست؟ موسي فرمود: پروردگار آسمانها و زمين و آنچه كه ما بين آنها است.» از اين آيه اينطور بدست مي آيد كه كلمه: عالمين شامل جميع ما سوي اللّه ميشود
- مؤلف.
امام جعفر صادق عليه السّلام مي فرمايد: خداي توانا داراي دوازده هزار عالم است كه هر يك از آنها از آسمانها و زمين هاي هفتگانه بزرگتر است. هيچ يك از اين عالم ها گمان نمي كنند: خداي سبحان عالم ديگري داشته باشد و من بر كليه اين عالم ها حجت مي باشم- نور.
تجزيه و تركيب:
كلمه الْحَمْدُ: مبتداء و كلمه لِلَّهِ: خبر آن مي باشد. كلمه رَبِّ: صفت كلمه اللّه و بقولي بدل آن است- املاء.

سوره الفاتحة (1): آيه 3
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «3»
ترجمه:
آن خدائي كه بخشاينده و مهربان است
- مؤلف.
خداي عليم كلمه: رحمان و رحيم را در اينجا بمنظور مبالغه تكرار نموده است- مج.
1- روايت شده: جواني را أجل در گرفت و زبانش از گفتن: لا اله الّا اللّه بند آمد. هنگامي كه نزد پيغمبر خدا آمدند و جريان را گفتند آن حضرت بر خواست و نزد آن جوان رفت. پيغمبر خدا گفتن شهادتين را بر آن جوان عرضه مي كرد ولي زبان وي باز نميشد. رسول خدا فرمود: آيا اين جوان نماز نمي خوانده و روزه نميگرفته است!؟ گفتند: چرا. فرمود: آيا مادرش وي را عاق ننموده است؟ گفتند: چرا. فرمود: مادرش را حاضر كنيد! رفتند پير زني را آوردند كه يك چشم وي نابينا بود. پيامبر خدا به وي فرمود: پسرت را عفو كن. گفت: عفو نمي كنم. زيرا او لطمه بصورتم زده و چشم مرا از كاسه در آورده است. رسول اعظم فرمود: برويد هيزم و آتش برايم بياوريد! پير زن گفت:
براي چه مي خواهي!؟ فرمود: ميخواهم وي را بعلت اين عملي كه با تو انجام داده بسوزانم. پير زن گفت: او را عفو كردم! آيا او را مدت 9 ماه براي آتش حمل نمودم!! آيا او را مدّت دو سال براي آتش شير دادم!! پس ترحم مادري من كجا رفته است!؟
در اين هنگام بود كه زبان آن جوان باز شد و گفت: أشهد ان لا اله الا اللّه. زني كه فقط رحيم باشد و اجازه ندهد كسي بسوزد پس خدائي كه رحمان و رحيم است چگونه اجازه مي دهد: شخصي كه مدت هفتاد سال بگفتن:
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مواظبت كرده است بسوزد!! غرائب.
2- پيامبر معظم اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم مي فرمايد: خداي مهربان داراي صد رحمت ميباشد كه يكي از آنها را فرو فرستاده و بين: انس، جن، پرندگان، چرندگان و خزندگان تقسيم نموده است. كليه اين عاطفه ها و ترحمها از آن يك رحمت سر چشمه مي گيرند.
نود و نه رحمت ديگر را براي روز قيامت تأخير انداخته است تا بوسيله آنها به بندگانش ترحم فرمايد- غرائب

سوره الفاتحة (1): آيه 4
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ «4»
ترجمه:
(خدا) مالك و صاحب روز جزاء يعني روز قيامت است
- مؤلف
كيفيت قرائت:
گروهي خوانده اند: (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) و گفته اند: انسان مالك چيزي نيست مگر اينكه ملك (بفتح ميم و كسر لام) آن نيز هست. ولي اگر نسبت بچيزي ملك (بفتح ميم و كسر لام) باشد مالك آن نخواهد بود. بنابر اين چون كلمه: مالك از كلمه: ملك عموميت بيشتري دارد لذا كلمه مالك با ذات مقدس پروردگار مناسبت بيشتري دارد- مج.
لغت و معني:
ملك (بفتح ميم و كسر لام) يعني شخصي كه مقتدر و داراي سياست و تدبير باشد. مالك يعني كسي كه حقّ تصرف در مال خويشتن داشته باشد و أحدي نتواند مانع وي گردد. كلمه: دين يعني جزاء- مج.
تجزيه و تركيب:
كلمه مالِكِ: بدل است از كلمه: اللّه و بدين لحاظ مجرور است. كلمه (يَوْمِ الدِّينِ): ظرف و محلا منصوب است.
روايت شده: روز قيامت مردي را مي آورند كه وقتي متوجه اوضاع و أحوال خود ميشود مي بيند: أصلا حسنه اي ندارد! ندا مي شود: اي فلاني بوسيله عمل خود داخل بهشت شو! وي مي گويد: بار خدايا كدام عمل! خطاب ميرسد:
آيا در فلان شب كه خواب بودي و از اين پهلو به آن پهلو غلطيدي نگفتي:
اللّه! و سپس فورا خواب بر تو غلبه يافت و اين موضوع را فراموش نمودي؟ اما من كه خمار و خواب در وجودم راه ندارند اين سخن تو را فراموش ننموده ام!!- غرائب.
(اين حديث در باره كسي است كه اگر حسنه اي نداشته است گناهي هم نكرده است).

سوره الفاتحة (1): آيه 5
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ «5»
ترجمه:
تو را پرستش مي كنيم و از تو مدد مي طلبيم
- مؤلف
لغت و معني:
معني عبادت كه كلمه نَعْبُدُ از آن مشتق شده است يعني ذلت. عبد را بدين لحاظ عبد مي گويند كه در مقابل مولاي خود ذليل و مطيع باشد.
معني كلمه: استعانت كه كلمه نَسْتَعِينُ از آن مشتق شده است يعني طلب مدد و اعانت- مج.
تجزيه و تركيب:
كلمه إِيَّاكَ: ضمير منفصل و منصوب يعني مفعول كلمه: نَعْبُدُ و مفعول كلمه نَسْتَعِينُ است- مج
تفسير:
عبادت يك نوع تشكري است. زيرا كه أعلي مراتب خضوع و أعلي درجه تعظيم مي باشد. كسي مستحق عبادت نيست مگر اينكه اصول نعمت ها از قبيل:
خلقت حيات و قدرت و شهوت بدست قدرت او باشد. و كسي هم بر خلقت اينگونه نعمت ها قادر نيست مگر ذات مقدس خدا. بدين جهت خدا اهليت دارد كه مورد پرستش قرار گيرد ولي بشر اين اهليت را ندارد- مج
فصاحت و بلاغت:
جهت مقدم شدن كلمه: إِيَّاكَ بر كلمه: نَعْبُدُ و بر كلمه نَسْتَعِينُ اين است كه باعث اختصاص و انحصار شود. يعني پروردگارا! ما تو را مي پرستيم، نه غير تو را.
از تو مدد مي خواهيم، نه غير از تو- اضواء.
نمونه اي از عبد و عبادت:
يكي از مردمان نيكوكار ببازار رفت كه بنده اي بخرد. وقتي غلام زر خريدي را به وي عرضه كردند به آن غلام گفت: نام تو چيست؟ گفت: فلان گفت: چه كاره اي؟ گفت: فلان. شخص خريدار به برده فروش گفت: من اين غلام را نميخواهم. غلام ديگري بياور! هنگامي كه غلام ديگري آورد آن شخص خريدار به آن غلام گفت: نام تو چيست؟ گفت: هر نامي كه تو بگذاري. مولا گفت: خوراك تو چيست؟
غلام گفت: آنچه تو عطا كني. مولا: چه نوع لباسي ميپوشي؟ غلام: هر لباسي كه تو بمن بپوشاني. مولا: چه كاره هستي؟ غلام: هر دستوري كه تو بفرمائي مولا: چه چيزي را اختيار مي نمائي؟ غلام: من بنده هستم، بنده كه از خود اختياري ندارد. مولا: اين بنده حقيقي ميباشد. اين بنده را بايد خريد!! فتوح.
حكايت شده: عابدي در بني اسرائيل از مردم كناره گيري نمود و مدّت هفتاد سال مشغول عبادت شد. خداي عليم ملكي را نزد او فرستاد و فرمود:
عبادات تو قبول نميشوند، خويشتن را دچار مشقت منماي و جد و جهد مكن!! عابد در جواب گفت: چون آنچه بر من واجب است عبوديت و بندگي ميباشد لذا بايد وظيفه خود را هميشه انجام دهم. ولي قبول شدن و قبول نشدن موكول به معبود من است! وقتي آن ملك مراجعت نمود خدا فرمود: عابد چه گفت؟ ملك گفت:
پروردگارا! تو عالمتري كه او چنين و چنان گفت. خدا فرمود: نزد آن عابد برو و بگو: ما طاعت هاي تو را بخاطر اين نيت ثابتي كه داري قبول كرديم- غرائب.

سوره الفاتحة (1): آيه 6
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ «6»
ترجمه:
ما را براه راست هدايت كن
- مؤلف
لغت و معني:
هدايت كه كلمه اهْدِنَا از آن مشتق شده است. در لغت بمعناي ارشاد و راهنمائي است. نيز بمعناي توفيق دادن استعمال ميشود صراط يعني راه واضح و وسيع و مستقيم كه اعوجاج و كجي ندارد- مج
تجزيه و تركيب:
كلمه: اهْدِنَا كه از كلمه: هدايت مشتق ميشود دو مفعول طلب است.
مفعول اول آن كلمه: نا و مفعول دوم آن كلمه: صراط مي باشد- مؤلف.
تفسير:
در باره صراط مستقيم چند قول گفته شده:
1- پيامبر اسلام و حضرت علي بن أبي طالب و ابن مسعود فرموده اند:
منظور از صراط مستقيم قرآن مجيد است.
2- جابر و ابن عباس گفته اند: منظور از صراط مستقيم اسلام ميباشد.
3- در اخبار شيعه روايت شده كه منظور از صراط مستقيم پيغمبر اعظم اسلام و امامان دوازده گانه كه جانشين آنحضرت بودند هستند- مج
خداي سبحان داراي انواع و اقسام وسائل هدايت مي باشد كه مرجع كليه آنها اين چهار نوع است:
يكم:
قوه عقلي و حواس باطني بشر كه خدا بوسيله آنها به انسان فيض ميرساند و انسان بمصلحت هاي خويشتن راهنمائي ميشود.
دوم:
نصب دليلهائي كه انسان بوسيله آنها حقّ را از باطل و مصلحت را از مفسده تشخيص ميدهد. از قبيل اين آيه كه (در سوره: فصلت، آيه 16) ميفرمايد: ما آنانرا هدايت كرديم ولي ايشان راه كور كورانه را برگزيدند و طريق هدايت را رها كردند.
سوم:
فرستادن پيامبران و كتب آسماني. چنانكه (در سوره أنبياء آيه 72) مي فرمايد: ما پيامبران را پيشواياني قرار داديم كه مردم را به أمر ما هدايت نمايند و نيز (در سوره: بني اسرائيل، آيه- 8) مي فرمايد: اين قرآن مردم را براه استوار و روشني هدايت ميكند.
چهارم:
وحي و الهام و خوابهاي راست. لذا در (سوره: انعام، آيه 89) در باره آنان مي فرمايد: ايشان همان افرادي هستند كه خدا هدايتشان كرده است. نيز در (سوره: عنكبوت، آيه- 68) مي فرمايد: افرادي كه در راه ما جهاد ميكنند ما آنانرا براه راست هدايت مينمائيم- منهج (چون جمله. اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ دعا مي باشد لذا) پيامبر اعظم اسلام صلي اللّه عليه و آله مي فرمايد: خدا را به وسيله آن زبانهائي بخوانيد كه با آنها معصيت نكرده باشيد.
گفتند: يا رسول اللّه كدام يك از ما است كه يك چنين زباني داشته باشد!؟
فرمود: بعضي از شما براي بعضي ديگر دعا كنيد. زيرا تو با زبان ديگري و ديگري با زبان تو گناه نكرده ايد- غرائب
تأويل:
ابن عباس از پيامبر عاليقدر اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم روايت ميكند كه بحضرت علي ابن أبي طالب فرمود: تو طريق واضح و صراط مستقيم و يعسوب يعني أمير مؤمنين ميباشي.
كسيكه مي خواهد نظير باد از صراط عبور كند و بدون حساب داخل بهشت شود بايد وصي و ولي و رفيق و خليفه مرا بر أهل بيتم (2)
يعني علي بن أبي طالب را دوست داشته باشد. و كسيكه ولايت علي را ترك نمايد داخل جهنم خواهد شد.
بعزّت و جلال پروردگارم قسم علي همان باب اللّه است كه چاره اي نيست جز اينكه بايد از آن داخل شد. علي بن أبي طالب صراط مستقيم است. علي همان كسي است كه خدا فرداي قيامت از ولايت او سؤال خواهد كرد- شواهد.
حقيقت و مجاز:
صراط در لغت بمعناي طريق است، ولي در اين آيه شريفه بمعناي دين مي باشد. زيرا دين انسانرا بمقامي مي رساند كه مستوجب ثواب و محفوظ بودن از عقاب باشد. پس گويا: راهي است كه رفتن آن داراي مظنه نجات و سلامتي خواهد بود- تلخيص

سوره الفاتحة (1): آيه 7
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ «7»
ترجمه:
راه آن افرادي كه بر آنان نعمت دادي، نه راه آن اشخاصي كه مورد غضب قرار گرفتند و نه راه آن گروهي كه گمراه شدند- مؤلف
تجزيه و تركيب:
كلمه (صِراطَ الَّذِينَ): بقولي صفت و بقولي بدل است براي (الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) در مجرور بودن (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ) سه قول است:
1- بدل از هاء كلمه عَلَيْهِمْ باشد.
2- بدل از كلمه: الَّذِينَ است.
3- صفت كلمه: الَّذِينَ باشد مج.
تفسير:
كلمه (صِراطَ الَّذِينَ) عطف بيان است براي (الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) يعني راه آن افرادي كه بوسيله طاعت خود به ايشان نعمت عطا كردي. آنان اين اشخاصي هستند كه اين آيه شريفه ايشانرا معرفي مي كند و مي فرمايد: افرادي كه از خدا و رسول اطاعت كنند با آن اشخاصي خواهند بود كه خدا نعمت به ايشان عطا كرده است از قبيل: پيامبران، راستگويان، شهيدان و نيكوكاران (3) منظور از (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) به اتفاق شيعه و سني يهوديان مي باشند. بدليل اين آيه شريفه كه در باره ايشان مي فرمايد: آن افرادي كه خدا آنان را لعنت كرده و بر آنان غضب نموده و گروهي از ايشانرا بشكل بوزينه ها و خوكها در آورده است (4) دليل اينكه يهود بصورت بوزينه و خوك در آمدند سوره: بقره است كه يهود را مورد خطاب قرار داده و فرموده: شما آن گروهي را كه از شما بودند مي شناسيد و در روز شنبه نافرماني كردند و ماهيانرا گرفتند و ما بايشان گفتيم: بوزينه هائي خجل و سر بزير باشيد.
منظور از كلمه (وَ لَا الضَّالِّينَ) نصارا مي باشند. بدليل اين آيه شريفه كه راجع به آنان مي فرمايد: از هوا و هوس آن گروهي كه قبل از اين گمراه شدند و گروه كثيري را هم گمراه نمودند و از راه راست منحرف گرديدند متابعت نكنيد (5)
مج در آن هنگامي كه پيامبر عاليقدر اسلام در وادي القرا با يهوديان مشغول جهاد بود شخصي كه أهل يقين بود برسول خدا گفت: اينان كيانند كه با مثل تو شخصي مي جنگند!؟ فرمود: اينان مغضوب عليهم هستند. آن شخص به نصارا اشاره كرد و گفت: يا رسول اللّه! اينان كيانند كه با تو كارزار مي نمايند؟
فرمود: اينان ضالين مي باشند- فتوح.
تقسيم سوره حمد بين خدا و بنده:
حضرت علي بن أبي طالب عليه السّلام از پيامبر اعظم صلي اللّه عليه و آله و سلم روايت مي كند كه فرمود: خداي رؤوف مي فرمايد: من حمد و نماز را بين خودم و بنده ام تقسيم نموده ام. نصفي از من و نصفي از بنده ام مي باشد، آنچه را كه بنده ام بخواهد به وي مي دهم. هنگامي كه بنده ام بگويد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خدا مي فرمايد: بنده ام بنام من شروع كرد. بر من لازم است امور او را كامل و اوضاع و أحوال وي را مبارك نمايم. موقعي كه بنده بگويد:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ خداي مهربان مي فرمايد: بنده ام حمد مرا بجاي آورد و دانست: نعمتهائي كه دارد از من است. بليه هائي كه از او دفع ميشود بوسيله من مي باشد. اي ملائكه! من شما را گواه مي گيرم كه نعمت هاي اخروي او را به نعمتهاي دنيوي وي اضافه خواهم كرد و بليه هاي اخروي را از او دفع مي نمايم، همانطور كه بليه هاي دنيوي او را دفع نمودم. وقتي بنده مي گويد:
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداي رءوف مي فرمايد: بنده من شهادت داد كه من رحمان و رحيم هستم.
من شما را شاهد مي گيرم كه او را مورد رحمت فراواني و عطاي جزيلي قرار خواهم داد. موقعي كه بنده بگويد:
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ خداي مهربان مي فرمايد: من شما را گواه مي گيرم همانطور كه بنده ام اعتراف كرد: من مالك روز جزاء هستم من روز قيامت حساب او را سهل خواهم گرفت. حسنات او را قبول و گناهانش را عفو مي نمايم. هنگامي كه بنده بگويد:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ خداي رءوف مي فرمايد: بنده من راست مي گويد، مرا عبادت مي كند.
من شما را گواه مي گيرم در مقابل عبادتش ثوابي به او خواهم داد كه هر كسي راجع به پرستش من با وي مخالفت كرده باشد غبطه بخورد. وقتي بنده ميگويد:
وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ خداي مهربان مي فرمايد: بنده ام بمن پناهنده شد. من شما را شاهد ميگيرم كه او را اعانت نمايم. در موقع گرفتاري ها بفريادش ميرسم و در روز بي نوائي دست او را مي گيرم. هنگامي كه بنده مي گويد:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ- الي آخر سوره خداي مهربان مي فرمايد: اين شخص بنده من است. بنده ام هر چه بخواهد به وي عطا مي كنم. من دعاي بنده ام را مستجاب نمودم. آرزوهاي او را بر آورده كردم و از آنچه كه خائف است امانش دادم- ميزان
مناظرات:
بر انسان لازم است نيكوئي سوره حمد را كه خدا در نماز مسلمانان قرار داده است با نمازي كه نصارا در انجيل فعلي دارند قياس نمايد. زيرا كلمات نماز نصارا در انجيل متي (6- 9- 13) بدين شرح است:
پدر ما آن كسي است كه در آسمان مي باشد. نام تو مقدس است. قدرت تو خواهد آمد. مشيت تو بايد همانطور كه در آسمان است در زمين هم باشد. نان ما براي ما كافي است. امروز بما عطا كن. گناهان ما را بيامرز.
همچنانكه ما گناهكاران را مي آمرزيم. ما را مورد تجربه قرار مده. ما را از شخص شرير نجات بده. آمين- ميزان
تاريخ وجوب نماز:
نمازهاي پنجگانه شبانه روزي در سنه- 9- بعثت كه پيغمبر خدا از معراج مراجعت نمود واجب شد هنگامي كه بمدينه طيبه هجرت كرد روزه و زكات و حج و جهاد واجب شدند و قبله از بيت المقدس بسوي كعبه تحول يافت. نمازهاي پنجگانه هر كدام دو ركعت بودند. موقعي كه امام حسن و امام حسين عليهما السّلام متولد شدند پيغمبر اكرم بشكرانه اين نعمت (به امر و اجازه خدا) يك ركعت بنماز مغرب و دو ركعت به هر يك از نماز ظهر و عصر و عشاء اضافه نمود- معارف
چرا نماز ظهر و عصر آهسته ولي ما بقي نمازها بلند خوانده ميشوند؟:
هنگامي كه پيامبر عاليقدر اسلام در مكه معظمه نماز ميخواند در موقع گفتن: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ صداي مبارك خود را بلند مي كرد. مشركين (كه ميشنيدند: رسول خدا كلمه: رحمن را ادا مي كرد) مي گفتند: رحمان يمامه يعني مسيلمه كذاب را صدا ميزند. لذا پيغمبر خدا (براي اينكه مشركين او را تمسخر نكنند) بسم اللّه را بقدري آهسته ميگفت كه كسي نمي شنيد. بدين علت بود كه خداي عليم آيه ذيل را نازل كرد:
«وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا» (6)
ترجمه: نماز خود را بقدري بلند مخوان (كه مشركين صداي تو را بشنوند و مسخره كنند) و بقدري هم آهسته مخوان (كه يارانت صداي تو را نشنوند) بلكه (در آهسته و بلند خواندن) حد وسط را برگزين- فتوح صدوق در كتاب: فقيه مينويسد: محمّد بن عمران از امام جعفر صادق عليه السّلام جويا شد: براي چيست كه نماز جمعه و نماز مغرب و عشاء و صبح بلند خوانده ميشوند، ولي نماز ظهر و عصر آهسته خوانده ميشوند؟
فرمود: هنگامي كه پيغمبر اعظم اسلام بمعراج رفت اول نمازي را كه خدا بر آنحضرت واجب كرد نماز ظهر روز جمعه بود. چون خدا بملائكه دستور داده بود: پشت سر آن بزرگوار نماز بخوانند لذا آنحضرت را مأمور كرد: نماز روز جمعه را بلند بخواند تا فضيلت آن نماز را براي ملائكه معلوم نمايد. ولي موقعي كه خدا نماز عصر را بر آن بزرگوار واجب نمود أحدي از ملائكه را مأمور نكرد تا با آن حضرت نماز بخواند لذا نماز عصر را آهسته خواند.
سپس نماز مغرب و عشاء را به پيامبر اعظم واجب كرد و چون به ملائكه دستور داد: با رسول خدا نماز بخوانند لذا به پيغمبر اكرم أمر كرد: نماز مغرب و عشاء را بلند بخواند (7)
وقتي طلوع فجر نزديك شد و پيامبر خدا از معراج بزمين بازگشت نمود خدا نماز صبح را به آن بزرگوار واجب كرد و دستور داد نماز صبح را بلند بخواند تا فضيلت آنرا براي مردم مشخص كند، همانطور كه براي ملائكه مشخص كرده بود، بدين لحاظ است كه نماز صبح بلند خوانده ميشود. (8)

پاورقي

1- سوره: شعراء، آيه 22.
2- اين حديث شريف اشاره ميكند به آن سفري كه پيامبر (ص) براي جنگ تبوك خارج شد و حضرت علي بن ابي طالب را در مدينه نهاد تا سرپرست أهل و عيال رسول خدا باشد. پس اين احتمال جا ندارد كه كسي گمان كند علي فقط از نظر سرپرستي أهل و عيال پيغمبر خدا خليفه آنحضرت بوده است. زيرا ده ها روايت از أهل تسنن و شيعه چنانكه در كتاب: فضائل الخمسه مينگارد وارد شده كه علي بن أبي طالب از هر نظر خليفه بلافصل رسول اعظم اسلام است- مؤلف
3- سوره نساء، آيه 68.
4- سوره مائده، آيه 59.
5- سوره مائده، آيه 76.
6- سوره: اسراء، آيه 110.
7- پيغمبر خدا كه شب بمعراج رفته بود. پس چگونه نماز ظهر و عصر را بجاي آورده است!؟ بعضي فرموده اند از باب تعليم نماز بوده است. ولي بنظر مؤلف ميتوان گفت: شب و روز و ماه و سال از كيفيات عالم دنيوي هستند. أما عالم آخرت شب و روز و سال ماه ندارد. چنانكه امام محمّد باقر (ع) در جواب عالم نصارا فرمود: ساعات و اوقات بهشت نظير ساعت و وقت بين الطلوعين دنيا ميباشد و قرآن هم ميفرمايد: لا تجدون فيها شمسا و لا زمهريرا- مؤلف
8- تفسير آسان، محمد جواد نجفي خميني، ج1، ص 17-30، انتشارات اسلاميه، چاپ: اول، تهران، 1398 ق.

بازگشت