تكبير


«الله اكبر»
خدا بزرگ تر است. بزرگ تر از هرچه به وصف آيد و در ذهن و زبان بگنجد. بزرگ تر از آنچه مي گويند و مي خوانند و مي شناسند.
بزرگ تر از فكر و خيال و انديشه ي ما و در واقع بزرگ تر از آنكه با ديگران مقايسه شود.
با اين كلام نماز شروع مي شود. اين شعار، تكبيرة الاحرام است، يعني الله اكبري كه با آن به حريم نماز وارد مي شويم و غير خدا را از ياد مي بريم و براي جز او عظمتي نمي شناسيم و كارهاي خلاف را بر خود حرام مي كنيم.
توجه قلبي به عظمت خدا را با تكبير بر زبان مي آوريم تا زبان مان با دل مان همصدا شود. الله اكبر يعني خدا از همه ي بزرگ ها بزرگ تر است و از همه ي عظمت ها برتر است. اصلا اوست كه سرچشمه ي بزرگي و عظمت و قدرت است، با تكيه بر او از هيچ قدرتي هراسي نيست، با اتكاي به او، از هيچ منبع و تكيه گاهي چشمداشتي نداريم.
كافران با نام بت شروع مي كردند، و طاغوتيان همواره نام طاغوت بر زبان دارند.
الله اكبر، خط بطلاني است بر همه ي قدرت هاي طاغوتي، وسوسه هاي ابليسي و جاذبه هاي مادي.
چنانكه هواپيما هرچه بيشتر اوج بگيرد، خانه ها كوچك تر ديده مي شود، انسان هرچه خداشناس تر شود و عظمت ها و نعمت ها و قدرت هاي الهي را بيشتر بشناسد، جز خدا هرچه هست در نظرش كوچك مي شود و خدا بزرگ تر از هر چيز، آري... «الله اكبر»
مرحوم فيض كاشاني مي گويد:
«هرگاه در نماز، حلاوت و شيريني مناجات را يافتيد، بدانيد كه تكبير شما مورد قبول و تصديق خداوند قرار گرفته، و اگر چنين نبود، بدانيد كه خداوند، شما را نپذيرفته و سخن تان را تصديق نكرده است.» (1)

حضرت صادق عليه السلام در حديثي مي فرمايد:
«هنگامي كه تكبيرة الاحرام گفتي، پس كوچك شمار ميان آسمان و زمين را (جز خدا را در جنب حق، كوچك شمار) در برابر كبريايي و بزرگي حق تعالي؛ زيرا خداوند هنگامي كه بر دل بنده اش در حالي تكبير مي گويد آگاه شود، در حالي كه در دلش چيزي باشد كه او را از حقيقت بزرگداشت خداوند بگرداند، حق تعالي مي فرمايد: اي دروغگو! آيا به من نيرنگ مي زني؟ به عزت و جلالت خودم سوگند! هر آينه تو را از شيريني ذكر خودم محروم مي گردانم و از قرب خودم بازمي دارم.» (2)

در تكبيرات نماز
مرحوم ملكي تبريزي در باب تكبيرات نماز مطالبي ذكر نموده:
مطلب اول: در بلند كردن دست ها و در اين قسم ذكر اموري لازم است:
اول: در كيفيت اين عمل: و آن اين كه در ابتداي تكبير دستان خود را بلند كند و با اتمام تكبير بالا آمدن دست نيز كامل شود. اين كه در بالا بردن دست باطن كف دستش به سوي قبله باشد.
دوم: در بيان مقدار بلند نمودن دست در تكبير. بهتر است كه انگشتش به نرمي گوش برسد.
سوم: در بيان آنچه مقصود از اين عمل است، و آن بيزاري جستن از شرك ها و آنچه مشركان قائل به آن هستند، و فائده ي آن برائت جستن از گناهان و معاصي خود و از عذاب جهنم و آتش آن است. هم چنان كه در تفسير امام حسن عسكري عليه السلام آمده است. (3)

مطلب دوم: در بيان نفس تكبير است، و در آن مطالبي است:
اول: واجب از تكبيرات تكبيرة الاحرام است و بنابر قولي بعد از آن شش تكبير مستحب است.
دوم: دعايي كه در هنگام تكبيرات وارد شده است و آن اين كه بعد از تكبير سوم بگوييم: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ذَنْبِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» (4)

و بعد از تكبير پنجم بگويد:
«لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ وَ الْخَيْرُ فِي يَدَيْكَ وَ الشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ وَ الْمَهْدِيُّ مَنْ هَدَيْتَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ بَيْنَ يَدَيْكَ مِنْكَ وَ بِكَ وَ لَكَ وَ إِلَيْكَ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مَنْجَي وَ لَا مَفَرَّ مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ سُبْحَانَكَ وَ حَنَانَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ سُبْحَانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ الْحَرَام » (5)

و بعد از تكبير ششم بگويد:
«يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي ءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِي ءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِي ءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي » (6)
و بعد از تكبير هفتم بگويد:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ، عالم الغيب و الشّهادة، حَنِيفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ. إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ، وَ أَنَا من المسلمين.» (7)
مستحب است كه به عدد تكبيرات نماز تكبير بگويد تا كه در صورت فراموشي آنها بدل آن ها باشد.

مطلب سوم: اين كه در تكبيرات و دعاهاي مختص به آنها، حقايق و معاني آن ها را در نظر آورد و در بيان آن ها صادق باشد.
پس در هنگام نماز قلبت را امتحان كن، اگر شيريني و سرور و بهجت ذكر الهي را مي يابي، و قلبت از مناجات با پروردگارت مسرور است، و از گفتگوي با او لذت مي بري، بدان كه در تكبيرت صادقي و الا بدان كه حرمان از لذت مناجات و شيريني عبادت، دليل بر آن است كه خداوند تو را دروغگو شمرده و از درگاه خود رانده است.
اگر مي خواهي حقيقت اين مطلب را دريابي به حرف و رفتار خود، هنگامي كه مي خواهي تعظيم و بزرگداشت فرزندان و خدمتكاران خود را نسبت به خود ملاحظه كني نظر كن و بدان هر بزرگي را در ذهن مجسم كني كه از آن بزرگتر تصور نمي شود، در مقايسه با عظمت كبريائي خداوند كوچك و حقير است. پس تكبيرت بايد به حكم عقل به قدر و توانت باشد، و تمام سعي و كوشش خود را در تحقق آن به كار گيري، در عين حال به عجز و قصور خود معترف باشي؛ زيرا به جا آوردن حق تكبير از قدرت تو خارج است. و بهتر آن است كه قصد كني كه خداوند بزرگتر از آن است كه قابل توصيف باشد.
اين در مورد اصل تكبير، اما دعاي اول: به حكم صدق و راستي لازم است كه بنده در معامله ي با خداوند، معامله با كسي باشد كه غافل است كه خداوند متعال سلطان حق است، و اوست كه مالك حقيقي همه ي عوالم است و اين اعتقاد را نقض نكند، به اين كه در ملك و سلطان او بدون رضاي او تصرفي كند، يا به فعلي از افعال او راضي نباشد. سپس وقتي در نفس خود در انجام اين مهم كوتاهي و تقصير ديد، توبه و استغفار كند.
اما دعاي دوم: اين كه جان و نفس و حقيقت و قلب و قالبش را براي اجابت دعوت الهي با انجام وظايف اين محضر مهيا كند، و بداند كه خداوند نزديك به اوست و ندايش را اجابت مي كند، و دعايش را مي شنود، و همه ي خيرات و سعادات به دست اوست نه به دست غير او، و از غير او توقعي نداشته باشد، علاوه بر اين خداوند را از هر ظلم و شري پاك و منزه بداند، و اعتقاد داشته باشد كه ظلم و شر از جانب خود اوست. و بداند كه وجودش و آغاز و انجامش و قوام هستي او از خداوند و به سوي اوست و اين كه بدي ها اگر چه از جانب بنده است، اما خالق همه ي اشياء خداوند است، و ضار و نافعي در هستي جز خداوند نيست و هيچ پناهگاهي و نجات دهنده اي جز او نيست.
سپس اگر بداند و ايمان داشته باشد كه همه ي خيرات به دست اوست به كسي جز خداوند ميل پيدا نمي كند، همچنين اگر ايمان داشته باشد كه ضرر زننده اي جز او نيست، از كسي جز خدا نخواهد ترسيد، «و لا حول و لا قوة الا بالله و الحمد الله.» (8)

پاورقي

1- محجةالبيضاء، ج 1، ص 385؛ راز نماز، محسن قرائتي، ص64-63.
2- فَإِذَا كَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَي وَ الثَّرَي دُونَ كِبْرِيَائِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَي إِذَا اطَّلَعَ عَلَي قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ يُكَبِّرُ وَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِيقَةِ تَكْبِيرِهِ قَالَ يَا كَاذِبُ أَ تَخْدَعُنِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَحْرِمَنَّكَ حَلَاوَةَ ذِكْرِي وَ لَأَحْجُبَنَّكَ عَنْ قُرْبِي (مستدرك الوسائل، ج 4، ص 96).
3- تفسير امام حسن عسكري عليه السلام، ص 522.
4- فلاح السائل، ص 131.
5- مستدرك الوسائل، ج 4، ص 143 (با تفاوت در عبارت).
6- فلاح السائل، ص 155.
7- فقه الرضا عليه السلام، ص 104.
8- اسرار الصلاة، مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي، ترجمه سيد علي احمدي، ص 341-344.

بازگشت