برگزيده تفسير نمونه


آغاز جزء اول قرآن مجيد
سوره فاتحة الكتاب (حمد)
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراي هفت آيه است»
ويژگيهاي سوره حمد:
1- اين سوره اساسا با سوره هاي ديگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق روشني دارد زيرا در اين سوره خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است. آغاز اين سوره با حمد و ستايش پروردگار شروع و با ابراز ايمان به مبدء و معاد (خداشناسي و ايمان به رستاخيز) ادامه و با تقاضاها و نيازهاي بندگان پايان مي گيرد.
2- سوره حمد، اساس قرآن است، در حديثي از پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و اله مي خوانيم كه: «الحمد امّ القرآن» و اين به هنگامي بود كه «جابر بن عبد اللّه انصاري» خدمت پيامبر صلّي اللّه عليه و اله رسيد، پيامبر صلّي اللّه عليه و اله به او فرمود: «آيا برترين سوره اي را كه خدا در كتابش نازل كرده به تو تعليم كنم». جابر عرض كرد آري پدر و مادرم به فدايت باد، به من تعليم كن، پيامبر صلّي اللّه عليه و اله سوره حمد كه امّ الكتاب است به او آموخت.
سپس اضافه فرمود: «اين سوره شفاي هر دردي است مگر مرگ».
«امّ» به معني اساس و ريشه است.
شايد به همين دليل «ابن عباس» مفسر معروف مي گويد: «هر چيزي اساس و شالوده اي دارد ... و اساس و زير بناي قرآن، سوره حمد است».
3- در آيات قرآن سوره حمد به عنوان يك موهبت بزرگ به پيامبر (صلّي اللّه عليه و اله) معرفي شده، و در برابر كل قرآن قرار گرفته است، آنجا كه مي فرمايد: «ما به تو سوره حمد كه هفت آيه است و دوبار نازل شده داديم همچنين قرآن بزرگ بخشيديم» (1).
محتواي سوره حمد:
از يك نظر اين سوره به دو بخش تقسيم مي شود، بخشي از حمد و ثناي خدا سخن مي گويد و بخشي از نيازهاي بنده.
در حديثي از پيامبر صلّي اللّه عليه و اله مي خوانيم: خداوند متعال چنين فرموده: «من سوره حمد را ميان خود و بنده ام تقسيم كردم نيمي از آن براي من و نيمي از آن براي بنده من است. و بنده من حق دارد هر چه را مي خواهد از من بخواهد »(2).

در فضيلت اين سوره
از پيامبر صلّي اللّه عليه و اله نقل شده: «هر مسلماني سوره حمد را بخواند پاداش او باندازه كسي است كه دو سوم قرآن را خوانده (و طبق نقل ديگري پاداش كسي است كه تمام قرآن را خوانده باشد) و گوئي به هر فردي از مردان و زنان مؤمن هديه اي فرستاده است».
همچنين در حديثي از امام صادق عليه السّلام مي خوانيم: «شيطان چهار بار فرياد كشيد و ناله سر داد نخستين بار روزي بود كه از درگاه خداوند رانده شد، سپس هنگامي بود كه از بهشت به زمين تنزل يافت، سومين بار هنگام بعثت محمد صلّي اللّه عليه و اله بعد از فترت پيامبران بود و آخرين بار زماني بود كه سوره «حمد» نازل شد»!

چرا نام اين سوره فاتحة الكتاب است؟
«فاتحة الكتاب» به معني آغازگر كتاب (قرآن) است، و از روايات استفاده مي شود كه اين سوره در زمان خود پيامبر صلّي اللّه عليه و اله نيز به همين نام شناخته مي شده است.
از اينجا دريچه اي به سوي مسأله مهمّي از مسائل اسلامي گشوده مي شود و آن اينكه بر خلاف آنچه در ميان گروهي مشهور است كه قرآن در عصر پيامبر صلّي اللّه عليه و اله به صورت پراكنده بود، بعد در زمان ابو بكر يا عمر يا عثمان جمع آوري شد، قرآن در زمان خود پيامبر صلّي اللّه عليه و اله به همين صورت امروز جمع آوري شده بود.

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
(آيه 1)- ميان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پر ارزشي را به نام بزرگي از بزرگان آغاز مي كنند، يعني آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط مي دهند. ولي آيا بهتر نيست كه براي پاينده بودن يك برنامه و جاويد ماندن يك تشكيلات، آن را به موجود پايدار و جاويداني ارتباط دهيم كه فنا در ذات او راه ندارد، از ميان تمام موجودات آنكه ازلي و ابدي است تنها ذات پاك خداست و به همين دليل بايد همه چيز و هر كار را با نام او آغاز كرد و از او استمداد نمود لذا در نخستين آيه قرآن مي گوئيم: «بنام خداوند بخشنده بخشايشگر» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ).
و در حديث معروفي از پيامبر صلّي اللّه عليه و اله مي خوانيم:
«كلّ امر ذي بال لم يذكر فيه اسم اللّه فهو ابتر؛
هر كار مهمي كه بدون نام خدا شروع شود بي فرجام است.»
و نيز امام باقر عليه السّلام مي فرمايد: «سزاوار است هنگامي كه كاري را شروع مي كنيم، چه بزرگ باشد چه كوچك، بسم اللّه بگوئيم تا پر بركت و ميمون باشد».
كوتاه سخن اينكه: پايداري و بقاء عمل بسته به ارتباطي است كه با خدا دارد به همين مناسبت خداوند به پيامبر دستور مي دهد كه در آغاز شروع تبليغ اسلام اين وظيفه خطير را با نام خدا شروع كند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ (سوره علق آيه 1)، و مي بينيم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجيب هنگام سوار شدن بر كشتي براي پيروزي بر مشكلات به ياران خود دستور مي دهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتي «بسم اللّه» بگويند (سوره هود آيه 41 و 48).
و آنها نيز اين سفر را سر انجام با موفقيت و پيروزي پشت سر گذاشتند.
و نيز سليمان در نامه اي كه به ملكه سبا مي نويسد سر آغاز آن را «بِسْمِ اللَّهِ» قرار مي دهد (سوره نحل آيه 30).
روي همين اصل، تمام سوره هاي قرآن- با بسم اللّه آغاز مي شود تا هدف اصلي از آغاز تا انجام با موفقيت و پيروزي و بدون شكست انجام شود و تنها سوره توبه است كه بسم اللّه در آغاز آن نمي بينيم چرا كه سوره توبه با اعلان جنگ به جنايتكاران مكّه و پيمان شكنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصيف خداوند به «رحمان و رحيم» سازگار نيست.
نكته ها:
1- آيا بسم اللّه جزء سوره است؟
در ميان دانشمندان و علماء شيعه اختلافي نيست كه بسم اللّه جزء سوره حمد و همه سوره هاي قرآن است، اصولا ثبت «بسم اللّه» در آغاز همه سوره ها، خود گواه زنده اين امر است، زيرا مي دانيم در متن قرآن چيزي اضافه نوشته نشده است، و ذكر «بسم اللّه» در آغاز سوره ها از زمان پيامبر صلّي اللّه عليه و اله تاكنون معمول بوده است. به علاوه سيره مسلمين همواره بر اين بوده كه هنگام تلاوت قرآن بسم اللّه را در آغاز هر سوره اي مي خواندند، و متواترا نيز ثابت شده كه پيامبر صلّي اللّه عليه و اله آن را تلاوت مي فرمود، چگونه ممكن است چيزي جزء قرآن نباشد و پيامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت كنند.
به هر حال مسأله آنقدر روشن است كه مي گويند: يك روز معاويه در دوران حكومتش در نماز جماعت بسم اللّه را نگفت، بعد از نماز جمعي از مهاجران و انصار فرياد زدند أسرقت أم نسيت؟ آيا بسم اللّه را دزديدي يا فراموش كردي!
2- اللّه جامعترين نام خداست:
زيرا بررسي نامهاي خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامي آمده نشان مي دهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مي سازد، تنها نامي كه جامع صفات جلال و جمال است همان «اللّه» مي باشد. به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت براي كلمه «اللّه» گفته مي شود به عنوان نمونه: «غفور» و «رحيم» كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مي كند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)- (سوره بقره آيه 266).
«سميع» اشاره به آگاهي او از مسموعات، و «عليم» اشاره به آگاهي او از همه چيز است (فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)- (بقره: 227).
و در يك آيه بسياري از اين اسماء، وصف «اللّه» قرار مي گيرند.
«هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ؛
اوست اللّه كه معبودي جز وي نيست، اوست حاكم مطلق، منزه از ناپاكيها، از هر گونه ظلم و بيدادگري، ايمني بخش، نگاهبان همه چيز، توانا و شكست ناپذير، قاهر بر همه موجودات، و با عظمت».
يكي از شواهد جامعيت اين نام آن است كه ابراز ايمان و توصيه تنها با جمله لا اله الّا اللّه مي توان كرد.
3- رحمت عام و خاص خدا:
مشهور در ميان گروهي از مفسران اين است كه صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداست كه شامل دوست و دشمن، مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار مي باشد، زيرا «باران رحمت بي حسابش همه را رسيده، و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده».
ولي «رحيم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع و صالح و فرمانبردار است. و تنها چيزي كه ممكن است اشاره به اين مطلب باشد آن است كه «الرَّحْمنِ» در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است كه نشانه عموميت آن است، در حالي كه «الرَّحِيمِ» گاهي به صورت مقيد ذكر شده كه دليل بر خصوصيت آن است مانند:
«وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً ؛
خداوند نسبت به مؤمنان رحيم است» (احزاب: 43).
در روايتي نيز از امام صادق عليه السّلام مي خوانيم: «خداوند معبود همه چيز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است».
4- چرا صفات ديگر خدا در «بسم اللّه» نيامده است؟
و تنها روي صفت «رحمانيت و رحيميّت» او تكيه مي شود. امّا با توجه به يك نكته، پاسخ اين سؤال روشن مي شود و آن اينكه در آغاز هر كار لازم است از صفتي استمداد كنيم كه آثارش بر سراسر جهان پرتوافكن است، همه موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحراني نجات بخشيده است.
بهتر است اين حقيقت را از زبان قرآن بشنويد آنجا كه مي گويد:
«وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ ؛
رحمت من همه چيز را فرا گرفته است» (اعراف- 156).
از سوي ديگر مي بينيم پيامبران براي نجات خود از چنگال حوادث سخت و دشمنان خطرناك دست به دامن رحمت خدا مي زدند، در مورد «هود» و پيروانش مي خوانيم:
«فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا
هود و پيروانش را به وسيله رحمت خويش (از چنگال دشمنان) رهائي بخشيديم» (اعراف- 72).
پس اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائي دارد چنانكه در دعا مي خوانيم: يا من سبقت رحمته غضبه «اي خدائي كه رحمتت بر غضبت پيشي گرفته است». انسانها نيز بايد در برنامه زندگي اساس و پايه كار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براي مواقع ضرورت بگذارند.
(آيه 2)- بعد از «بسم اللّه» كه آغازگر سوره بود، نخستين وظيفه بندگان آن است كه به ياد مبدء بزرگ عالم هستي و نعمتهاي بي پايانش بيفتند، همان نعمتهاي فراواني كه راهنماي ما در شناخت پروردگار و انگيزه مادر راه عبوديت است.
اينكه مي گوئيم: انگيزه، به خاطر آن است كه هر انساني به هنگامي كه نعمتي به او مي رسد فورا مي خواهد، بخشنده نعمت را بشناسد، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزاري برخيزد و حق شكر او را ادا كند به همين جهت علماي علم كلام (عقائد) در نخستين بحث اين علم «وجوب شكر منعم» را كه يك فرمان فطري و عقلي است به عنوان انگيزه خداشناسي، يادآور مي شوند.
و اينكه مي گوئيم: راهنماي ما در شناخت پروردگار نعمتهاي اوست، زيرا بهترين و جامعترين راه براي شناخت مبدء، مطالعه در اسرار آفرينش و رازهاي خلقت و مخصوصا وجود نعمتها در رابطه با زندگي انسانها است.
به اين دو دليل سوره فاتحة الكتاب با اين جمله شروع مي شود «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است» (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ).
«حمد» در لغت به معني ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختياري است.
1- هر انساني كه سر چشمه خير و بركتي است و هر پيامبر و رهبر الهي كه نور هدايت در دلها مي پاشد، هر شخص سخاوتمندي كه بخشش مي كند، و هر طبيبي كه مرهمي بر زخم جانكاهي مي نهد، ستايش آنها از ستايش خدا سر چشمه مي گيرد، چرا كه همه اين مواهب در اصل از ناحيه ذات پاك او است، و نيز اگر خورشيد نورافشاني مي كند، ابرها باران مي بارند، و زمين بركاتش را به ما تحويل مي دهد، همه از ناحيه او است.
2- جالب اينكه «حمد» تنها در آغاز كار نيست، بلكه پايان كارها نيز چنانكه قرآن به ما تعليم مي دهد با حمد خواهد بود، در مورد بهشتيان مي خوانيم: «سخن آنها در بهشت نخست منزه شمردن خداوند از هر عيب و نقص و تحيت آنها سلام، و آخرين سخنشان الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ است». (يونس: 10)
3- امّا كلمه «ربّ» در اصل به معني مالك و صاحب چيزي است كه به تربيت و اصلاح آن مي پردازد.
4- كلمه «الْعالَمِينَ» جمع «عالم» است و عالم به معني مجموعه اي است از موجودات مختلف و هنگامي كه به صورت «عالمين» جمع بسته مي شود اشاره به تمام مجموعه هاي اين جهان است.
در روايتي از علي عليه السّلام چنين مي خوانيم كه در ضمن تفسير آيه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» فرمود: «رَبِّ الْعالَمِينَ اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم از موجودات بيجان و جاندار».
(آيه 3)- «خداوندي كه بخشنده و بخشايشگر است» و رحمت عام و خاصش همه را رسيده. (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ).
معني «رحمن» و «رحيم» و همچنين تفاوت ميان اين دو كلمه را در تفسير «بسم اللّه» خوانديم. نكته اي كه بايد اضافه كنيم اين است كه اين دو صفت در نمازهاي روزانه ما حداقل 30 بار تكرار مي شوند (در هر يك از دو ركعت اول نماز دوازده بار) و به اين ترتيب 60 مرتبه خدا را به صفت رحمتش مي ستائيم. و اين درسي است براي همه انسانها كه خود را در زندگي بيش از هر چيز به اين اخلاق الهي متخلق كنند.
به علاوه اشاره اي است به اين واقعيت كه اگر ما خود را عبد و بنده خدا مي دانيم مبادا رفتار مالكان بي رحم نسبت به بردگانشان در نظرها تداعي شود.
نكته ديگر اينكه «رحمان و رحيم» بعد از «رَبِّ الْعالَمِينَ» اشاره به اين است كه ما در عين قدرت نسبت به بندگان خويش، با مهرباني و لطف رفتار مي كنيم.
(آيه 4)- دومين اصل مهم اسلام يعني قيامت و رستاخيز: «خداوندي كه مالك روز جزاست» (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ).
در اينجا تعبير به «مالكيت خداوند» شده است، كه نهايت سيطره و نفوذ او را بر همه چيز و همه كس در آن روز مشخص مي كند، روزي كه همه انسانها در آن دادگاه بزرگ براي حساب. حاضر مي شوند و در برابر مالك حقيقي خود قرار مي گيرند، تمام گفته ها و كارها و حتي انديشه هاي خود را حاضر مي بينند، هيچ چيز حتي به اندازه سر سوزني نابود نشده و به دست فراموشي نيفتاده است،
و اكنون اين انسان است كه بايد بار همه مسئوليتهاي اعمال خود را بردوش كشد! حتي در آنجا كه بنيانگزار سنت و برنامه اي است، باز بايد سهم خويش را از مسئوليت بپذيرد! بدون شك مالكيت خداوند نسبت به جهان هستي مالكيت حقيقي است نه مالكيت اعتباري نظير مالكيت ما نسبت به آنچه در اين جهان ملك ما است.
و به تعبير ديگر اين مالكيت نتيجه خالقيت و ربوبيت است، آنكس كه موجودات را آفريده و لحظه به لحظه فيض وجود هستي به آنها مي بخشد، مالك حقيقي موجودات است.
و در پاسخ اين سؤال كه مگر خداوند مالك تمام اين جهان نيست كه ما از او تعبير به «مالك روز جزا» مي كنيم؟ بايد بگوئيم: مالكيت خداوند گر چه شامل «هر دو جهان» مي باشد، اما بروز و ظهور اين مالكيت در قيامت بيشتر است، چرا كه در آن روز همه پيوندهاي مادي و مالكيتهاي اعتباري بريده مي شود، و هيچ كس در آنجا چيزي از خود ندارد، حتّي اگر شفاعتي صورت گيرد باز به فرمان خداست.
اعتقاد به روز رستاخيز، اثر فوق العاده نيرومندي در كنترل انسان در برابر اعمال نادرست و ناشايست دارد و يكي از علل جلوگيري كردن نماز از فحشاء و منكرات همين است كه نماز انسان را هم به ياد مبدئي مي اندازد كه از همه كار او با خبر است و هم به ياد دادگاه بزرگ عدل خدا.
در حديثي از امام سجّاد عليه السّلام مي خوانيم: هنگامي كه به آيه «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مي رسيد، آنقدر آن را تكرار مي كرد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند.
امّا كلمه «يَوْمِ الدِّينِ»: در قرآن در تمام موارد به معني قيامت آمده است، و اينكه چرا آن روز، روز دين معرفي شده؟ به خاطر اين است كه آن روز روز جزا است و «دين» در لغت به معني «جزا» مي باشد، و روشنترين برنامه اي كه در قيامت اجرا مي شود همين برنامه جزا و كيفر و پاداش است.
(آيه 5)- انسان در پيشگاه خدا: از اينجا گوئي «بنده» پروردگار خود را مخاطب ساخته نخست از عبوديت خويش در برابر او، و سپس از امدادها و كمكهاي او سخن مي گويد: «تنها تو را مي پرستم و تنها از تو ياري مي جويم» (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ).
در واقع آيات گذشته سخن از توحيد ذات و صفات مي گفت و در اينجا سخن از توحيد عبادت، و توحيد افعال است. توحيد عبادت آن است كه هيچ كس و هيچ چيز را شايسته پرستش جز ذات خدا ندانيم تنها به فرمان او گردن نهيم، و از بندگي و تسليم در برابر غير ذات او بپرهيزيم، توحيد افعال آن است كه تنها مؤثر حقيقي را در عالم او بدانيم، نه اينكه دنبال سبب نرويم بلكه معتقد باشيم هر سببي هر تأثيري دارد به فرمان خداست. اين تفكر و اعتقاد انسان را از همه كس و همه موجودات بريده و تنها به خدا پيوند مي دهد.
(آيه 6)- «ما را به راه راست هدايت فرما» (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ)
پس از اظهار تسليم در برابر پروردگار و وصول بر مرحله عبوديت و استمداد از ذات پاك او نخستين تقاضاي بنده اين است كه او را به راه راست، راه پاكي و نيكي، راه عدل و داد، و راه ايمان و عمل صالح هدايت فرمايد، در اينجا اين سؤال كه چرا ما همواره درخواست هدايت به صراط مستقيم از خدا مي كنيم مگر ما گمراهيم! مطرح مي شود. وانگهي اين سخن از پيامبر و امامان كه نمونه انسان كامل بودند چه معني دارد؟! در پاسخ مي گوئيم: انسان در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف در باره او مي رود، به همين دليل بايد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نگهدارد. دوم اينكه، هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجا مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد. بنابراين جاي تعجب نيست كه حتي پيامبران و امامان از خدا تقاضاي هدايت «صراط مستقيم» كنند، چه اينكه كمال مطلق تنها خدا است، و همه بدون استثناء در مسير تكاملند، چه مانعي دارد كه آنها نيز تقاضاي درجات بالاتري را از خدا بنمايند.
امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه مي فرمايد: «خداوندا! ما را بر راهي كه به محبت تو مي رسد و به بهشت واصل مي گردد، و مانع از پيروي هوسهاي كشنده و آراء انحرافي و هلاك كننده است ثابت بدار».
صراط مستقيم چيست؟ «صراط مستقيم» همان آئين خدا پرستي و دين حق و پايبند بودن به دستورات خداست، چنانكه در سوره انعام آيه 161 مي خوانيم: «بگو: خداوند مرا به صراط مستقيم هدايت كرده، به دين استوار آئين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد».
دو خط انحرافي! «مرا به راه كساني هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاي خود قرار دادي (نعمت هدايت، نعمت توفيق، نعمت رهبري مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد و شهادت) نه آنها كه بر اثر اعمال زشت و انحراف عقيده غضب تو دامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بيراهه ها گمراه و سرگردان شده» (صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ).
در حقيقت خدا به ما دستور مي دهد طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنها كه مشمول نعمت و الطاف او شده اند را بخواهيم و به ما هشدار مي دهد كه در برابر شما هميشه دو خط انحرافي قرار دارد، خط «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و خط «الضَّالِّينَ».
1- «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» كيانند؟
سوره نساء آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است: «كساني كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند، خدا آنها را با كساني قرار مي دهد كه مشمول نعمت خود ساخته، از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح، و اينان رفيقان خوبي هستند». بنابراين ما در سوره حمد از خدا مي خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم كه در هر مقطع زماني بايد در يكي از اين خطوط، انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم.
2- «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و «الضَّالِّينَ» كيانند؟
از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مي شود كه «الضَّالِّينَ» گمراهان عادي هستند، و «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» گمراهان لجوج و منافق، به همين دليل در بسياري از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده.
در آيه 6 سوره فتح آمده است: «خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه در باره خدا گمان بد مي برند مورد غضب خويش قرار مي دهد، و آنها را لعن مي كند، و از رحمت خويش دور مي سازد، و جهنم را براي آنان آماده ساخته است».
به هر حال «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمني با حق را مي پيمايند و حتّي از اذيت و آزار رهبران الهي و پيامبران در صورت امكان فرو گذار نمي كنند. (3)

پاورقي

1- رجوع كنيد به «تفسير نمونه» جلد يازدهم، ذيل آيه 87 سوره «حجر».
2- نقل از «تفسير الميزان» جلد اول صفحه 37، البته به خاطر طولاني بودن حديث قسمتي از آن ذكر شد.
و سر آغازش همين سوره حمد بوده است، مدارك متعددي در دست است كه قرآن به صورت مجموعه اي كه در دست ماست در عصر پيامبر صلّي اللّه عليه و اله و به فرمان او جمع آوري شده بود «علي بن ابراهيم» از امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و اله به علي عليه السّلام فرمود: «قرآن در قطعات حرير و كاغذ و امثال آن پراكنده است آن را جمع آوري كنيد».
سپس اضافه مي كند: علي عليه السّلام از آن مجلس برخاست و آن را در پارچه زرد رنگي جمع آوري نمود سپس بر آن مهر زد.
به علاوه حديث مشهور «ثقلين» كه شيعه و سنّي آن را نقل كرده اند كه پيامبر صلّي اللّه عليه و اله فرمود من از ميان شما مي روم و دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم «كتاب خدا» و «خاندانم» خود نشان مي دهد كه قرآن به صورت يك كتاب جمع آوري شده بود.
و در پاسخ اين سؤال كه در ميان گروهي از دانشمندان معروف است كه قرآن پس از پيامبر جمع آوري شده (به وسيله علي عليه السّلام يا كسان ديگر) بايد گفت:
قرآني كه علي عليه السّلام جمع آوري كرد تنها خود قرآن نبود بلكه مجموعه اي بود از قرآن و تفسير و شأن نزول آيات و مانند آن.
3- برگزيده تفسير نمونه، احمد علي بابايي، ج1، ص19-34، دار الكتب الاسلاميه، چاپ: سيزدهم، تهران، 1382 ش.

بازگشت